معرفی کتاب «همگرائی آسیائی»
کتاب همگرائی آسیائی در قطع وزیری و با جلد شومیز در 184 صفحه با تیراژ 500 نسخه به سفارش دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی و توسط اداره نشر وزارت امور خارجه به چاپ رسیده است.
انتخاب استراتژیک ایران، آنگونه که از سند چشمانداز بیست ساله پیداست، نیل به جایگاه اول منطقهای در حوزههای اقتصادی، علمی و فنآوری است. طبیعتاً این انتخاب بر سیاست خارجی کشور کارویژههای مشخصی را بار میکند؛ کار ویژههایی که باید از طریق "تعامل سازنده و مؤثر "در روابط بینالملل پیگیری شوند. نویسندگان مدعي هستند که ایران برای تحقق انتخاب استراتژیک خود، نیازمند "گذار از تنهایی ژئوپلتیک" است تا اولاً بتواند خود را به عنوان فرصتی جمعی و عضوی از پیكره جهانی تصویرسازی نماید و ثانیاً بیش از تطبیق با فرایندهای بینالمللی، به آنها جهت تأمین منافع خویش، شکل دهد.
در اين جهت مهمترین کارویژههای سیاست خارجی متناسب با سند چشمانداز، بايد زمینهسازی برای جذب منابع بینالمللی توسعهای از يكسو و تولید و حفظ ثبات در محیط امنیتی ایران در حوزههای پیرامونی، منطقهای و بینالمللی از ديگر سو باشد.
یکی از الزامات اجرای این کارویژهها، پیوند زدن کشور با فرایندهای بینالمللی است تا از یک سو بتوان از فرصتهای ناشی از این فرایندها بهره گرفت و از دیگر سو، تهدیدات ناشی از آنها را در محیط امنیتی کشور مدیریت نمود.
منطقهگرایی در آسیا، به ویژه با پیوستن چین، هند و ژاپن به عنوان بازیگران اصلی منطقه به آن، یکی از فرایندهای پراهميت بینالمللی است که ایران به عنوان بازیگری با موقعیت ژئوپلتیکی ممتاز و دارای دستور کار توسعهگرایانه باید نسبت خود با این روند را در وجوه مختلف تبیین نماید.
تبيين صحيح اين نسبت مي تواند گشايشي استراتژيك براي كشور پديد آورده و بخش مهمي از بنبستهاي سياست خارجي كشور را رفع نمايد.
ممکن است این موضوع مطرح شود که همگرایی در آسیا چندان ارتباطی با منافع ایران به عنوان کشوری خاورمیانهای نمیتواند داشته باشد.در پاسخ، باید گفت که ایران به لحاظ موقعیت ژئوپلتیکی در هیچ منطقهای نمیگنجد و در عین حال، با زیرسیستم های مختلف واجد پیوند است. نویسنده معتقد است که ایران اساساً کشوری آسیایی است و هویت خاورمیانهای تا حد قابل توجهی بر آن بار شده است.
ایران در طول تاریخ دراز خود، همواره یکی از امپراطوریهای معظم آسیایی بوده و اساساً واژه آسیا را که واژه ای یونانی است، اول بار هرودوت در اشاره به امپراطوری معظم هخامنشی و برای تفکیک قائل شدن بین جهان یونانی و غیر یونانی به کار برده است.
تعاملات گسترده ایران با دو تمدن چین و هند که جاده ابریشم نماد آن به شمار میآید، خود گواهی براین مدعاست. نفوذ متقابل این سه تمدن بر یکدیگر به اندازهای بوده که هنوز آثار آن پیداست. از این رو، آنچه اهمیت دارد، تعاملات گسترده ایران با سایر تمدن های آسیایی در طول تاریخ است.
