صدای ایران بررسی می کند؛
جامعه شناسی خودسری؛ اخلالگران اجتماعی بهدنبال چه هستند؟
مدت هاست تفکری در کشور شکل گرفته است که برای حل پاره ای از مسائل کشور شیوه به جار و جنجال و شلوغ بازی را انتخاب کرده است.
صدای ایران؛ شراره عبدالحسين زاده*- مدت هاست تفکری در کشور شکل گرفته که حل پاره ای از مسائل کشور را در شیوه جار و جنجال و شلوغ بازی انتخاب کرده است.
اگر تا دیروز این افراد را در دسته گروه های فشار و یا گروه های نفوذ بر طبق آنچه در ادیبات جامعه شناسی سیاسی آمده است تعریف می کردند؛ اما امروزه به نام "افراد خودجوش" که حرکات "خودسرانه" و اخلالگرانه می کنند مشهور شده اند.
برخی گروه فشار را تشکیلاتی میدانند، که برای تحت فشار قرار دادن مقامات رسمی حکومتی به وجود میآید؛ تا در تصمیماتشان، منافع اعضای آنها را در نظر بگیرند. برخی دیگر معتقدند گروه فشار وسیلهای است در دست طبقات حاکم، در جهت مسخ مردم که میتوانند دگرگونیهایی بر عقاید مردم از راههای غیر مستقیم و به کمک وسایل گوناگون از جمله تصویر و زبان و خط و غیره، ایجاد کنند. برانگیختگی عواطف عمومی و مهیا ساختن مردم برای پذیرش عقایدی معین از اهداف گروههای فشار حاکم است.
به عبارت دیگر گروه فشار متشکل از افرادی است که دارای منفعت مشترکی هستند و میخواهند از آن دفاع کنند. برخی متفکرین معتقدند، گروههای فشار همان گروههای ذینفوذ هستند که در جامعه حضور عینی ندارند؛ ولی به وسیله دخالتها و اعمال نفوذها به طور نامرئی، به شکل مثبت یا منفی، روند امور اجتماعی را به دلخواه خود به حرکت درمیآورند.
چنین گروههایی در همه سطوح جامعه نفوذ دارند در مجالس قانونگذاری، در هیأت حاکمه، در اتحادیهها و شوراهای شهر و ...
در واقع می توان گفت گروه های فشار یکی از ارکان قدرت غیررسمی در هر کشوری محسوب می شوند که میل دستیابی به قدرت رسمی و همچنین انگیزه ای برای حضور در چارچوب رسمی ندارند اما با فشار رسانه ای، اقتصادی، افکار عمومی و گاهی فیزیکی تمایلات خود را به قدرت رسمی تحمیل می کنند.
آنچه در مورد آنان بر همه محرز است این است که هر کشوری منابع حمایتی و سازمانی گروه های فشار خود را می شناسد. در واقع در کشورهای دموکراتیک تر گروها های فشار کاملا شناخته شده و سازمان یافته تر هستند.
اما آنچه در کشور ما در سال های اخیر توسط عده ای خاص و معدود در قالب جریانی در حال روی دادن است را نمی توان بر طبق این تعریف تحلیل کرد.
زمانی این جریانات فقط در محدوده سخنرانی ها و یا مناظرات سیاسی اجتماعی در محیط های دانشگاهی جلوه گری می کردند اما با گذشت زمان و شدت هیجانات به عزاداری های مذهبی و برهم زدن کنسرت ها و برنامه های فرهنگی، سخنرانی های مسئولین نظام و اندکی بعد پرتاب اشیاء و برخورد فیزیکی ادامه یافت که به نظر می رسد این افراد اینگونه اقدامات را به عنوان استراتژی خود تبدیل کرده و اکنون اشکال مختلف بروز و ظهور یافته است.
به زعم افراد این گروه ها، زمانی که نمی توان منطقی را پاسخ گفت با روش جار و جنجال می توان با آن برخورد کرد تا امکان انتقال اینگونه افکار به جامعه محدود شود.
مانند آنچه در در تاریخ اسلام در زمانی که پیامبر اسلام (ص) در خانه خدا و یا خانه خودشان قرآن تلاوت می کردند و عده ای به ایجاد سر و صدا مانع شنیده شدن صدای ایشان می شدند.اما این کار نتیجه نداشت چرا که حرف و تفکر راه خود را باز می کند.
آنچه در بررسی این اقدامات خودسرانه در کشور حایز اهمیت است رفتار هیجانی و غیر عقلانی این افراد است که معمولا تحت تاثیر هیجانات سیاسی بروز می کند. تفاوت این جماعات با گروه های فشار از منظر جامعه شناسی سیاسی این است که این پدیده راس و نقطه رهبری مشخصی ندارد.
