«در حاشیه» نوروز
بابک زمانی؛ استاد دانشگاه علومپزشکی ایران در یادداشتی در شرق نوشت:
امسال در تعطیلات نوروز مردم با سریال «درحاشیه» مهران مدیری سرگرمیای جدید پای تلویزیون داشتند که اگر حتی حاوی صحنههای کمدی هم نبود، خاطراتی کمدی از همان شخصیتها را در ذهن برمیانگیخت و طنزی مکرر در مکرر را دوباره بر سر بازار میبرد. درهرحال در قیاس با سریالهای کشور همسایه و در شرایطی که مردم انتخاب دیگری نداشتند، همان یک لبخند هم مغتنم مینمود. اما در همان حال طبیبان و خانوادههایی که در میان خود طبیب داشتند، به درجات مختلف برافروختند و چنین سریالی را برنتافتند. از سوی دیگر میدیدیم که بسیاری از مردم هم که شاهد مشکلات عدیده سلامت هستند اقدام به تشویق صداوسیما و سازندگان و انتقاد از پزشکان میکنند.
پس این واقعیت که بسیاری از مردم هم این سریال را پسندیدند، نمیتواند استدلال مناسبی برای کسانی باشد که ترتیب تولید و پخش چنین سریالی را دادند بلکه نشانه تنازع بیهودهای است که میتواند تاثیر نامطلوب بر تصورات پزشکی مردم و در نتیجه بر سلامت بگذارد. اما راستی چرا اینقدر پزشکان نسبت به چنین موضوعاتی حساسیت نشان میدهند؟ برخی میگفتند مگر از سایر اقشار انتقاد نمیشود، چرا آنها چنین واکنشی نشان نمیدهند؟ درواقع اگر بخواهیم رفتارشناسی پزشکان را بررسی کنیم و این موضوع را تنها یک مساله شخصی به حساب نیاوریم باید بگوییم دو دلیل عمده برای این برآشفتگی وجود دارد، مهمتر اینکه در سیستم کنونی سلامت که ابتلائات و مشکلاتی دیرپا دارد پزشکان و اراده آنان نهتنها فاکتور بسیار کوچکی است، بلکه رفتار آنان در اصل تابعی است از شرایطی که برای آنان به وجود آمده و ابعاد آن بسیاربسیار وسیعتر و متنوعتر از ویزیتگرفتن یا ویزیتنگرفتن است!
سالهاست که یک کار پزشکی، بسیاربسیار فراتر از یک ملاقات ساده میان طبیب و بیمار شده و مستلزم هزینههایی است که طبیبان حتی اگر بخواهند هم توان پرداخت آن را ندارند. به یک تعبیر میتوان گفت طبیبان خود از اصلیترین قربانیان این سیستم سلامت هستند. طبیبان شامل خَیل عظیمی از تحصیلکردگانی که در طی چندین امتحان طاقتفرسا فیلتر شدهاند و در رشتههای مختلف اعم از عمومی، بهداشتی، مدیریتی، تحقیقاتی، داخلی و... یا در حال کار، یا تحصیل یا در انتظار اشتغال به سرمیبرند با کار در شرایطی که با استانداردهای بینالمللی فاصله زیادی دارد یا اساسا امکان بهدستآوردن کار مناسبی را ندارند، احساس میکنند در حال ازدستدادن بهترین سالهای جوانی هستند یا آن را از دست دادهاند. اقتصاد هیچگاه انتخاب اول آنها نبوده و توقع و تصور پیشین آنان بهعنوان مستعدترین افراد برای تحصیل، نمیتوانسته چیزی جز زندگیای علمی، مولد و همراه با رفاه و اطمینان از آینده بوده باشد؛ شرایطی که در صورت کار بالینی ارتباط مالی بین طبیب و بیمار وجود نداشتهباشد.
اگر غیر از این بود اینهمه فارغالتحصیلان مدارس طب در جستوجوی مداوم برای موقعیتهای علمی خارج از کشور نبودند و اینهمه مسافرتهای علمی تبدیل به مهاجرتهای اجتماعی نمیشد. حال آنها که ماندهاند (هنوز نرفتهاند) با تحمل همه این شرایط و تلاش مداوم در بهبود شرایط و درک این مساله که بهجای جستوجوی مقصر باید صبورانه تلاش کرد، وقتی مواجه با چنین هجمههایی میشوند که سهم بزرگی از مشکلات درمان را بر دوش پزشکان میگذارد، میآشوبند! بیهوده نیست که بسیاری از این واکنشها هم نه از سوی پزشکان قدیمی بلکه از سوی جوانانی از این دست است. اما حتی اگر متعلق به اقلیت بسیار اندکی از پزشکان هم باشد که بعد از سالیان طولانی تحصیل و کسب مهارت با مرتفعکردن یک نیاز و یک تقاضا که قیمتگذاری آن هم براساس فرهنگ عمومی مقدور شده (همان فرهنگی که یک معاینه و یک تصمیمگیری را قدر نمیگذارد) توانستهاند به درآمدهایی قابلتوجه دست یابند، چهبسا که این وقت گرانبها در شرایطی دیگر میتوانست به فعالیت علمی بیشتر، کسب مدارک پایهای بیشتر و مقالات تحقیقاتی و آموزشی بیشتری بینجامد. در شرایطی که از سالها پیش امکان کار و زندگی درخور، تنها با فعالیت دانشگاهی مقدور نبوده است، چگونه میتوان در مورد بخشی از متبحرترین طبیبان کشور به همین سادگی قضاوت اخلاقی کرد؟! البته ناگفته نباید گذاشت که بسیاری از این طبیبان سرآمدان تحقیق و آموزش هم بودهاند. اما نکته دومی که طبیبان را برمیآشوبد، تاثیر مستقیمی است که این سلباعتماد عمومی از پزشکان بر کیفیت کاروبار روزمره آنان میگذارد؛ بیاعتمادیای که منجر به مراجعه مکرر به پزشکان مختلف، عدم رعایت دستورات، مراجعه به افراد غیراستاندارد و کلا رابطه انسانی سستتری بین بیمار و طبیب میشود.
منبع: روزنامه شرق
نظر شما