تعاریفی که در دوران پس از جنگ دوم جهانی از مناطق مختلف ارائه شده است، تعاریفی غربی است و معیار نام گذاری مناطق مختلف، نسبت جغرافیایی این مناطق و دوری و نزدیکی آنها به غرب بوده است. بنابراین، این تعاریف اعتباری است و در پژوهش حاضر آسیا بر مبنای هویت تاریخی آن تعریف شده و ایران، نه در خاورمیانه بلکه در جنوب غرب این منطقه قرار گرفته است.
ذکر این نکته ضروری است که موقعیت ایران با کشورهای تازه تأسیسی چون عربستان و امارات کاملاً متفاوت است. بر مبنای برخی دستهبندیها، کشورها را بر اساس لحظه بنیادگذاریشان از هم متمایز میکنند. لحظه بنیادگذاری کشورهایی چون عربستان، به تحولات پس از جنگ دوم جهانی و زوال برخی امپراطوریها برمیگردد و از این رو، این بازیگران در مراحل اولیه تکوین هویت ملی خود قرار دارند.
در حالی که ایران از معدود کشورهای جهان است که لحظه بنیادگذاری آن به دوران باستان و تشکیل یک امپراطوری معظم و تاریخساز باز میگردد. ایران از انگشتشمار کشورهایی است که حدود سه هزار سال تداوم تاریخی دارد و نهاد دولت در آن، ریشهدار است. بنابراین چنین کشوری میتواند تعریف خاص خود را از مناطق داشته باشد و تعاریف موجود را اصلاح کند.
دقت در ادبیات روابط بینالملل در چین و هند (که سابقه تاریخی مشابهی با ایران دارند)، نشان میدهد که رویکرد غالب در این ادبیات، تعریف آسیا به عنوان یک قاره با زیرسیستمهای مختلف است؛ به گونهای که در ادبیات آنان، به جای خاورمیانه، عمدتاً واژه "آسیای غربی" به کار گرفته میشود.
از همین روست که چین و هند در سالهای اخیر، با کشورهای عربی وارد همکاریهای چندجانبه شدهاند و مکانیسمهایی چون مجمع چین- اعراب و همکاری نهادینه هند و شورای همکاری خلیج فارس از آن جملهاند.
باز در همین چارچوب است که از جاده ابریشم جدید سخن میرود؛ جادهای که در غرب آسیا تغییر مسیر داده و برخلاف جاده قدیم، نه از ایران بلکه از عربستان و امارات میگذرد. با وقوع چنین تحولاتی، آیا ایران میتواند نقش پرعظمت خود در جاده ابریشم را با پیوند استراتژیک با همگرایی آسیایی بازیابد؟ پژوهش حاضر، در پي یافتن پاسخی برای پرسشهایی از این دست است.
در اين راستا، اثر حاضر در شش فصل ساماندهي شده است.
در فصل نخست مباني نظري همگرايي منطقهاي با تاكيد بر تجربه اين روند در آسيا مورد بحث قرار گرفته است.
فصل دوم معطوف به بررسي تاريخي روند همگرايي آسيايي در دوره پس از جنگ دوم جهاني است تا در پرتو آن خواننده در فضاي بحث قرار گيرد.
در فصل سوم ايدههاي رقيب براي پيشبرد روند همگرايي در آسيا با تاكيد بر رويكردهاي همگرايانه سه قدرت بزرگ اين منطقه (چين، ژاپن و هند) مورد بحث قرار گرفته است. تاكيد بر رويكردهاي قدرتهاي بزرگ منطقه از آن روست كه شكاف قدرت ميان اين بازيگران و سايرين بسيار است و در واقع روند همگرايي در آسياي امروز تا حد زيادي متأثر از رويكرد اين قدرتهاست.