در هیچکدام از این گروه ها مانیفستی نمی توان دید. و رفتار آنان، هیجانی است که بسته به شرایط سیاسی و اجتماعی در کنار هم جمع می شوند و به صورت مقطعی برای منافع سیاسی و یا اقتصادی و عقیدتی به این جریان دامن می زنند.
خود سری هایی که بدون در نظر گرفتن پیشینه و سابقه و جایگاه افراد خودنمایی می کنند و نه تنها قانون و نظم اجتماعی را به چالش می کشند بلکه به هیچ حریم مقدس و مبارکی برای فعالیت های خود پایبند نیستند.
این نوع تفکر نشان دهنده ضعف منطق جریان مورد نظر است که توان مقابله با تفکرات متضاد خود در جامعه را ندارد. این خاصیت یک جریان فکری است که نه توان مقابله فکری دارد و نه امکان دفاع از فکر خود که بتواند آن را در جامعه جا بیندازد و به علاوه اینکه ظرفیت تحمل بسیار محدودی هم دارد.
اگر یکی از ابزارهای توسعه در کشور را تحمل مخالف بدانیم شنیدن صدای مخالف و جریانات فکری مخالف نیز باید امری معمول تلقی شود که لازمه آن افزایش ظرفیت نظری جامعه خواهد بود.
وقتی رفتارهای خودسرانه، هیجانی، غیر سازمانی و جنجالی در مقابل نظرات مخالف ترویج پیدا کند و یا با آن برخورد درستی نشود ظرفیت نظری جامعه و آستانه پذیرش کثرت عقاید کاهش می یابد و به جامعه امکان انتخاب نخواهد داد.
حال که نام سال نوشروع جاری به نام همدلی و همزبانی مزین و در آن به ملت به عنوان رکن مهم جامعه مردم سالار تاکید شده این خطر وجود دارد که این گروه ها هر اقدام خود را به خواست ملت تعبیر و وانمود کنند. خطر فرهنگ سازی هایی که از اینگونه رفتارها بر می آید مسلما تاثیرات عمیق تری نسبت به اتفاقات مقطعی خواهد داشت.
زیرا با این روش ها جامعه آماده می شود که هر گروهی به سرعت جامعه را نسبت به خود حساس کند و بر آنها تاثیر بگذارد.
جای خالی اقدامات پیشگیرانه و برخوردهای قانونی با این تفکرات و جریانات غیر منطقی و جلوگیری از ترویج و گسترش فرهنگی که نتواند مخالف و دیگری را بپذیرد آن هم در سالی که در پایانش به دلیل برگزاری انتخابات نمایندگان ملت، دچار انبساط سیاسی می شود بسیار خودنمایی می کند.
*دانش آموخته دكتری جامعه شناسی سياسی
اگر تا دیروز این افراد را در دسته گروه های فشار و یا گروه های نفوذ بر طبق آنچه در ادیبات جامعه شناسی سیاسی آمده است تعریف می کردند؛ اما امروزه به نام "افراد خودجوش" که حرکات "خودسرانه" و اخلالگرانه می کنند مشهور شده اند.
برخی گروه فشار را تشکیلاتی میدانند، که برای تحت فشار قرار دادن مقامات رسمی حکومتی به وجود میآید؛ تا در تصمیماتشان، منافع اعضای آنها را در نظر بگیرند. برخی دیگر معتقدند گروه فشار وسیلهای است در دست طبقات حاکم، در جهت مسخ مردم که میتوانند دگرگونیهایی بر عقاید مردم از راههای غیر مستقیم و به کمک وسایل گوناگون از جمله تصویر و زبان و خط و غیره، ایجاد کنند. برانگیختگی عواطف عمومی و مهیا ساختن مردم برای پذیرش عقایدی معین از اهداف گروههای فشار حاکم است.
به عبارت دیگر گروه فشار متشکل از افرادی است که دارای منفعت مشترکی هستند و میخواهند از آن دفاع کنند. برخی متفکرین معتقدند، گروههای فشار همان گروههای ذینفوذ هستند که در جامعه حضور عینی ندارند؛ ولی به وسیله دخالتها و اعمال نفوذها به طور نامرئی، به شکل مثبت یا منفی، روند امور اجتماعی را به دلخواه خود به حرکت درمیآورند.
چنین گروههایی در همه سطوح جامعه نفوذ دارند در مجالس قانونگذاری، در هیأت حاکمه، در اتحادیهها و شوراهای شهر و ...
در واقع می توان گفت گروه های فشار یکی از ارکان قدرت غیررسمی در هر کشوری محسوب می شوند که میل دستیابی به قدرت رسمی و همچنین انگیزه ای برای حضور در چارچوب رسمی ندارند اما با فشار رسانه ای، اقتصادی، افکار عمومی و گاهی فیزیکی تمایلات خود را به قدرت رسمی تحمیل می کنند.
