يکشنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۳ - 2024 October 06

تفاهم هسته ای لوزان؛ خیانت یا خدمت؟

از پنجشنبه شب، که تفاهم نامه و یا بیانیه لوزان، میان ایران و کشورهای 5+1 اعلان شد،در داخل و خارج کشور، دیدگاه های متفاوت و واکنش های گوناگونی، اعلان گردید.
کد خبر: ۵۳۸۹۲
تاریخ انتشار: ۱۶ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۶
صدای ایران؛ حیدر سمیر کرم- از پنجشنبه شب، که تفاهم نامه و یا بیانیه لوزان، میان ایران و کشورهای 5+1 اعلان شد،در داخل و خارج کشور، دیدگاه های متفاوت و واکنش های گوناگونی، اعلان گردید.

در صحنه بین الملل، بیشتر کشورها و نهادها و سازمانهای بین المللی از تفاهم ایجاد شده استقبال کردند و در کناراین حجم گسترده استقبال، اسرائیل و بعضی از نمایندگان حزب جمهوری خواه کنگره، مخالفت خویش را بر اساس اهداف خود بیان کردند.

اما درصحنه داخلی، طبق نظراتی که از قبل در فضای سیاسی کشور وجود داشت، موضع گیری هایی بیان شد که در درون خود این سخن نهفته بود و آن اینکه  مذاکره کنندگان با دادن امتیازات فراوان، کشور را تسلیم قدرتهای جهانی کرده اند. آنچه که بیان می شود، اصل واقعیت نیست، و برای اثبات حرف خویش، به سخنان و مطالب مندرج در خبرگزاری های خارجی استناد می کنند.

برای پی بردن به اصل واقعیت، اول باید داستان را از آغاز بازنگری کرد و آن اینکه سیر پرونده هسته ای از کجا آغاز شد؟چه فراز و فرودی را طی نمود؟ واخر الامر اینکه نتیجه حاصله، آیا توانسته حقوق ما را محقق سازد؟ و یا به واقع، بعد ازاین همه تحمل سختی ها و مرارت ها تسلیم شده ایم و غربی ها توانسته اند،حرف خویش را به اثبات برسانند.

اصل داستان در دولت هشتم آغاز شد. سایتهای هسته ای توسط منافقین با عنوان فعالیت مخفی ایران در جهت ساختن بمب اتمی به مجامع عمومی معرفی شد و با شانتاژ رسانه ای غرب، این داستان شکل گرفت که ایران فعالیت پنهانی هسته ای دارد. در صورتیکه ایران عنوان میداشت که این فعالیت ها با اطلاع آژانس بوده است. ولیکن این اتفاق با توجه به فضایی که منطقه و جهان به خاطر حمله ایالات متحده امریکا به عراق در آن قرار داشت، مستمسکی برای فشار غرب و بالاخص دولت ایالات متحده علیه ایران شد.

نشست های گوناگون ایران و دول اروپایی منجر به انعقاد قراردادهایی شد که ایران مکلف گردید فعالیت های خویش را راکد نماید و پروتکل الحاقی را داوطلبانه اجرا نماید، تا پس ازاثبات صلح آمیز بودن فعالیت هسته ای ایران توسط آژانس، ایران بتواند فعالیت خویش را از سر گیرد. این تعلیق داوطلبانه دوسال واندی طول کشید. اما دول اروپایی و در کنار آنها دولت ایالات متحده به نوعی در اجرای آن قراردادها، سخت گیری های زیادی نمودند و حتی حاضر نشدند فعالیت آزمایشگاهی را برای ایران در این زمینه پذیرا باشند.

بنابراین با فشار افکار عمومی و خواست دولت مردان، روند تعلیق خود خواسته شکست شد و فعالیتهای صلح آمیز هسته ای آغاز گردید. با رو کار آمدن دولت نهم ودهم، روند پرونده هسته ای رویکردی دیگر یافت.

در کنار رشد و تکمیل زیر ساخت های هسته ای که خواست نظام بود و دردولت های گذشته نیز این روند شکل گرفته بود؛ دولت وقت با روند تقابلی- تبلیغاتی در زمینه این پرونده، فضای بین الملل را برای حرکت های تخریبی ایالات متحده بر علیه جمهوری اسلامی مهیا ساخت.

ماحصل آن روند تقابلی و تبلیغاتی، خروج پرونده ایران از آژانس و فرستادن به شورای امنیت بود و نتیجه این ارجاع، خارج شدن پرونده هسته ای از ماهیت فنی وحقوقی به ماهیت امنیتی وسیاسی بود.

در پی این ارجاع، شورای امنیت در چند سال متعدد قطعنامه هایی برای پرونده هسته ای ایران تصویب نمود که می توان به تصویب قطعنامه1696 درژوئیه2006 اشاره کرد که در این قطعنامه از ایران خواسته شده است که غنی سازی اورانیوم را تعلیق کند.