فصل چهارم به اشاعه روند همگرايي از شرق به غرب قاره آسيا يا به بيان بهتر نمودهاي احياي جاده ابريشم ميپردازد. اگرچه به طور تاريخي همگرايي آسيايي در غرب آسيا و با شكلگيري سازمان عمران منطقهاي در 1964 آغاز شد، اما به دلايلي اين روند ناكام ماند و شرق آسيا پرچمدار اين روند در قاره شد. در اين فصل نمودهاي همگرايي ميان دو سوي قاره با تأكيد بر نقش قدرتهاي بزرگ آسيايي مورد بحث واقع شده است.
نهايتاً فصل پنجم معطوف به تبيين فرصتهاي و تهديدات ناشي از روند همگرايي آسيايي بر ايران به عنوان مهمترين بازيگر در غرب اين قاره و كشوري با ژئوپولتيك چندگانه است.
انتخاب استراتژیک ایران، آنگونه که از سند چشمانداز بیست ساله پیداست، نیل به جایگاه اول منطقهای در حوزههای اقتصادی، علمی و فنآوری است. طبیعتاً این انتخاب بر سیاست خارجی کشور کارویژههای مشخصی را بار میکند؛ کار ویژههایی که باید از طریق "تعامل سازنده و مؤثر "در روابط بینالملل پیگیری شوند. نویسندگان مدعي هستند که ایران برای تحقق انتخاب استراتژیک خود، نیازمند "گذار از تنهایی ژئوپلتیک" است تا اولاً بتواند خود را به عنوان فرصتی جمعی و عضوی از پیكره جهانی تصویرسازی نماید و ثانیاً بیش از تطبیق با فرایندهای بینالمللی، به آنها جهت تأمین منافع خویش، شکل دهد.
در اين جهت مهمترین کارویژههای سیاست خارجی متناسب با سند چشمانداز، بايد زمینهسازی برای جذب منابع بینالمللی توسعهای از يكسو و تولید و حفظ ثبات در محیط امنیتی ایران در حوزههای پیرامونی، منطقهای و بینالمللی از ديگر سو باشد.
یکی از الزامات اجرای این کارویژهها، پیوند زدن کشور با فرایندهای بینالمللی است تا از یک سو بتوان از فرصتهای ناشی از این فرایندها بهره گرفت و از دیگر سو، تهدیدات ناشی از آنها را در محیط امنیتی کشور مدیریت نمود.
منطقهگرایی در آسیا، به ویژه با پیوستن چین، هند و ژاپن به عنوان بازیگران اصلی منطقه به آن، یکی از فرایندهای پراهميت بینالمللی است که ایران به عنوان بازیگری با موقعیت ژئوپلتیکی ممتاز و دارای دستور کار توسعهگرایانه باید نسبت خود با این روند را در وجوه مختلف تبیین نماید.
تبيين صحيح اين نسبت مي تواند گشايشي استراتژيك براي كشور پديد آورده و بخش مهمي از بنبستهاي سياست خارجي كشور را رفع نمايد.
ممکن است این موضوع مطرح شود که همگرایی در آسیا چندان ارتباطی با منافع ایران به عنوان کشوری خاورمیانهای نمیتواند داشته باشد.در پاسخ، باید گفت که ایران به لحاظ موقعیت ژئوپلتیکی در هیچ منطقهای نمیگنجد و در عین حال، با زیرسیستم های مختلف واجد پیوند است. نویسنده معتقد است که ایران اساساً کشوری آسیایی است و هویت خاورمیانهای تا حد قابل توجهی بر آن بار شده است.
ایران در طول تاریخ دراز خود، همواره یکی از امپراطوریهای معظم آسیایی بوده و اساساً واژه آسیا را که واژه ای یونانی است، اول بار هرودوت در اشاره به امپراطوری معظم هخامنشی و برای تفکیک قائل شدن بین جهان یونانی و غیر یونانی به کار برده است.
تعاملات گسترده ایران با دو تمدن چین و هند که جاده ابریشم نماد آن به شمار میآید، خود گواهی براین مدعاست. نفوذ متقابل این سه تمدن بر یکدیگر به اندازهای بوده که هنوز آثار آن پیداست. از این رو، آنچه اهمیت دارد، تعاملات گسترده ایران با سایر تمدن های آسیایی در طول تاریخ است.
