سه‌شنبه ۲۷ شهريور ۱۴۰۳ - 2024 September 17

انتقاد سعید راد از فریبرز عرب‌نیا

کد خبر: ۵۳۵۵
تاریخ انتشار: ۲۳ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۴:۲۳

سعید راد، بازیگر قدیمی و تاثیر گذار سینمای ایران است که با بخشی از برترین کارگردانان سینمای ایران همکاری کرده است . در مورد وی تنها می‌توان گفت آن‌قدر در سینمای ایران مهم و تاثیر گذار و شهره است که نیازی به هیچ توصیفی ندارد.

به گزارش صدای ایران، روزنامه قانون در ادامه نوشت: از سعید راد این روزها فیلم چ به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا بر روی پرده است و همین بهانه‌ای شد که به سراغ وی برویم و حرف‌های او از فیلم چ و سینمای ایران را بشنویم.

اولین بار فیلمنامه «چ» چه زمانی به شما پیشنهاد شد و در چه مرحله‌ای بود که شما به این پروژه ملحق شدید؟

بازیگرانی مثل من که بیشتر متکی بر زبان بدن هستند برایشان پیشنهاد چنین نقش‌هایی عجیب نیست و اتفاقا برای این گونه از بازیگران این نقش ها خیلی هم جذاب است. زمانی هم که آقای حاتمی کیا از من دعوت کرد و به دفتر ایشان رفتم و نقش را برای من توضیح داد خیلی برایم جذاب بود. به خصوص این که فیلم مربوط به دوره‌ای بود که من آن دوره را بسیار خوب می‌شناختم .نقش هم برای من نقشی بود که می‌توانستم اصطلاحا حریف آن باشم و در صحبت‌های اولیه به توافق رسیدیم و در مرحله بعد فیلمنامه را به من دادند که بعد از خواندن فیلمنامه مطمئن‌تر شدم.

تعدادی از کاراکترهای مهم سینمای ایران مانند فیلم هایی که با نادری یا کیمیایی کار کردید در حافظه تاریخی سینمای ایران باقی مانده است. وقتی هم در سال 1383 بار دیگر وارد سینمای ایران شدید هم با نقشی خاص به عنوان کاراکتر چند وجهی در دوئل وارد شدید و تا فاصله «چ» دیگر این گونه نبود. زمانی که «چ» پیشنهاد شد خودتان این تصور را داشتید که یک نقش تاثیرگذار و یگانه دیگر خواهید داشت؟

دقیقا، من فکر می کنم زمانی که آقای حاتمی‌کیا این پیشنهاد را به من دادند بسیار فکر شده و با هوش این پیشنهاد را مطرح کردند. یک دلیل آن شباهت صورت من با شهید فلاحی بود و البته آقای حاتمی کیا بسیار تاکید داشت بر روی توان بدنی من که بتوانم نقش سرلشگر ارتش را در آن زمان داشته باشم.

فیلم‌های زیادی در ژانر جنگی داشته ایم اما همیشه این مشکل هم وجود داشته که یا به ارتشی‌ها در این فیلم‌ها بی‌توجهی شده یا در حاشیه بودند اما «چ» نوع دیگری از ارتش را نشان می‌دهد؛ مظلومیت ارتش در آن زمان واقعا مورد هدف و نگاه کارگردان بود.

یعنی همدلی نسبت به ارتش داشتند؟

فضای آن زمان رابه خوبی آقای حاتمی‌کیا می‌شناختند و با همان شناخت و آن مدل نگاه منفی که نسبت به ارتش وجود داشت را می‌خواست نشان دهد. جدال بین «فلاحی» و «وصالی» در طول فیلم نیز خود نشان از این نگاه و شناخت حاتمی‌کیا داشت. یک چیزی که باید در این جنس فیلم‌ها که به واقعیت نزدیک است و کاراکترها مابه‌ازای بیرونی دارند رعایت شود این است که بازیگر هم باید نقش را بشناسد و هم حس کند. اگر بازیگری آن نقش را نشناسد یا حس نکند به اصطلاح نقش در نمی‌آید و متاسفانه این اتفاق در سینمای ایران می‌افتد؛ یعنی بیننده با نقش ارتباط برقرار نمی‌کند چون نه نقش را و نه فضا را درک نکرده و در نهایت بیننده نیز با بازیگر و فیلم ارتباط برقرار نمی‌کند چون می‌دانند بازی دروغ است و بازیگر شناخت نداشته است نقش را بشناسد و درک کند و این به نوعی بحران بازیگری درسینمای ایران است.