آنچه در مورد آنان بر همه محرز است این است که هر کشوری منابع حمایتی و سازمانی گروه های فشار خود را می شناسد. در واقع در کشورهای دموکراتیک تر گروها های فشار کاملا شناخته شده و سازمان یافته تر هستند.
اما آنچه در کشور ما در سال های اخیر توسط عده ای خاص و معدود در قالب جریانی در حال روی دادن است را نمی توان بر طبق این تعریف تحلیل کرد.
زمانی این جریانات فقط در محدوده سخنرانی ها و یا مناظرات سیاسی اجتماعی در محیط های دانشگاهی جلوه گری می کردند اما با گذشت زمان و شدت هیجانات به عزاداری های مذهبی و برهم زدن کنسرت ها و برنامه های فرهنگی، سخنرانی های مسئولین نظام و اندکی بعد پرتاب اشیاء و برخورد فیزیکی ادامه یافت که به نظر می رسد این افراد اینگونه اقدامات را به عنوان استراتژی خود تبدیل کرده و اکنون اشکال مختلف بروز و ظهور یافته است.
به زعم افراد این گروه ها، زمانی که نمی توان منطقی را پاسخ گفت با روش جار و جنجال می توان با آن برخورد کرد تا امکان انتقال اینگونه افکار به جامعه محدود شود.
مانند آنچه در در تاریخ اسلام در زمانی که پیامبر اسلام (ص) در خانه خدا و یا خانه خودشان قرآن تلاوت می کردند و عده ای به ایجاد سر و صدا مانع شنیده شدن صدای ایشان می شدند.اما این کار نتیجه نداشت چرا که حرف و تفکر راه خود را باز می کند.
آنچه در بررسی این اقدامات خودسرانه در کشور حایز اهمیت است رفتار هیجانی و غیر عقلانی این افراد است که معمولا تحت تاثیر هیجانات سیاسی بروز می کند. تفاوت این جماعات با گروه های فشار از منظر جامعه شناسی سیاسی این است که این پدیده راس و نقطه رهبری مشخصی ندارد.
در هیچکدام از این گروه ها مانیفستی نمی توان دید. و رفتار آنان، هیجانی است که بسته به شرایط سیاسی و اجتماعی در کنار هم جمع می شوند و به صورت مقطعی برای منافع سیاسی و یا اقتصادی و عقیدتی به این جریان دامن می زنند.
خود سری هایی که بدون در نظر گرفتن پیشینه و سابقه و جایگاه افراد خودنمایی می کنند و نه تنها قانون و نظم اجتماعی را به چالش می کشند بلکه به هیچ حریم مقدس و مبارکی برای فعالیت های خود پایبند نیستند.
این نوع تفکر نشان دهنده ضعف منطق جریان مورد نظر است که توان مقابله با تفکرات متضاد خود در جامعه را ندارد. این خاصیت یک جریان فکری است که نه توان مقابله فکری دارد و نه امکان دفاع از فکر خود که بتواند آن را در جامعه جا بیندازد و به علاوه اینکه ظرفیت تحمل بسیار محدودی هم دارد.
اگر یکی از ابزارهای توسعه در کشور را تحمل مخالف بدانیم شنیدن صدای مخالف و جریانات فکری مخالف نیز باید امری معمول تلقی شود که لازمه آن افزایش ظرفیت نظری جامعه خواهد بود.
وقتی رفتارهای خودسرانه، هیجانی، غیر سازمانی و جنجالی در مقابل نظرات مخالف ترویج پیدا کند و یا با آن برخورد درستی نشود ظرفیت نظری جامعه و آستانه پذیرش کثرت عقاید کاهش می یابد و به جامعه امکان انتخاب نخواهد داد.
حال که نام سال نوشروع جاری به نام همدلی و همزبانی مزین و در آن به ملت به عنوان رکن مهم جامعه مردم سالار تاکید شده این خطر وجود دارد که این گروه ها هر اقدام خود را به خواست ملت تعبیر و وانمود کنند. خطر فرهنگ سازی هایی که از اینگونه رفتارها بر می آید مسلما تاثیرات عمیق تری نسبت به اتفاقات مقطعی خواهد داشت.
زیرا با این روش ها جامعه آماده می شود که هر گروهی به سرعت جامعه را نسبت به خود حساس کند و بر آنها تاثیر بگذارد.
جای خالی اقدامات پیشگیرانه و برخوردهای قانونی با این تفکرات و جریانات غیر منطقی و جلوگیری از ترویج و گسترش فرهنگی که نتواند مخالف و دیگری را بپذیرد آن هم در سالی که در پایانش به دلیل برگزاری انتخابات نمایندگان ملت، دچار انبساط سیاسی می شود بسیار خودنمایی می کند.
*دانش آموخته دكتری جامعه شناسی سياسی
نظر شما