تحلیل زیباکلام از نگرانی تازه تندروها
صادق زیباکلام در شرق نوشت:
اشتیاق میلیونهانفر از هموطنانمان در تعطیلات نوروزی برای کسب آخرین اطلاعات از روند مذاکرات هستهای، بهویژه مذاکراتی که از روز پنجشنبه ششمفروردینماه در لوزان سوئیس شروع شده بود، بهتر از هر توصیف دیگری، نشاندهنده همدلی میان ملت و مسوولان بود. بسیاری از ایرانیان تا پاسی از شب و بعضا تا صبح و با اشتیاق همراه با بیم و امید، مذاکرات را لحظهبهلحظه دنبال میکردند. آیا نیازی هست گفته شود مسوولان و دولتمردان هم با همان شور و اشتیاق، مذاکرات را دنبال میکردند؟
کمتر موضوعی را میتوان سراغ گرفت که در مورد آن، ظرف سالهای اخیر، به این میزان میان مردم و مسوولان اتفاق نظر بوده باشد. همه طرفها بیصبرانه میخواستند مساله هستهای، که بیش از یکدهه است سایهاش بر سر ایران سنگینی میکرد، به نتیجه مطلوب و درعینحال تعیینکنندهای برسد. بههمینخاطر بود که اینقدر باجدیت و درعینحال با بیم و امید، چشمانتظار نتایج مذاکرات بودند.
زمانیکه مذاکرات در پایان روز سهشنبه به وقتاضافه کشیده شد، هم امیدها افزایش یافت و هم احساس نگرانی از اینکه مبادا پس از اینهمه صبر و انتظار، توافقی صورت نگیرد. سرانجام وقتی پنجشنبهشب، خبر اعلام توافق اولیه بیرون آمد، میلیونهاایرانی انصافا نفس راحتی کشیدند. با اینکه جزییات توافق هنوز اعلام نشده بود، اما ایرانیانی که ماهها، هفتهها و بالاخره روزها و شبهای زیادی را انتظار کشیده بودند، دستکم متوجه شده بودند، مذاکرات حداقل شکست نخورده و طرفین به توافق اولیه دست یافتهاند. هزاراننفر از هموطنان در ساعتهای پایانی ١٣فروردین در تهران و سایر شهرها به خیابانها آمده و پس از اعلام خبر توافق به شادمانی پرداختند. البته همه موافق توافق لوزان نیستند. بسیاری از چهرهها و شخصیتهای تندرو، که بعضا هم آنها را به نام «دلواپسان» میشناسیم، خیلی از توافق حاصلشده استقبال نکردند. همچنان که برخی جریانات و شخصیتهای خارجی که چندان دل خوشی از جمهوریاسلامی ندارند، از توافق استقبال نکردند.
البته انگیزههای دلواپسان خودمان با غربیها متفاوت است؛ برای منتقدان داخلی توافق، مناقشه هستهای به بخشی از تبلیغات در تنش با غرب تبدیل شده بود، اما بعد از توافق، آنها دیگر نمیتوانند از موضوع هستهای چنین بهرهبرداری کنند. آنان از یکسو به دقت سرگرم مطالعه مفاد توافق اولیه هستند تا شاید بتوانند انگشت روی برخی از موارد آن که خیلی به نفع ایران نیست گذاشته و درنتیجه راه را برای مخالفت با آن هموار کنند. از سوی دیگر، تندروها در سخنان مقامات اروپایی و آمریکایی دقیق میشوند تا از برخی مطالب آنها که بهطور طبیعی برای القای نفع غرب از توافق بیان میشود، بهرهبرداری کنند. مشکل این جریانات این است که اساسا به فلسفه وجودی توافق یا راهحلی به نام «برد-برد» اعتقادی ندارند. آنها نمیخواهند بپذیرند ممکن است در یک توافق یا مصالحه، نکاتی به سود ایران باشد و درعینحال نکات دیگری بهنفع طرف مقابل. برای آنان، مرغ فقط یکپا دارد. همهچیز باید یا به سود ایران باشد یا متقابلا علیه ایران.
دغدغه دیگر تندروهای خودمان آن است که نگران هستند مبادا توافق هستهای شروع روندی «نامبارک» در مسیر تنشزدایی با غرب شود. بههرحال اگر ایران و غرب بتوانند بر سر مناقشه پیچیده و دشوار هستهای به یک مفاهمه دست یابند، این پرسش منطقا مطرح میشود که چرا بر سر سایر موارد اختلاف نیز نتوان به توافق رسید؟ آنچه برای بسیاری از تندروها، از توافق هستهای و حتی برخی از مفاد آن نگرانکنندهتر است، دغدغه و اضطراب ناشی از همین احتمال است که ممکن است توافق لوزان، آغاز روندی جدید در دیپلماسی ایران شود.