وقتیکه نفوذ ایران جوابمیدهد/ دلایلحقیقی دست رد پاکستان بر سینه عربستان
با وجود این رابطه نزدیک میان نخست وزیر پاکستان و مجلس متمایل به او با عربستان، چرا پارلمان این کشور با هر گونه درخواستی از سوی ریاض برای ورود به جنگ زمینی در یمن مخالفت کرد؟
وزیر دفاع پاکستان در برابر نمایندگان پارلمان کشورش ایستاد و به مشورت ها و پرسش هایی که نمایندگان از او در مورد تقاضای عربستان برای مشارکت در جنگ زمینی در یمن خواسته بودند، پاسخ داد. پس از آن واکنش پارلمان پاکستان بیان کننده مواضع جدید این کشور بود، نمایندگان هر گونه مشارکت در این جنگ را علی رغم روابط خوبی که مجلس با نخست وزیر دارد، رد کردند. نواز شریف، دوست نزدیک حکومت عربستان است، ریاض دو بار او را میزبانی کرد، یک بار در سال 2000 زمانی که ژنرال پرویز مشرف، رئیس ستاد ارتش علیه او کودتا کرد و او را متهم به تروریسم کرد که بعد از آن خودش را مخفی کرد و علیه او حکم حبس ابد صادر شد. بار دوم در سال 2007 بود که دادگاه عالی به او اجازه بازگشت به کشورش را داد اما به محض این که قدم به خاک اسلام آباد گذاشت، دولت پرویز مشرف اجازه ورود به او نداد و او مجبور شد که به جده برود.
با وجود این رابطه نزدیک میان نخست وزیر پاکستان و مجلس متمایل به او با عربستان، چرا پارلمان این کشور با هر گونه درخواستی از سوی ریاض برای ورود به جنگ زمینی در یمن مخالفت کرد؟
حقیقت این است که آن چه باعث شد پارلمان پاکستان که نماینده همه ملت پاکستان از تمامی طیف ها و احزاب و نگرش ها است، با ورود به جنگ یمن مخالفت کند، قبل از هر چیز روابط پاکستان با ایران است، پاکستان تمایل دارد که مناطق مرزی میان دو کشور همچنان در آرامش باشد.
دوم: فشار نسبی شیعیان طرفدار ایران است که نزدیک به 25 تا 30 درصد از جمعیت پاکستان را تشکیل می دهند، این اقلیت نقشی قدرتمند در عرصه سیاسی و اقتصادی پاکستان دارند و در معادلات کشور دموکراتیکی مثل پاکستان بسیار حائز اهمیت هستند.
سوم: وابستگی پاکستان به نفت و گاز وارداتی از ایران است.
چهارم: عدم نگرانی پاکستان از تجارت جهانی موجود از طریق تنگه باب المندب و کانال سوئز که بر این اعتقاد است تا زمانی که نیروهای امریکایی و فرانسوی و روسی و ایالیایی و ژاپنی و چینی در آن منطقه هستند و چیزی نزدیک به 7 هزار سرباز که مورد حمایت جنگنده های مختلف و ناو و موشک های دوربرد هستند، در آن جا مستقرند پس هیچ جای نگرانی نسبت به امنیت این دو تنگه نیست.
سوالی که در این جا مطرح می شود این است که ایران تا کجا می تواند از این وضعیت استفاده ببرد با وجود این که امریکا خوب می داند که ایران از ضعف آن در عراق و سوریه و لبنان و یمن نهایت استفاده را می کند و نفوذ خود را در این کشورها و همچنین دیگر نقاط خاورمیانه گسترش می دهد؟
به نظر می رسد آن چه باعث شده است که ایران تا این اندازه با اطمینان به مانور سیاسی و میدانی خود ادامه دهد، تغییر رویکرد امریکا است. واشنگتن به سمتی می رود که با به رسمیت شناختن ایران هسته ای به عنوان یک کشور صاحب قدرت هسته ای در منطقه و جهان علی رغم مخالفت سرسختانه اسرائیل، همچنین رفع تحریم های اقتصادی علیه آن و حذف ایران و حزب الله از فهرست گروه های طرف تهدید یا گروه های تروریستی امریکا ایران را به عنوان متحد جدید خود بپذیرد. اگر این سوال پرسیده شود که امریکا از این معادله و هم پیمانی با ایران چه سودی می برد، خیلی ساده می توان پاسخ داد که سود چنین پیمانی برای امریکا بسیار است. واشنگتن از یک سو می تواند به تجارت سلاح خود ادامه دهد و از سوی دیگر می تواند به فضای تازه ای برای سرمایه گذاری دست یابد و در عین حال منافع بسیار بیشتری از اتحاد با ایران در منطقه آشفته خاورمیانه در مقایسه با عدم هم پیمانی با آن به دست می آورد. آیا چیزی بهتر از این برای امریکا می تواند باشد؟!
منبع: دیپلماسی ایرانی
نظر شما