تأثیر مصر بر دنیای عرب
مشهور است که کتابی در مصر نوشته میشود، در لبنان چاپ و در سوریه و عراق خوانده میشود. همچنین عربها مصر را به نام «مادر دنیا» میشناسند. تاریخ ثابت کرده همواره نخستین جریانهای فکری در جهان عرب در مصر بروز کرده است و تعداد بیشمار متفکران در مصر دلالت بر این موضوع دارد که قاهره در تحولات اجتماعی و سیاسی کشورهای عربی، بیشترین تأثیر را دارد. به باور بسیاری، مصر مهمترین کشور جهان عرب و نقطه کانونی تحولات خاورمیانه عربی و رکن اصلی سیاستهای آمریکا در این منطقه است. «هنری کیسینجر»، سیاستمدار کهنهکار آمریکا، دراینباره میگوید در خاورمیانه جنگی بدون مصر و صلحی بدون سوریه امکانپذیر نیست.
اکنون نیز سالها پس از بهار عربی، گویی هرجومرج سیاسی در مصر راه را برای تحقق دموکراسی در جهان عرب بسته است؛ مردمانی که از همان آغاز، قربانی تمامیتخواهی حاکمان خود بودهاند، اکنون پس از اتفاقهای اخیر در مصر، اتحاد را از یاد برده و اسیر تقسیمات سیاسی احزاب مختلف شدهاند؛ احزابی که هریک سهم خود را از قدرت طلب میکنند. در لیبی شادی و خوشحالی سقوط حاکم مستبد برای تشکیل دولتی مردمی تبدیل به بیقانونی شده است؛ در یمن شاهد جنگ جدیدی هستیم و بحران سوریه نیز هرروز شدیدتر میشود. این کشمکشها بهدنبال وقایع اخیر قاهره در جهان عرب بسیار بیاهمیت شدهاند، چراکه رویدادهای مصر درحقیقت، تأثیر عظیمی بر موج دموکراسیخواهی در این کشورها میگذارد و به عبارت دیگر، کشورهای همسایه قاهره به مصر بهعنوان رهبری منطقهای مینگرند و درواقع، سرنوشت سیاسی خود را در این کشور جستوجو میکنند.
برخی از تحلیلگران معتقدند نبود رهبری واحد سبب شد که بسیاری از مردم در تونس و مصر خانهنشین شوند. این دسته از کارشناسان بر این نکته تأکید میکنند که تودههای معترض مردمی باید توسط رهبری واحد هدایت شود. ازهمینرو، چنددستگی در میان گرایشهای همسو موجب شد بسیاری، انتخابات در مصر را به معنای تغییر واقعی ندانند و ترجیح دهند در آن شرکت نکنند. آنان همچنین معتقدند نبودن رهبری واحد از ابتدای انقلاب مصر، سمتوسوی انقلاب را بهطورکامل برای همه مردم روشن نکرد و در هرجومرجهای سیاسی، هر گروهی سعی کرد تا تعریف خود از انقلاب را بر دیگری برتری دهد.
برخی از کارشناسان سیاسی نیز بر این باورند که مصر به پشت درهای دموکراسی رسیده بود و میتوانست به الگوی برای اعراب تبدیل شود، اما فعالان دموکراسیخواه اکنون ناامید شدهاند و شاید در ازای مصر، تونس را به عنوان الگویی قابلاعتماد بپذیرند. «ابراهیم شارقیه»، معاون دبیرکل مرکز تحقیقاتی دوحه که با بسیاری از سیاستمداران در لیبی، یمن و سوریه دیدار کرده است، میگوید: «من همیشه به اعراب میگویم به تونس نگاه کنند. این کشور درحقیقت، بهترین مدل برای اعراب است».
تونس؛ کشور کوچکی که تحولات خاورمیانه در دسامبر سال ۲۰۱۰ از آنجا آغاز شد، هرگز بین ارتش و جامعه مدنی تقسیم نشد. اما مصر از همان ابتدا به دو گروه تقسیم شد که هریک سهم خود را طلب میکردند. هرچند احزاب سیاسی در تونس نیز اشتباهاتی مانند گروههای سیاسی در مصر داشتهاند، اما سکان هدایت این کشور به دولت ائتلافی که توسط حزب «النهضه» اداره میشد، سپرده شد و این گروه اسلامی میانهرو بعد از پیروزی در نخستین انتخابات پس از بهار عربی حاضر به ائتلاف با گروههای سکولار شد و رئیس این دولت یکی از فعالان سابق حقوقبشر است. این دقیقا همان نسخهای بود که برخی از تحلیلگران از همان ابتدا برای اخوانالمسلمین در مصر پیچیدند که با ارتش و باقیماندههای رژیم سابق این کشور همکاری کند. محبوبیت حزب حاکم تونس پس از آنکه «محمد الغنوشی»، بنیانگذار این جنبش اعلام کرد قانون شریعت مبنای اصلی قوانین این کشور قرار نمیگیرد، بیش از گذشته افزایش یافت. درواقع، شهروندان تونسی به این سخن الغنوشی که همکاری حداقلی نخواهیم داشت، اعتماد کردند و سرنوشت خود را به کسانی سپردند که خواهان یکهتازی در عرصه قدرت نیستند. اما تاکنون اصلاحات سیاسیای که در این کشور اجرا شده، به دلیل برخی از موانع مانند تفکرات سنتی میان مقامهای ارشد خلیجفارس، در باقی کشورهای این منطقه پیاده نشده است، زیرا اکثر آنان از تجربه مصر استقبال میکنند نه تونس.
دراینمیان، برخی معتقدند تأثیر مصر بر انقلابهای منطقه بسیار اندک است، چراکه مسائل داخلی و اقتصاد شکننده برای تونسیها، یمنیها و مردم لیبی بسیار بااهمیتتر است و این مسائل در مسیر اجرای اصلاحات، همواره در اولویت قرار میگیرد. شارقیه دراینباره میگوید اقتصاد میتواند اصلیترین تهدید برای اصلاحات و اجرای دموکراسی در کل منطقه باشد، چراکه دلیل اصلی اعتراضات در خاورمیانه، نگرانیهای اقتصادی بوده است و اکنون معترضان میخواهند میوه تغییرات و دموکراسی را بچینند. از سوی دیگر، نوگرایان دینی در مصر با آنکه خواهان تکیه بر کتاب و سنت هستند، معتقدند بین دین، عقل، علم و دموکراسی سازگاری وجود دارد و جریان سوم را در کنار سنتگرایان دارند. اما تجددگرایان مصری که خواهان سکولاریسم هستند، در بحث جنبشهای اسلامی نمیگنجند و نمیتوانند با اکثریت مسلمان در این کشورها همنوایی و یک جنبش سیاسی گسترده را ایجاد کنند.
منبع: روزنامه شرق
نظر شما