یک نقاش، یک نوازنده، یک اتفاق نو!
علیرضا مجابی (نقاش) و کیوان ساکت (نوازنده) در یک اتفاق متفاوت هنری، پرفورمنسی بداهه از رنگ و صدا را در تالار وحدت اجرا میکنند.
دومین پرفورمنس «رنگاهنگ» با اجرای علیرضا مجابی (م. آذرفر) - نقاش، شاعر، کالیگرافیست و پژوهشگر - روی بوم و تارنوازی کیوان ساکت - نوازنده و موسیقیدان - شامگاه اول خردادماه در تالار وحدت اجرا خواهد شد.
این پرفورمنس دومین اجرای بداههی نقاشی و موسیقی است که با ایده و برنامهریزی مجابی، در بحث بینامتنیت و برداشتن مرز میان هنرها با تارنوازی کیوان ساکت در معرض دید علاقهمندان قرار میگیرد. خبرنگرا ایسنا دربارهی ایدهی برپایی این پرفورمنس و نحوهی اجرای آن با دو هنرمند گفتوگو کرد.
آقای مجابی، ایدهی اجرای این پرفورمنس چگونه شکل گرفت؟
سالهاست یکی از دغدغههای من، وجود فاصله بین جامعه روشنفکری و هنرمندان با جوانها است. در حال حاضر کتابهای درسی و رسانههای رسمی تنها منبع خوراک هنری جوانها هستند. همین مسأله باعث شده فاصله زیادی بین مخاطبان و نسل جوان با هنرمندان اصیل و واقعی در عرصههای مختلف ایجاد شود. با خودم گفتم حالا من بهعنوان یک آرتیست چه کار میتوانم بکنم. با اینکه مسوولیت این ماجرا با من نیست، اما فکر کردم چه کار میتوانم بکنم که توده مردم ارتباط نزدیکتری با قشر روشنفکر و هنرمندان طراز اول داشته باشند.
اولین فعالیتهایتان در این زمینه چگونه شکل گرفت؟
این ایده اولینبار در سال 81 منجر به اولین پژوهش رسمی من شد که انعکاس جهانی پیدا کرد. پژوهشی دربارهی اولین نقد بصری پیدایش مدرنیته در هنر و ادبیات ایران انجام دادم و دیدم جای خالی چنین منبع و مرجعی حس میشود. منبعی وجود ندارد که ما بدانیم چه کسانی با چه مشخصاتی گذار از سنت به مدرنیته را در عرصههای مختلف هنری شکل دادند. این را در 180 ساعت فیلم مستند پژوهش و 54 پرتره از 54 شخصیت شاخص در سه ژانر هنرهای تجسمی، شعر و ادبیات داستان انجام دادم. مصاحبههای متعددی هم با چهرههای هنری انجام دادم.
جلسات رنگواژه چگونه شکل گرفت؟
در ادامه این مسیر دیدم شاید ارتباط قشر اصلی روشنفکری ایران زمان زیادی میبرد که با مخاطب این پژوهش ایجاد شود. بنابراین در آتلیه خودم جلسات «رنگواژه» را تشکیل دادم. در 50 جلسه، 50 شاعر از شاعران مطرح زنده ما (بانو بهبهانی، حقوقی، جواد مجابی، بهمنی، سپانلو، باباچاهی، لنگرودی و...) آمدند و در کنار نمایش تابلوهای نقاشی و برای اولینبار همنشینی بین هنرها انجام شد.
پرفورمنس رنگاهنگ ادامهی همین مسیر بود؟
بله؛ چون همه هنرمندان حوزه تجسمی به نوعی با موسیقی ارتباط دارند. خود من محال است اثری را بخواهم خلق بکنم و موسیقی گوش نکنم. موسیقی، زیرساخت ذهن ما را در هنگام خلق اثر فراهم میکند. گفتم شاید بهترین اتفاق این باشد که اولین همنشینی بین هنرها را بین موسیقی و نقاشی انجام دهم و این اتفاق یکبار 10 اردیبهشت سال 92 با ساز پیانو و با استقبال عجیب در فضای باز موزه هنرهای معاصر انجام شد. احساس کردم همچنان این تشنگی وجود دارد، یعنی مردم ما اگر خوراک خوب هنری داشته باشند، لااقل برای کنجکاوی هم شده میآیند و نگاه میکنند.