خاطرم هست درمصاحبه‌ای که بعد از برگشت دوباره خود به سینما با مجله فیلم انجام دادید گفته بودید در پشت جبهه‌ها حضور داشتید.

در مناطق جنگی من جزو گروهی بودم که در سوسنگرد زمانی که عراقی‌ها به آن جا پاتک زده بودند و بعد هم ایرانی‌ها پاتک زده بودند و آن زمان دست نیروهای ایرانی بود و زخمی‌ها را می آوردیم و دار و و یخ می‌بردیم ولی جزو گروه جنگنده نبودم.

در همین حدی که می‌رفتید، چقدر فضای فیلم را با آن چه که خود در جبهه دیدید واقعی و شبیه می‌بینید؟

من فیلم‌های جنگی زیادی بازی کرده‌ام حتی قبل از رفتن به مناطق جنگی، مثل عقابها و عبور از میدان مین. اما جالب بود که در ورود دوباره‌ام را به سینمای ایران هم با دوئل که فیلم جنگی بود شروع کردم.

«دوئل» پروژه بزرگی بود، در مقطع زمانی اکرانش که اوایل دهه 80 بود نیز اتفاق تازه‌ای محسوب می‌شد. تفاوت این دو فیلم به فاصله یک دهه و تفاوت دو کارگردان برجسته را چگونه می‌بینید؟

من شاید از معدود بازیگرانی باشم که بتوانم در مورد این قضیه اظهارنظر کنم و حرفم سندیت داشته باشد ولی این دو کارگردان که نام بردید آن قدر کارهایشان درست و حساب شده است که جای حرفی نمی‌گذارد. اسکندر فیلم دوئل یکی از بهترین و ماندگارترین نقش‌ها و بازی‌های من است و خاطرم هست آقای درویش در مصاحبه‌ای گفت که زمانی که سعید به ایران بازگشت من دوئل را شروع کردم. آقای حاتمی‌کیا نیز واقعا روحیه بسیار خوبی برای این فیلم به من دادند. ایشان صریحا گفتند که خوشحال هستند نقش شهید فلاحی را من بازی می‌کنم و فکر می‌کنم برای رسیدن به نقش هم من با آقای حاتمی‌کیا بیشتر از سه جلسه صحبت نکردم و نقش را درک کردم. در مورد این دو کارگردان توانا به خودم اجازه نمی‌دهم تفاوت‌های این دو کارگردان را مورد آن صحبت کنم. هرکدام از این کارگردانان ویژگی‌های واقعا منحصر به فردی را دارند.

شما به عنوان بازیگر حرفه‌ای سینمای ایران خیلی راحت با کارگردانان فیلم اولی یا کارگردانانی که یک یا دو فیلم درکارنامه دارند همکاری می‌کنید. از تجربه‌های تازه نمی‌ترسید آن هم با کارگردانانی که شاید تجربه زیادی نداشته باشند؟

من در همین مدت پانزدهمین فیلم اولی‌ام «پایان خدمت» را بازی کردم و با اطمینان به شما می‌گویم اگر سناریو را بخوانید مثل من خواهید گفت اعجاب‌انگیز است اما وقتی از دید من فیلم «درنمی‌آید» یا وقتی فیلم «گیرنده» به خاطر کمبود امکانات و اختلافات شدید کارگردان تهیه‌کننده آنچه باید بشود نمی‌شود تقصیر من نیست. فضایی که فیلم تهیه و فیلم‌برداری می‌شود باید فضایی شاد و همدلانه و پر از حرکت باشد ولی متاسفانه به خاطر فضای بسیار نامانوس و غیرحرفه‌ای که در پشت سینما به وجود آمده فیلمبرداری‌هایمان سخت شده است. همین الان 50 درصد آنانی که پشت صحنه سینما هستند حرفه‌ای نیستند و به اصطلاح دستمزدبگیر هستند. خیلی وقت‌ها در پشت صحنه سینما در مورد آنان می‌شنوی که می‌گویند این عوامل گناه دارند،اما سینما است که گناه دارد.با کمال تواضع و با کمال شناخت می‌گویم که این موضوع در سینما اثر می‌گذارد و مثل یک تیم فوتبال است که بایددروازه‌بان و فوروارد و حمله و دفاع همه خوب باشند تا تیم موفق شود. اگر یکی از آنها درست عمل نکند تیم موفق نمی‌شود. سینما هم همین گونه است. متاسفانه این مشکل بزرگی در حال حاضر وارد سینما شده که ما آن را جدی نمی‌گیریم. وقتی مدام در پی ارزان تهیه شدن فیلم باشیم و کمبود نیروی انسانی در سینما وجود داشته باشد نهایتا سینما کوچک می‌ماند. سینمای ما تحقیر و مهجور می‌شود و نتیجه این که سینمای ما غیرحرفه‌ای می‌شود. حالا هم که مد شده فیلمبردار و موزیسین را از کشورهای دیگر می‌آوریم و این خود تحقیر تازه‌ای برای سینمای ماست. کارگردانانی که با فیلمبردار و موزیسین‌های ایرانی تبدیل به کارگردان حرفه‌ای شدند حالا می‌روند سراغ نمونه‌های خارجی آن و این حقیقتا اتفاق بدی است.