همچنین شورا در دسامبر همان سال قطعنامه 1737 را تصویب کرد که بیشتر فعالیت های تجاری، مالی، صنایع موشکی و هسته ای ایران را بر اساس بند41 فصل هفتم منشور ملل متحد هدف قرار داده بود.

این قطعنامه نخستین سند بین المللی حقوقی بود که فعالیت های هسته ای ایران را بعنوان تهدیدی علیه صلح و ثبات منطقه ای معرفی می کرد (و این می تواند زمینه را برای مشروعیت دادن به حمله نظامی را علیه کشور آسان گرداند).

و باز در پی آن قطعنامه های 1747 (در مارس2007) 1803 (در مارس2008) 1835 (در سپتامبر2008) و 1929 (در ژوئن2010) را نیز تصویب کردند. بر اساس این قطعنامه ها محدودیت مالی بر شرکت ها و افراد وابسته به نهادهای نظامی و علمی افزایش یافت.

در کنار تصویب این قطعنامه ها، تحریم های اتحادیه اروپا علیه بانک مرکزی و یا تحریم های کنگره امریکا و......تا تحریم خرید نفت از ایران را می توان اشاره کرد.

رویکرد دولت نهم و دهم در قبال پرونده هسته ای به غیر برگزاری نشست های گوناگون و بیهوده با اعضای 5+1 در شهر های گوناگون جهان و بیان اعلامیه های کلی و مبهم چیز دیگری نبود و متاسفانه گاه مشاهده می شد که از این پرونده ملی برای تسویه حسابهای حزبی و جناحی استفاده می شد.

با به وجود آمدن، موانع در روابط خارجی و اقتصادی در فضای بین الملل برای کشور و با توجه به شرایط حاد در فضای داخلی سیاسی کشور، دولت وقت تصمیم گرفت با شرکای نزدیک خود در آن زمان که کشورهای ترکیه و برزیل بودند و وارد نمودن آنها به مذاکرات هسته ای، با آنها به توافقی برسد که بر اساس آن 1200 کیلوگرم اورانیوم 5/3 درصدی خود را از تسلط خویش خارج کند و به خاک ترکیه متقل کند و زیر نظر آن کشور باشد تا در قبال آن کشورهای آمریکا، فرانسه، روسیه و آژانس متعهد شوند که 120 کیلوگرم اورانیوم 20 درصدی را بعد از یک سال به ایران بدهند. که البته به دلیل آنکه آمریکا نمی خواست دو کشور ترکیه وبرزیل را وارد این پرونده نماید،آن توافقنامه جامه عمل به خود نگرفت.

با تشدید فشارهای اقتصادی و تحریم ها، فضای سیاسی داخل، نزدیک به انتخابات ریاست جمهوری سال 92 شد. در این انتخابات در میان هشت کاندیدای موجود، دونگرش در مقابل هم قرار گرفتند و خود را در معرض رای مردم قرار دادند. گروه اول آقایان جلیلی بعنوان مسئول پرونده هسته ای در سالهای گذشته و آقای حداد عادل و گروه دوم آقای روحانی (بعنوان مسئول پرونده هسته ای در زمان دولت اصلاحات) و آقایان عارف و ولایتی بودند (البته کاندیدهای دیگر نیز موضع شان نزدیک به گروه دوم بود ولیکن سعی داشتند بینابین حرکت نمایند).

اوج تقابل دو دیدگاه زمانی بود که آقای روحانی به این نکته اشاره کردند که باید با دنیا تعامل و مذاکره کرد و باید در کنار گردش غنی سازی اورانیوم، زندگی و اقتصادمردم نیز بگردد. آقای ولایتی به مسائل و مذاکراتی اشاره کردند که قرار بود پرونده هسته ای با تعامل حل گردد. لیکن کارشکنی دولت وقت مانع حل آن شد و شاه کلام ایشان آنجا بود که به آقای جلیلی که شعار خویش را در زمان انتخابات مقاومت بیان کرده بودند گفتند که مذاکرات جای بده و بستان است و نه بیان سخنان فلسفی.

وبا روشن شدن موضع دو رویکرد در رابطه با پرونده هسته ای، مردم به رویکرد آقای روحانی که بر پایه تعامل و مذاکره بود،رای دادند. با انتخاب آقای روحانی در دور اول، آقای ظریف بعنوان وزیر امور خارجه انتخاب شد و ایشان توانست در صد روز اول دولت آقای روحانی، توافق نامه ژنو را با شش دولت بزرگ دنیا منعقد سازد.

اما برای روشن شدن موضوع بهتر است بدانیم در این سیر مختصر که بیان شد غربیها در پرونده هسته ای به دنبال چه بودند؟

اهم موضوعاتی که انها به دنبالش بودند به شرح ذیل است:

الف)ایران نباید تحت هیچ عنوان فعالیت غنی سازی داشته باشد

ب) نطنز، آب سنگین اراک و سایت فردو باید تعطیل شود

ج)ایران حق ندارد هیچ فعالیت تحقیق وتوسعه در رابطه با دستگاه های پیشرفته غنی سازی داشته باشد.