چطور شد که در دومین اجرا به نام «کیوان ساکت» رسیدید؟
ما به دنبال ارائهی هنر دقیق و شناسنامهدار به مردم هستیم. سهم کسانی مانند کیوان ساکت در عرصه موسیقی، از این منظر قابل توجه است. باید شرایطی باشد که کسانی مانند ساکت، هنر خود را بین مردم به نمایش بگذارند تا مجالی باشد برای بالا بردن سطح سلیقه بصری و شنیداری مردم. من سالهاست که کیوان ساکت را میشناسم. مدتها پیش بدون اینکه خودشان خبر داشته باشند، دو سه تابلو را با گوش کردن به آثار ایشان خلق کردم. دو بار هنگام خلق اثر، با شنیدن صدای ساز ایشان، حال من تغییر کرد و این ارتباط از پیش بهصورت حسی برقرار شده بود.
ویژگیهای کیوان ساکت در بحث بینامتنیت را چگونه ارزیابی میکنید؟
من به تمام هنرمندان تکبعدی که از همهچیز بیخبر هستند انتقاد دارم. به اعتقاد من یک موسیقیدان باید هنرمندان نقاش هموطنش را بشناسد و آثارشان را ببیند. باید ادبیات را خوب بشناسد. یک نقاش باید از جریان اصیل موسیقی کشورش خبر داشته باشد .ادبیات بداند. شعر بخواند. از هنرهای نمایشی چه در حوزهی سینما چه تئاتر آگاه باشد. آقای ساکت روحیه ساختارشکنی دارد و شیطنتهایی در آثارش دارد که پشت آنها اندیشه است. با این اندیشه در هنجارهای ثبتشده در ذهن مخاطب دست میبرد تا اثر تازهای خلق کند. این دقیقا فصل مشترک بین من و او بود که من را مجاب کرد او میتواند بهترین و حرفهایترین گزینه برای ارتباط بینامتنی هنر من با موسیقی اصیل ایرانی باشد؛ کسی که موسیقی ما را موسیقی سنتی نمیداند، بلکه معتقد است این موسیقی اصیل و ملی است.
آقای ساکت، اولینبار که پیشنهاد اجرای دوئت بداهه بوم و تار به شما شد، آن را پذیرفتید یا برای انجامش تردید داشتید؟
این اولین تجربه من در این زمینه نیست. من سالها پیش از این به دعوت علیاکبر زرینمهر، دوست نقاشم که سال گذشته روی در نقاب خاک کشید، این تجربه را با شیوهای متفاوت در یک صحنه و در یک تالار بزرگ در مشهد داشتم. اصولا در تمام اروپا که موسیقی، نقاشی و هنرمندان آنها تأثیر زیادی بر فرهنگ داشتهاند، اغلب تحولات جدید هنری برخاسته از هنر نقاشی است. «کلود مونه» برای اولینبار تابلویی را با نام امپرسیوم خلق کرد و از آن پس، امپرسیونیسم کمکم در جهان رواج یافت و به همین ترتیب سایر سبکهای هنری.
چقدر با هنر نقاشی آشنایی دارید؟
من از دوران طفولیت و کودکی با نقاشی آشنا شدم. سالها شاگرد بهترین استادان زمان خود در مشهد بودم. قبل از اینکه به مدرسه بروم نقاشی با مداد کنته را نزد استاد صادقپور یاد گرفتم. مدادرنگی و رنگ روغن را نزد استاد پیراسته کار کردم و بعد آبرنگ را با استاد دوولو، او اولین کسی بود که به ما آموخت در نقاشی بیندیشیم، داستان تعریف میکرد، آن را تجسم میکردیم و میکشیدیم. بعدها که جذب موسیقی شدم این گفته سعدی برایم مصداق پیدا کرد: «عشق آمد و عقل همچو بادی رفت از بر من هزار فرسنگ» و دیدم این موسیقی است که من را بهدنبال خود میکشد. امروزه در جهان در زمینه اغلب هنرها و بویژه نقاشی معاصر، سعی بر این است که به بیان موسیقی نزدیک شوند.
هنری که قرار است در این پرفورمنس پیش روی مخاطب اجرا شود چه ویژگیهایی دارد؟
هنر معاصر ما، هنر روایتی نیست، هنر تفکری است. یعنی هنرمند امروز تلاش میکند زیباییها را در خدمت اندیشه بگیرد و مردم را به تفکر وادارد. لحظه خلوت خلق یک اثر هنری و مکان آفرینش آن در نقاشی یا شعر و خوشنویسی و ... به اختیار کامل هنرمند خلقکننده است. موسیقیدان نیز این خلوتها را برای دستیابی به مهارتها دارد، ولی ناگزیر از ارائه در زمان و مکان خاصی است. اکنون ما این لحظه را به چالش کشیدهایم و قرار است بدون اینکه از قبل آمادگی داشته باشیم، این آفرینش در حضور مخاطب انجام شود و در حقیقت مخاطب و حضورش قسمتی از خلق اثر باشد.