تجربه یاخاطره خاصی در مورد فیلم «چ» برای شما پیش آمده است؟

فیلم چ به خاطر لوکیشن آن فیلم بسیار سختی بود. من فیلم‌های بسیار سختی بازی کردم اما فکر کنید در مورد فیلم چ گاهی 5 یا 6 ساعت بازیگر باید روی هلیکوپتر بازی می‌کرد و اتفاقاتی که وجود داشت و جلوه‌های ویژه خاصی که داشت و این همان حرفه‌ای بودن و شدنی است که من می‌گویم. به عقیده من بازیگران سینمای ایران در این بخش نابغه هستند. این که این همه در پروداکشن‌ها ضعف وجود دارد که حتی ما در این مسیر و برای رسیدن به سینمای حرفه‌ای کشته می‌دهیم خود نشان‌دهنده این ضعف در سینماست. بسیاری از بازیگران سینمای ایران در حالی سر صحنه‌ها حاضر می‌شوند که می‌دانند هر مساله ای از شکستن پا تا سر برای آنان ممکن است پیش بیاید. بسیاری از این تلاش بازیگران و عوامل به عنوان عشق و علاقه نام می‌برند اما من می‌گویم این از ناچاری است. می‌گویند طرف عاشق کارش است اما من می‌گویم خب اگر این کار را نکند چه بکند؟ حالا من در مورد خودم می‌گویم من همیشه ورزش می‌کنم و بدن من جوابگو است اما آیا واقعا باید پذیرفت سینمای ما آماده این کار نیست. توی دنیا اصلا کمپانی فیلمسازی خودش اجازه چنین کاری را به بازیگر نمی دهد. در مورد همین فیلم «چ »یک بار به خاطر در رفتن میله پرچم کم مانده بود من یک چشمم را از دست بدهم و حقیقتا خدا با من بود. فکر کنید بعد از آن استرس من در مقابل دوربین بودم و تازه این فیلمی بود که آقای حاتمی کیا و گروهش تمام همت خود را برای فیلم به کار بردند و بودجه خوب و امکانات خوب وجود داشت. این خود نشان می‌دهد در بقیه پشت صحنه فیلم‌ها چه خبر است . این همه از حرفه‌ای نبودن سینمای ما نشان دارد. در بسیاری از فیلم‌ها شما اصلا هماهنگی بین نقش و بازیگر نمی‌بینید. بعضی فیلم‌ها که این تطابق نقش و بازیگر وجود دارد هم مربوط به کارگردانانی چون حاتمی‌کیا و کیمیایی و امثال آنان است وگرنه بخشی بزرگ از این سینما هربازیگری نبود برای نقش یا قرارداد داشت می‌روند سراغ بازیگر بعدی. بازیگر دیگر. پس تطابق نقش و بازیگر چه می‌شود؟ اصلا می‌پرسم این بازیگر به درد این نقش می‌خورد می‌گویند نه آقا ، می‌خواهیم بگیریم دیر شده است و خب این سینما می‌شود نتیجه این رفتار. خدا رحمت کند جلال مقدم کارگردان سینمای ایران را، می‌گفتیم بریم بگیریم، ایشان می‌گفت: « مگه کفتر است که می‌خواهید بگیرید.» سینمای ما به تعلیم احتیاج دارد. هنرپیشه نقش اصلی ما در فینال حاضر نمی‌شود و این اصلا کمدی است. به همین راحتی هنرپیشه به هر دلیلی تصمیم می‌گیرد سر صحنه نیاید. هر مشکلی هم که وجود داشته باشد باید بازیگر سرکارش حاضر شود و مشکلات را بعدا حل کند، سینمای ایران سینمای مقدسی است ،سینمایی که برای آن زحمت کشیده شده است و زندگی‌ها پای آن گذاشته شده و هیچ بازیگری حق ندارد فینال یک فیلم را تعطیل کند و بعد ادعا داشته باشد. مسئله پول و مالی حل می‌شود اما این رفتار که سنگ روی سنگ بند نمی‌شود. این است که می‌گویم این سینما به تعلیم و تربیت احتیاج دارد.