تعاریفی که در دوران پس از جنگ دوم جهانی از مناطق مختلف ارائه شده است، تعاریفی غربی است و معیار نام گذاری مناطق مختلف، نسبت جغرافیایی این مناطق و دوری و نزدیکی آنها به غرب بوده است. بنابراین، این تعاریف اعتباری است و در پژوهش حاضر آسیا بر مبنای هویت تاریخی آن تعریف شده و ایران، نه در خاورمیانه بلکه در جنوب غرب این منطقه قرار گرفته است.
ذکر این نکته ضروری است که موقعیت ایران با کشورهای تازه تأسیسی چون عربستان و امارات کاملاً متفاوت است. بر مبنای برخی دستهبندیها، کشورها را بر اساس لحظه بنیادگذاریشان از هم متمایز میکنند. لحظه بنیادگذاری کشورهایی چون عربستان، به تحولات پس از جنگ دوم جهانی و زوال برخی امپراطوریها برمیگردد و از این رو، این بازیگران در مراحل اولیه تکوین هویت ملی خود قرار دارند.
در حالی که ایران از معدود کشورهای جهان است که لحظه بنیادگذاری آن به دوران باستان و تشکیل یک امپراطوری معظم و تاریخساز باز میگردد. ایران از انگشتشمار کشورهایی است که حدود سه هزار سال تداوم تاریخی دارد و نهاد دولت در آن، ریشهدار است. بنابراین چنین کشوری میتواند تعریف خاص خود را از مناطق داشته باشد و تعاریف موجود را اصلاح کند.
دقت در ادبیات روابط بینالملل در چین و هند (که سابقه تاریخی مشابهی با ایران دارند)، نشان میدهد که رویکرد غالب در این ادبیات، تعریف آسیا به عنوان یک قاره با زیرسیستمهای مختلف است؛ به گونهای که در ادبیات آنان، به جای خاورمیانه، عمدتاً واژه "آسیای غربی" به کار گرفته میشود.
از همین روست که چین و هند در سالهای اخیر، با کشورهای عربی وارد همکاریهای چندجانبه شدهاند و مکانیسمهایی چون مجمع چین- اعراب و همکاری نهادینه هند و شورای همکاری خلیج فارس از آن جملهاند.
باز در همین چارچوب است که از جاده ابریشم جدید سخن میرود؛ جادهای که در غرب آسیا تغییر مسیر داده و برخلاف جاده قدیم، نه از ایران بلکه از عربستان و امارات میگذرد. با وقوع چنین تحولاتی، آیا ایران میتواند نقش پرعظمت خود در جاده ابریشم را با پیوند استراتژیک با همگرایی آسیایی بازیابد؟ پژوهش حاضر، در پي یافتن پاسخی برای پرسشهایی از این دست است.
در اين راستا، اثر حاضر در شش فصل ساماندهي شده است.
در فصل نخست مباني نظري همگرايي منطقهاي با تاكيد بر تجربه اين روند در آسيا مورد بحث قرار گرفته است.
فصل دوم معطوف به بررسي تاريخي روند همگرايي آسيايي در دوره پس از جنگ دوم جهاني است تا در پرتو آن خواننده در فضاي بحث قرار گيرد.
در فصل سوم ايدههاي رقيب براي پيشبرد روند همگرايي در آسيا با تاكيد بر رويكردهاي همگرايانه سه قدرت بزرگ اين منطقه (چين، ژاپن و هند) مورد بحث قرار گرفته است. تاكيد بر رويكردهاي قدرتهاي بزرگ منطقه از آن روست كه شكاف قدرت ميان اين بازيگران و سايرين بسيار است و در واقع روند همگرايي در آسياي امروز تا حد زيادي متأثر از رويكرد اين قدرتهاست.
