جاهطلبی های پادشاه جدید و پسرش/ ناسیونالیسم سعودی جان گرفته است
جنگ عربستان علیه حوثی های شیعه و رئیس جمهور معزول، علی عبدالله صالح، موجب شده است تا این دو با یکدیگر متحد و کشور دوپاره شود. در 26 مارس، عربستان سعودی پس از آن که موافقت کشورهای شورای همکاری خلیج فارس برای عملیات نظامی را کسب کرد، حملات هوایی علیه یمن را آغاز کرد. چند ساعت پس از حملات، سعودی ها اعلام کردند که کشورهایی همچون مصر، مراکش و پاکستان هم به عملیات نظامی برای مبارزه با حوثی ها و بازگردان عبد ربه منصور هادی، رئیس جمهور به کرسی اش در صنعا که در کنترل حوثی ها قرار گرفته است، می پیوندند.
عربستان سعودی در حال پیگیری سیاست مداخله نظامی در شبه جزیره عربستان است. اولین تلاش آنها در سال 2011 بود، یعنی زمانی که 1000 نیروی نظامی تحت چتر امنیتی شورای همکاری خلیج فارس به منظور حمایت از خاندان آل خلیفه در برابر تظاهرات مسالمت آمیز مردم وارد بحرین شدند.
در سال 2009، جنگنده های سعودی در جنگ علی عبدالله صالح علیه حوثی ها شرکت کردند، این جنگ یکی از شش جنگی بود که وی علیه رقبایش در شمال کشور انجام داد. حوثی ها از مرزهای عربستان گذشتند و توانستند روستایی در این کشور را برای چند روز تصرف کنند. بعداً آنها به روستاهایشان در کوه های صعده فرار کردند. در آن زمان این اتفاق به عنوان یک موفقیت از سوی صالح و حامیانش، ملک عبدالله بن عبدالعزیز و وزیر دفاعش، خالد بن سلطان، جشن گرفته شد.
مداخله نظامی سعودی ها برای متوقف کردن گسترش نفوذ ایران در مرز جنوبی عربستان، از بین بردن توانمندی های حوثی های شیعه یا انتقام گرفتن از صالح است؛ شخصی که با وجود تضمین امنیتی که از شورای همکاری خلیج فارس گرفته بود، رویکردی برخلاف حامیانش در ریاض گرفت و با بزرگترین دشمنش در درون کشور متحد شد تا بار دیگر قدرت در صنعا را به دست آورد.
ملک سلمان بن عبدالعزیز آل سعود و پسرش محمد، وزیر دفاع و رئیس دربار سلطنتی مصمم هستند تا عربستان را به عنوان پلیس شبه جزیره عربستان معرفی کنند. پسر وی که در دانشگاه ملک سعود در ریاض تحصیل کرده است، بر این عملیات نظارت دارد. مادر وی از قبیله قدرتمند عجمان است. محمد یک محلی واقعی است که خارج از حلقه های فساد است و می تواند پلی به حوزهای سنتی عربستان سعودی باشد.
جوانی وی موجب شده است تا برای پدرش عزیز باشد. افراد مسن همیشه میل خاصی نسبت به کوچکترین فرزند خود دارند، چون یادآور قدرت و نیرومندی خودشان است که به تدریج با افزایش سن فرسوده می شود. این گونه اعتماد و تمایل به فرزند جوان طبیعی است چون آنها با پدرشان رقابتی ندارند، اما پسر ارشد جاه طلبی های خودش را دارد. اعتبار محمد در ابهام است و بستگی به جنگ در خارج از کشور دارد، جنگی که مبهم، خطرناک و شاید برای یمن و ریاض فاجعه بار باشد.
محمد برای رسیدن به موفقیت نظامی مصمم است تا جا پای پسر عمویش، شاهزاده محمد بن نایف بگذارد. کسی که اعتبارش را به عنوان مرد امنیتی ریاض در مبارزه با تروریسم محلی و اخراج تروریست ها از یمن، جایی که القاعده شبه جزیره عربستان دفترش را در آنجا تاسیس کرده بود، به دست آورده است. سلمان، پسر جوان خودش را برای تجربه اندوزی نزد افراد باتجربه فرستاده بود. به طور مثال فیصل که تحصیلکرده آکسفورد است، حاکم استان مدینه شد، در حالی که دیگر پسران وی مسئول امور توریسم، نفت و دیگر خدمات دولتی بودند.
محمد همانند پسر عمویش، خالد بن سلطان که لقب «جنگجوی صحرا» را به خاطر شرکت در جنگ خلیج فارس برای آزادسازی کویت در سال 1991 به دست آورد، نیازمند کسب لقبی نظامی همچون «نابودکننده عقیده شیعه و حامیان ایرانی اش در یمن» است تا بتواند در میان دیگر پسر عموها و شاهزاده های باتجربه باقی بماند. یکی از این شاهزاده های باتجربه سعود الفیصل، وزیر خارجه است که تحصیلاتش در زمینه روابط بین الملل است و تخصصش در زمینه روابط سعودی-ایرانی است. با این وجود سلمان هنوز وی را به عنوان وزیر خارجه نگه داشته است، سمتی که وی از سال 1975 آن را بر عهده دارد.
جنگ در یمن آن چیزی است که سعودی ها در بلندمدت می خواهند. پیروزی بر حوثی ها به دلایل داخلی برای سعودی ها مهم است، نه تنها موجب ترمیم شکاف ها و اختلاف های داخلی عربستان می شود، بلکه رهبری عربستان را از شرمندگی پیروزی ایران در سوریه و عراق و سیاست جدید واشینگتن مبنی بر ترمیم روابطش با ایران و احتمالاً لغو تحریم ها، رها می کند.
منبع: دیپلماسی ایرانی
نظر شما