به پایان بندی فیلم «چ» اشاره کردید، این پایان خیلی تغییر کرد؟

اصلا فیلم اکنون پایان ندارد. جدا آقای حاتمی‌کیا بسیار انسان بزرگی است و دل بزرگی دارد. من ایشان را تحسین می‌کنم به دلیل این همه بزرگواری و صبری که نشان دادند. با سعه صدر و صبر ایوب‌وار که نشان داد اجازه نداد به هیچ کس بربخورد حتی اگر فیلم همه آن چیزی که می‌خواست، نشد. بالاخره سینما یک حرمت‌هایی دارد .این که گردن کلفت هستی، دانشمندی، روشنفکری، فیلسوفی، باید در فینال فیلم حاضر باشی نمی شود با همه این ادعاها فینال یک فیلم را تغییر داد یا خراب کرد. من نوعی که نمی‌شود با این همه ادعاها و با این مصاحبه‌های تلویزیونی در قامت بازیگر مردمی ظاهر شوم و بعد به این راحتی در فینال فیلم حاضر نشوم و ادعای روشنفکری و مردمی بودن داشته باشم. مردم ما بسیار باهوش هستند متوجه فرق این گونه اداها و رفتار واقعی آدم‌ها می‌شوند.

من به عنوان سینماگری که سال هاست زحمت کشیدم و بیش از 60 فیلم بازی کرده‌ام و گوش من کشیده شده تا کار یاد گرفتم و همچنان هم به همه کارگردانان از قدیمی تا فیلم اولی احترام می‌گذارم می‌گویم سینما حرمت دارد و حرمت آن باید حفظ شود. من درک نمی‌کنم چطور برای پول می‌شود صحنه فیلم را ترک کرد؟ این بازیگر اصلا هنرمند نیست و حق ندارد از هنر حرف بزند.

من این بازیگر را دوست داشتم و سه ماه باهم زندگی کردیم و با هم ورزش می‌کردیم اما نمی‌توانم نگویم چقدر از این رفتار تعجب کردم. قرار نبود ما به سینمای ایران لطمه بزنیم. من آقای عرب‌نیا را دوست دارم و خودش هم می‌داند و لزومی برای گفتنش نیست و برای کارهایش احترام قائل هستم و به قول خودشان تماشاگر سینمای حرفه‌ای بوده است که من هم در آن سینما حضور داشتم. من دلم می‌خواست روز آخر حال آقای حاتمی‌کیا را فیلمبرداری می‌کردم و در نهایت بزرگواری آقای حاتمی کیا، حقیقتا بزرگواری. حرف من این است که به عنوان بازیگری که سال‌ها کنار گذاشته شدم سعی می‌کنم جوری رفتار کنم حتی کارگردانی که شاید روزگاری من را دوست نداشت با من کار کند اما در مقابل بازیگر تربیت شده همین سینما رفتاری می‌کند که از هیچ بازیگری توقع آن نمی رود. سینمای ایران را عصبانی کردند. حقیقتا پیش از حضور تیم جدید سینمایی و آقای ایوبی سینما مدام در وضعیت جنگ و دعوا بود. پناه ما سینما بود و سینما اخلاقیات خودش را دارد و هیچ کس نمی‌خواهد هیچ بازیگری را تخریب کند، مشکل من هیچ بازیگری نیست مشکل این سینمای عصبانی است. سینمایی که آن قدر آزار دیده که عصبانی شده است. این که بازیگری که «مختار» بازی کرده و حالا دارد چمران بازی می‌کند باید رفتار متفاوتی داشته باشد. آقای حاتمی کیا واقعا انسانی در این فیلم ورود کردند و من می‌گویم هر اختلافی هم باشد نبایدبه سینما آسیب برساند.

شاید مدیران سینمایی عصبانی و خشمگین که گاه اصلا سینما را دوست نداشتند سینمای عصبانی درست کردند؟

درست می‌گویید. من این حرف را کاملا قبول دارم. ولی درنهایت هم ما هم برخودمان نام هنرمند گذاشته‌ایم ما نباید در مدیران حل شویم باید آنان را باسینما و هنر همراه کنیم.

خود شما از فیلم «چ» راضی بودید؟

بله قطعا ، از بازی و عوامل و کارگردان بسیار همگی درست و بجا بودند. من همیشه سعی می‌کنم مسلح باشم به تفکر درست تا بتوانم دیالوگ خوش‌دستی باشم تا همه بتوانند با من خوش بنوازند.

نظر شما