به عربستان سُدیری خوش آمدید
عنوان این یادداشت از من نیست. از «کِنِت پُولاک»، تحلیلگر سرشناس مسائل ایران و عربستان است که چندروز پیش در سایت مرکز مطالعات سیاسی خاورمیانه منتشر کرده است. او در یادداشت خود مینویسد به تغییرات مهم رخداده در رهبری سعودی که یکی، دو روز پیش اعلام شد از دو زاویه میتوان نگاه کرد. یک دیدگاه این است که ملک سلمان سرانجام و پس از تأخیر بسیار زیاد، به گذار از نسل پسران نخستین پادشاه، عبدالعزیز بن سعود به نوادگان او و همچنین قدرت بخشیدن به برخی از بهترین و تیزهوشترینهای نسل جدید تن داده است. «پُولاک» میگوید کاملا درست است که بسیاری از کسانی که ملک سلمان در این تغییرات و در ماههای گذشته به مقامهای جدید گمارد از بهترین و هوشمندترینهای این نسل و بعضا از توانمندترین و تحصیلکردهترین و قابل احترامترین چهرههای نسل جوانتر شاهزادگان سعودی و فنسالاران هستند. این دیدگاه از داستانی خوب و خوش پایان حکایت دارد که بهگفته پولاک باوجود دیدگاه دوم نباید آن را نادیده گرفت
به موجب دیدگاه دوم، این وقایع ناگهانی نشانه کودتایی سعودی است. دستکم اینکه میتوان آن را تحکیم بخشیدن به قدرت جناح «سُدیری» در خاندان سلطنتی سعودی دانست. سُدیریها، پسران و نوادگان «حصه بنت احمد السُدیری»، همسر سوگلی عبدالعزیز آل سعود و شامل هفت پسر هستند که بزرگترین گروه برادران تنی آن خاندان را تشکیل میدهند. شاه فهد، بزرگترین آنها بود و سلطان بن عبدالعزیز فقید، وزیر دفاع پیشین و نایف بن عبدالعزیز فقید، وزیر کشور پیشین نیز از آن جمله بودند. اینها در دوران فهد به اقتدار خود در اداره کشور افزودند. اما قدرت و همبستگی آنها رقابتهای خویشاوندان را برانگیخت و بسیاری از برادران ناتنی از سیاستهای انحصارطلبانه آنان راضی نبودند. اکنون، در نتیجه تغییرات عمده ملک سلمان همه مقامات اصلی یا در اختیار سُدیریها قرار گرفته یا در اختیار فنگرایان و کارشناسان غیرسلطنتی مانند «علیالنعیمی»، وزیر نفت و وزیر خارجه جدید «عادل الجُبِیر». پس از ملک عبدالله فقید فقط «شاهزاده مُطیب» از میان غیرسدیریها در مقام مهم وزارت گارد ملی باقی مانده است. برکناری «سعود الفیصل»، وزیر خارجه بانفوذ با آنکه بیمار بود و جانشینی عادلالجُبیر هم، غیرمنتظره نبود؛ با این حال حذف «فیصل» نیز نشانه دیگری از تضعیف شاهزادگان غیرسدیری است. اما او برکناری شاهزاده «مقرِن بن عبدالعزیز»، ولیعهد پیشین را از همه حیرتانگیزتر میداند که بهراستی نیز چنین بود. مقرِن، ٦٩ ساله آخرین پسر عبدالعزیز در صف انتظار سلطنت بود که با توجه به معیارهای سِنی شاهزادگان سعودی جوان محسوب میشد. ظاهرا گزینش او به ولایتعهدی به اشاره ملک عبدالله و بهمنظور پیشگیری از انحصار بیشتر قدرت در دست سُدیریها بوده است. در تاریخ ٨٠ ساله سلطنت آل سعود برکناری پادشاه یعنی «سعود بن عبدالعزیز» سابقه داشته، اما برکناری ولیعهد، بیسابقه بوده است.