د) ایران باید در رابطه با فعالیت های گذشته و پنهانی خویش جوابگو باشد و یا به قولی راستی آزمایی شود.

ه) ایران باید در برنامه های موشکی خود باز نگری کرده و تولید موشکهایی بالستیک را متوقف کند.

در کنار این موضوعات، می توان به وجود قطعنامه های شورای امنیت اشاره داشت که بار حقوقی بین المللی برای کشور دارند، و یا به تحریم های اتحادیه اروپا و ایالات متحده امریکا اشاره کرد که اینها در طول زمان دولت قبل حاصل شده است، دولتی که دیدگاهش نسبت به این قطعنامه ها ورق پاره بود.

حالا در لوزان چه روی داده است؟

اول آنکه در این زمان با واقعه ای روبرو می شویم که در تاریخ روابط بین الملل بی سابقه و یا کم سابقه است که کشوری در طراز ایران حدود یک سال واندی با وزرای خارجه شش کشور قدرتمند دنیا روزها و ساعتها در رابطه با پرونده هسته ایی مذاکره می کند.

دوم آنکه در پرتو این مذاکرات، طراز قدرت ایران در سطح منطقه و جهان ارتقاء پیدا کرده است. لذا واکنش دیگر کشورهای منطقه در مقابل این رویداد قابل تامل است.

سوم آنکه همانگونه که این تفاهم نامه برای ایران قابل اهمیت است برای آمریکا به دست آوردن این توافق، اهمیتی مضاعف دارد و آنقدر دارای اهمیت است که می بینیم که پس از اعلان بیانیه، بلافاصله رئیس جمهور امریکا آقای اوباما بیست دقیقه بدون آنکه از متنی، مطلب را بخواند در رابطه با جزئیات تفاهم سخن می گوید که گویی خود او از دور رهبری مذاکرات را با جزئیات بر عهده داشته است. وی با این سخنرانی در پی تامین رضایت و آرام کردن کشورهای منطقه وحتی مخالفین داخلی خویش در کنگره است که این نشان دهنده نوعی برد برای ایران است.

چهارم آنکه اگر در موارد اصولی نیز بخواهیم نظاره گر باشیم، اگر ایران امتیازاتی داده است، امتیازاتی بوده است که فراتر از اصولی است که در پرونده هسته ای مد نظر بوده است بعنوان مثال در طول سالهای گذشته بیان شده بود که اگر به ما سوخت بیست درصد را بدهند ما از تولید این سوخت منصرف می شویم و یا سایت فردو، سایتی بود که بعدها به خاطر جلوگیری از صدمه دیدن صنعت هسته ای در مقابل تهدیدات نظامی بود، لذا با بر طرف شدن آن تهدیدات، دیگر فردو موضوعیت خویش را از دست می دهد. ولیکن باز با این حال می بینیم که در مذاکرات، فردو قابلیتش حفط می شود و قرار است تبدیل به مرکز پژوهشی و تحقیقاتی گردد.

پنجم آنکه پرونده هسته ای دارای پیچیدگی های سیاسی وامنیتی و اقتصادی است چه در سطح منطقه و چه در سطح روابط بین الملل،. لذا دیدن مذاکرات از این منظر که قرار بوده است که ایران در مذاکرات خویش با شش قدرت جهانی تمام امتیازات را کسب کند، نگاهی ساده انگارانه به موضوع است.

ششم آنکه ایران با حفظ اصول هسته ای خویش، برای دست یافتن به تفاهم نیاز بوده است که امتیازاتی را بدهد تا روند مثبتی شکل بگیرد و اعتمادی حاصل شود که مقام معظم رهبری از این مسئله تحت عنوان نرمش قهرمانانه یاد می کنند.

هفتم آنکه با ایجاد این تفاهم وتوافق، قدرت و نقش ایران در منطقه ارتقاء پیدا می کند، و با رویکرد مثبت تر و پر انرژی تری در جهت بر طرف کردن مشکلات منطقه ای و همکاری با همسایگان ورود پیدا می کند.

هشتم آنکه، باید این تفاهم را در یک قالب تاریخی وتاثیر گذار در روند حرکتی کشور نظاره کرد ونه بر اساس بده وبستانهای کوچک،وآن همان نکته ای است که مقام رهبری از آن به گردنه یا پیچ مهم تاریخی از آن یاد می کند.

نهم آنکه، آنچه که در این تفاهم نامه بیان شده که قرار است نقشه راه توافق نامه آینده باشد، علاوه بر متحقق شدن اصول اصلی پرونده هسته ای ایران، موانع و قطع نامه ها و تحریمی هایی که در طول این مسیر دوازده سال ایجاد شده است، با مسیر و روند قانونی خویش در ظرف زمانی خاص بر طرف می شود و به نوعی کشور ما به شرایط نرمالی در فضای بین الملل دست پیدا می کند.

در پایان، اگر انصاف را شرط خرد و ایمان بدانیم، آنچه که در لوزان شکل گرفته است، به حق خدمتی راستین به این مرز و بوم است و در این رابطه تاریخ بهترین حاکم است.


نظر شما