ارتباط بین موسیقی و رنگ چگونه شکل میگیرد؟
همهی صداها فرکانس صوتی دارند و هر فرکانس، رنگ خاصی دارد. جدای از آن تأثیر شنیداری هر صدا برای افراد، احساس رنگ خاصی را تداعی میکند. بهعنوان مثال برای من دستگاه شور و مشتقات آن، طیفهایی از رنگ سبز را در ذهنم تداعی میکند یا چهارگاه، قهوهای متالیک باشکوه و راست پنجگاه طلایی درخشنده و ... از آنجا که سالها با نقاشی ارتباط داشتم، هر نغمهای را که میزنم بهصورت تصویر میبینم و کارهایی هم که ساختهام اگر آنها را با دقت گوش کنید، اغلب تصویری را خواهید دید، بویژه کسانی که با رنگ و نقاشی سر و کار دارند.
چرا موسیقی و هنر خود را سنتی نمیدانید؟
سنت در ذات خود فاقد پویایی و حرکت است و البته این به معنای بد بودن سنت نیست. مثل سنتهای مذهبی ما که سالهاست به همین روش انجام میشود و باید هم همینطور باشد؛ ولی موسیقی ما اصولا سنتی نیست. مثلا میگوییم سهتار ولی چهار تا سیم یا تار دارد، ولی زمانی سهتایی بوده، بنابراین نه سازهایمان، نه فرم و نه محتوا سنتی نیست. شاکله موسیقی ایران برگرفته از آواها و ترانههای مردم ایران بافرهنگهای مختلفشان است. برای همین بهتر است به جای سنتی از واژه ملی استفاده کنیم.
این اجرا یک تجربه است و میخواهیم یک فضای هنری را تداعی کنیم که هر کسی به فراخور استنباط خود در زیباییهای آن غوطهور شود و امیدوارم تجربه خوبی باشد. مخاطب هم خیلی مهم است. ما مستقیم رو در روی مردم هستیم. موجی که از مردم دریافت میکنیم، در چگونگی شکلگیری فضای هنری و نحوه بیان آن روی صحنه بسیار تعیینکننده است.
آقای مجابی، دربارهی تأثیر موسیقی بر نقاشی و بداهه بودن این اجرا بگویید.
بهتر است ابتدا نگاهی به معنای «پرفورمنس» داشته باشیم. پرفورمنس یعنی هنر اجرا. اتفاقی که در این اجرا میافتد از سه عنصر هنرمند، اندیشهی او و مخاطب نشأت میگیرد. مخاطب یکی از ارکان اصلی پرفورمنس است. فضا، محیط، جغرافیا و حس و حال و افراد به معنای مخاطب یک پرفورمنس هستند. هنر یعنی امتزاج خودآگاه و ناخودآگاه. وقتی این دو در موقعیتی مساوی ممزوج میشوند، لحظهی خلق هنری است. اگر یکی بر دیگری تسلط پیدا کند دیگر اثر هنری نیست.
یعنی باید تأثیر یکسان بر هنرمند داشته باشند؟
بله؛ اگر ناخودآگاه بر خودآگاه بچربد تصادف و قریحه است و برعکس آن، فن. خودآگاه دانش فردی، تجربهها و مهارتی است که هنرمند بهدست میآورد. ناخودآگاه کهنالگوهای هنرمند است. افسانهها، داستانها، ملیت، قومیت، اعتقادات بومی و مذهبی و فرهنگی و در معنای کلان شامل تمام خردهفرهنگها و کهنالگوهایی که در پس ذهن او است و او در لحظه به آنها واقف نیست، هنگام خلق اثر با تواناییهای او ممزوج میشود و از نیستی چیزی به هستی اضافه میشود. حالا ما میخواهیم این را علنی کنیم. دو هنرمند با ذهنی پاک و سفید میخواهند در یک صحنه، خود را در معرض آفرینش هنری یکدیگر قرار دهند و تأثیر هنر یکدیگر را به هنر خود منتقل کند. هیچکدام از ما نمیداند قرار است در این اجرا چه اتفاقی بیفتد.
منبع: ایسنا
نظر شما