گزینش «محمد بن نایف»، برادرزاده ٥٥ ساله «ملک سلمان»، از سدیریها به ولایتعهدی و «محمد بن سلمان» پسر ٣٠ ساله ملک سلمان به نیابتِ ولیعهد به معنی احتمال دوام سلطنت سدیریها تا ٥٠ سال دیگر است. به عقیده «پولاک»، در پیشینه سدیریها نشانههایی وجود دارد که تحکیم اقتدار آنها میتواند موجب نگرانی آمریکا و قطعا اعضای غیرسدیری خاندان سلطنتی و رجال سرشناس دیگر شود. به طور کلی سُدیریها- نوعا - آلوده به ولخرجی و فساد مالی، رفتارهای ناشایست و غیراخلاقی و پرداخت وجوه گزاف برای خرید حمایت ناراضیان داخلی بوده و در سیاست خارجی نیز اغلب حامی سیاستهای ضدایرانی کاملا گستاخانه بودهاند که میتواند به مخاطرات درگیری بینجامد که به نظر آمریکا خطرناک و غیرضروری است. البته سدیریهایی که اکنون در مسند قدرت قرار گرفتهاند از نسل بعدی و از پدرانشان بسیار تحصیلکردهتر و آشناتر به مسائل جهانی هستند. میتوان امیدوار بود که از اشتباهات گذشته درس گرفته باشند و آنها را تکرار نکنند؛ اما از هماکنون نشانههایی نگرانکننده دیده میشود. ملک عبدالله همواره با دوراندیشی از درگیری مستقیم در جنگهای داخلی در مرزهای کشورش؛ در عراق، یمن و سوریه، خودداری میکرد. اکنون ضمن اینکه سعودیها ادعا میکنند مداخله آنان در یمن ناخواسته بوده؛ اما بهتر بود این کار را مطلقا نمیکردند. پولاک این مداخله را که فقط چهارماه پس از دستیابی سدیریها به سلطنت رخ داد، اشتباهی خطرناک میداند. در این مدت ملک سلمان مبالغ گزافی پاداش به کارگران و نیروهای مسلح و امنیتی پرداخته که همزمان با اعلام تغییرات اخیر اعلام شد بیشباهت به پاداشهای پرداختی از سوی کالیگولا، امپراتور بدنام روم به سپاهیانش نیست [که سرانجام از سوی همان فرماندهان کشته شد]. این تحلیل جالب به نظر میرسد. در یکی، دو روز اخیر خبرگزاریهای داخلی پیامی حاکی از اعتراضات، همراه با استعفای ولیعهد برکنارشده و همچنین برادر دیگرش شاهزاده «طلال بن عبد العزیز» منتشر کردند که از سیاستهای تندروانه و جنگطلبانه کشورشان انتقاد کردهاند. البته با جستوجو در خبرگزاریهای خارجی اثری از پیام ولیعهد پیشین ندیدم و یکی، دو مدخل را هم که کوشیدم، ببینم فیلتر بود. با این حال میتوان مطمئن بود که ولیعهد برکنارشده ناراضی است. وزیر خارجه غیرسلطنتی جدید سعودی، البته بسیار با هوش و تحصیلکرده است؛ اما تصور نمیرود دایره شاهزادگان در آینده این عنصر غیرخودی را تاب بیاورد و یقینا تاریخ مصرفش به سر خواهد آمد. این شخص همان سفیر جوان کشورش در آمریکاست که یکی، دو سال پیش با صحنهسازی بزرگی همراه با مقامات رسمی و سروصدای رسانهای اعلام کرد دولت ایران توسط یک دلال اتومبیلهای دست دوم در تگزاس با استخدام کسانی از مکزیک -که مأمور از آب درآمدند- خیال ترور او را داشته است. سپس این خبر از صحنه محو شد تا چندروز پیش که بیبیسی اعلام کرد در تحقیقات سازمان ملل به تقاضای دولت ایران به موضوع رسیدگی و آن اتهام را رد کرده است. میتوان آن اقدام را عملی هماهنگشده از سوی لابی قویتری دانست که در همان زمانها کوشید انفجار دیگری در اتوبوس توریستهای اسرائیلی در بلغارستان را به ایران نسبت دهد، پرونده انفجار آرژانتین را دوباره پیش کشید و تا متهمکردن رئیسجمهور چپگرای آن کشور پیش رفت. کموبیش در همان ایام، انفجار مشکوک دیگری توسط چند قاچاقچی ایرانی در بانکوک مطرح شد که موجب قطع پای یکی از آنان شد و انفجار دیگری در دهلی را با اشارت گوشه چشم به ایران منسوب کردند که همگی همزمان با دورهای مذاکرات ایران با ١+٥ بود! اینگونه توطئههای حسابشده در همان لحظه وقوع میتواند آثاری در افکار عمومی بر جای گذارد که سپس به سکوت میگراید و تحقیق و نفی بعدی هم نمیتواند آن تأثیر نخستین را خنثی کند. اما درگیرشدن در آن نیاز بهنوعی روحیه ماجراجویانه دارد که هوش و تحصیل مرتکبانش نمیتواند آنان را از سرنوشت ناگواری که در انتظار خودشان است، باز دارد.
منبع: روزنامه شرق
نظر شما