ساز هفتم را چه کسی کوک کرد؟
سیاست در عرصه بینالملل مدتها است که از مباحث نظری عبور کرده و نظریهپردازان سیاسی دنیا خصوصا در حوزه سیاست بین دولتهای مختلف بهقولمعروف آردشان را بیختهاند و الکشان را آویختهاند. سیاستهای جهانی اینروزها بر محور عملگرایی میچرخد، در واقع از وقوع و تشخیص اتفاقات تا اقدام و انجام در مورد آنها فاصله زمانی زیادی نیست. دوره بحثهای نظری، جدل، ادعا و تکذیب گذشته و ما خواسته و ناخواسته در مقابل دنیایی قرار داریم که بر محور عملگرایی میچرخد و قطعا براساس منافع خود تصمیمگیری و عمل میکند. ٩ماه پس از آنکه محمود احمدینژاد بر صندلی ریاستجمهوری تکیه زد، تغییر نحوه سیاستورزی در حوزه دیپلماسی باعث شد پرونده هستهای ایران به شورایامنیت ارجاع شود. از همان زمان ششقطعنامه علیه کشورمان به تصویب رسید. قطعنامههایی که همگی ذیل فصل هفتمنشور سازمانملل و با استناد به این فصل صادر شدند. اما محتوای فصل هفتم منشور سازمان ملل چیست:
«براساس فصل هفتم منشور سازمانمللمتحد، شورای امنیت قدرت نامحدود و گستردهای برای ارزیابی تصمیمهای گرفته شده در وضعیتهایی خاص دارد. وضعیتهایی که بتوان آنها را «تهدید صلح جهانی، تخطی از رویههای صلح، یا اعمال خشونت و زور» در سطح جهانی قلمداد کرد. در چنین وضعیتهایی، کار شورا محدود به توصیه نمیشود. شورای امنیت پس از بیان دقیق کیفیت حقوقی یکوضعیت و قبول آن بهعنوان تهدیدی برای صلح یا نقض صلح ابتدا تصمیمات موقتی اخذ میکند (تصمیمهایی که جنبه غیرنظامی دارد) تا از پیچیدهترشدن اوضاع جلوگیری کند. سپس در صورت نیاز، میتواند مجازاتهایی از قبیل قطع کامل یا جزیی روابط اقتصادی، ارتباطات زمینی، هوایی، دریایی، پستی، تلگرافی، بیسمی و دیگر وسایل ارتباطی و همچنین قطع روابط دیپلماتیک را در نظر بگیرد و تمام دولتهای عضو سازمان موظفاند آنها را اجرا کنند. چنانچه شورای امنیت تشخیص دهد اقدامات پیشبینی شده در ماده۴۱ (مجازاتهای دیپلماتیک و اقتصادی) در حد کافی نبوده، میتواند از هر وسیله دیگری که برای حفظ یا برقراری صلح و امنیت بینالمللی لازم است، استفاده کند. تصمیمات متخذه تحت بخش هفتم، مانند تحریم اقتصادی با توافق اعضای سازمانمللمتحد صورت میگیرد.»
بنابراین در دولت محمود احمدینژاد و با دیپلماسیای که در دو دوره ریاست او بر دولتهای نهم و دهم در پیش گرفته شد. ایران عملا بند هفتمی قلمداد شد و اعتراضات گسترده کشورمان تاثیری بر تغییر این روند توسط کشورهای عضو شورای امنیت نداشت. بارهاوبارها غرب ایران را تهدید کرد که گزینه نظامی علیه ایران را گزینهای جدی محسوب میکند، بنابراین رقص غرب و متحدانش بر سر پرونده هستهای ایران از دولت احمدینژاد آغاز شده بود و بهانه کوکشدن ساز داده شده و ساز فصل هفتمی همان موقع کوک شده بود. از زمانی که محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان در مصاحبه با هفتهنامه «صدا» و در پاسخ به این پرسش که بر فرض رسیدن به توافق با ١+٥، چه تضمینی وجود خواهد داشت که طرف مقابل مخصوصا آمریکا به تعهدات خود پایبند باشد؟ گفت: «بالاخره این توافقی است که در یکقطعنامه فصل هفتمی منشور مللمتحد موردتایید قرار میگیرد و در نتیجه به یکتوافق بینالمللی و الزامآور برای همه دولتها تبدیل میشود.» اعتراض منتقدان هستهای باز هم بلند شده است. اعتراضاتی با این مضمون که قراردادن توافق ذیل فصل هفتم در واقع پذیرش ادعای غرب است مبنیبر اینکه ایران تهدیدی علیه صلح جهانی بوده و ما از ابتدا چنین ادعایی را قبول نداشتیم. این درحالی است که این اتفاق ٩سال پیش در دولت نهم افتاده و اتفاقا اقدام ظریف برای طرح این مساله بسیار هوشمندانه است؛ زیرا قطعنامههای شورای امنیت بندهای متعددی دارد و همواره میتوانند از آنها علیه کشورمان استفاده کنند، بنابراین بردن تصویب توافق ذیل بند هفت منشور سازمانملل حرکت بسیار سنجیدهای است که میتواند موضوع پرونده هستهای ایران را برای همیشه از ذیل بند هفت خارج کند.
منبع: روزنامه شرق
نظر شما