یک دلیل برای تحسین اقدام احمدینژاد
در همان سالها دولت آقای احمدینژاد را نقد میکردیم، نوشتم و هنوز هم معتقدم که مهمترین اقدام سازندهی ایشان، «هدفمند سازی یارانهها» بود.
محمدرضا شعبانعلی در ادامه یادداشت خود نوشت: مستقل از بحثهای اقتصادی آن که پرداخت باید نقدی میبود یا به صورت کالا. به چه گروههایی تعلق میگرفت یا ... مهم این است که تن رنجور اقتصاد این کشور سالیانه چنددههزار میلیارد تومان سوبسید میگرفت و دیده هم نمیشد. این سوبسیدها در لابهلای برچسبهای قیمت فروشگاهها و پمپ بنزینها و قبضهای آب و برق و ... گم میشد.
تصمیم ارزشمند و قابل تحسین دولت احمدی نژاد (مستقل از نیت ایشان در این تصمیمگیری) باعث شد این مسئله شفاف شود. از زیر میز به روی میز بیاید و همه متوجه شویم که در چه اقتصاد بیماری زندگی میکنیم و به سهم خودمان برای بهبود فکر کنیم.
این روزها بحثهای مختلفی را درباره یارانهها میخوانیم. شاید تصمیم در مورد یارانهها چندان مهم نباشد. بعید هم میدانم انصراف از یارانه یا ثبت نام در آن (در مقطع حساس کنونی!)، تغییر سیستمی خیلی جدی در بلندمدت اقتصاد ایران ایجاد کند.
اما تا جایی که من آموختهام، یکی از تفاوتهای جامعههای توسعه یافته و جوامع توسعه نیافته، تفاوت نگرش مردم آنها در تصمیمگیری است.
در جوامع توسعه نیافته، همه در حد رییس جمهور و پارلمان فکر میکنند. در مورد هر تصمیمی میکوشند اثرات کلان آن را بسنجند و اگر احساس کنند دیگران در این زمینه تصمیم درست را نمیگیرند، میکوشند تا با خدای ناکرده «تصمیمگیری درست»، در «خسارت زدن و سو استفاده کردن» از دیگران عقب نیفتند!
در حالی که در جامعههای توسعه یافته، مردم معتقد هستند که تصمیمهای آنها، بیشتر از هر چیز، بر روی هویت و تصویر ذهنی خودشان تاثیر دارد.
مثال ساده - در جامعه توسعه یافته، اگر خیابانی ورود ممنوع باشد، و ده ماشین (به هر دلیل) در جهت نادرست وارد آن شوند، نفر یازدهم با خود نمیگوید که: حالا ده تا خلاف با یازده تا خلاف چه فرق میکند. میگوید: اینها به هر دلیل رفتهاند، من نمیروم. چون میخواهم «خودم» احساس کنم که یک فرد «فرهیخته» هستم.
به روش مشابه، ما شبها ساعت ۱۲ برای تصمیمگیری در مورد عبور از چراغ قرمز به دنبال محل دوربین میگردیم و آنها به سادگی در انتظار چراغ سبز، به صندلی خود تکیه میدهند. عبور از چراغ قرمز به پلیس و دولت چیزی را نشان نمیدهد. به من نشان میدهد که فرهنگ ترافیک را نمیفهمم. وقتی در خانه خوابیدم ماشین و پلیس و خیابان و چراغ، خاطرهی امشب را فراموش کردهاند اما ناخودآگاه من همیشه به خاطر خواهد داشت که من قانون شکن هستم.
من به شخصه از یارانه انصراف دادم.
اگر بابک زنجانی به جای ۹ هزار میلیارد ۹۰ هزار میلیارد اختلاس میکرد. اگر خاوری به جای ۳ هزار میلیارد ۳۰۰ هزار میلیارد میبرد،
حتی اگر کسی بیاید و بگوید که انصراف بده و میخواهم با پول خودت همین الان طناب داری برای خودت بسازم، من باز هم انصراف میدهم.
آن کس که میدزدد خواهد دزدید و طنابی که قرار باشد بر گردنم آویخته شود، آویخته خواهد شد.
با احترام به تصمیم کسانی که می خواهند یارانه بگیرند، من با انصراف از یارانه میخواهم به خودم یادآوری کنم که با دسترنج خودم زندگی کردم نه با فروختن نفتی که زیر پایم بود و فرزندانم برایم در زیر این خاک آن را برای ساختن آیندهی این کشور به امانت سپرده بودند.