فصل چهارم به اشاعه روند همگرايي از شرق به غرب قاره آسيا يا به بيان بهتر نمودهاي احياي جاده ابريشم ميپردازد. اگرچه به طور تاريخي همگرايي آسيايي در غرب آسيا و با شكلگيري سازمان عمران منطقهاي در 1964 آغاز شد، اما به دلايلي اين روند ناكام ماند و شرق آسيا پرچمدار اين روند در قاره شد. در اين فصل نمودهاي همگرايي ميان دو سوي قاره با تأكيد بر نقش قدرتهاي بزرگ آسيايي مورد بحث واقع شده است.
نهايتاً فصل پنجم معطوف به تبيين فرصتهاي و تهديدات ناشي از روند همگرايي آسيايي بر ايران به عنوان مهمترين بازيگر در غرب اين قاره و كشوري با ژئوپولتيك چندگانه است.
برای خرید کتب منتشره توسط نشر وزارت امور خارجه به آدرس زیر مراجعه فرمائید: نیاوران. خیابان شهید آقائی. فروشگاه جنب مرکز آموزش و پژوهش های بین المللی وزارت امور خارجه. تلفن: 22802662 |
جهت آشنائی بیشتر خوانندگان محترم با کتاب، فهرست مطالب در زیر می آید:
مقدمه..........................................................................................3
فصل اول: همگرايي منطقهای در روابط بينالملل: بنيانهاي نظري .......... 7
درآمد ......................................................................................... 7
1- رئالیسم و محوریت تضاد در روابط بینالملل..................................... 7
2- نظريات ليبراليستي روابط بين الملل و امكان پذيري همگرایي............ 8
2-1- جريانهاي ليبراليسم ............................................................ 9
3- رويكردهاي نظري به همگرايي منطقه اي ..................................... 13
4- آسيا و نظريات همگرايي ............................................................ 21
فصل دوم: همگرایی آسیایی، تجربیات و چالشها ............................... 23
درآمد...........................................................................................23
باندونگ: همگرایی آرمانگرایانه ......................................................... 24
سیتو: همگرایی تحمیلی............................................................. 27
سنتو: همگرایی تحمیلی در غرب آسیا ........................................... 28
اکو: روند کند همگرایی.................................................................. 28
قرائتهای نوین از همگرایی آسیایی................................................. 28
دولتهای توسعهگرای آسیایی و معنا یافتن روند همگرایی آسیایی...... 29
همگرایی آسیایی در دوران پساجنگ سرد ..........................................32
چالشهای روند همگرایی آسیایی.....................................................34
فصل سوم: همگرايي آسيايي: بازيگران، ارادهها و طرحها ..................... 43
تفکر استراتژیک چین: توسعهگرایی و همکاری جویی............................ 43
چین، استراتژی کلان و رویکرد منطقهای .............................................53
الف) از حلوفصل اختلافات مرزی تا مشارکت استراتژیک ....................... 57
ب) مشارکت در سازمانهای منطقهای و شکلدهی به سازمانهای جدید.59
ژاپن و همگرایی آسیایی: غازهای پرنده............................................. 70
بازگشت غازهاي پرنده................................................................... 74
هند: بازیگر قدیمی، بازیگر جدید ...................................................... 83
فصل چهارم: نمودهای همگرایی شرق و غرب آسیا ........................... 95
درآمد..........................................................................................95
1- انرژی پل شرق و غرب آسیا........................................................ 97
2- تجارت و سرمایهگذاری ..............................................................111
3- نیروی کار .............................................................................. 113
4- توریسم ..................................................................................114
5- خطوط ارتباطی و خطوط انتقال انرژی............................................. 116
6- مبادلات فرهنگی ..................................................................... 123
7- پیوندهای سیاسی .................................................................. 123
8ـ مبادلات تسلیحاتی.................................................................... 127
جمع بندی.................................................................................. 129
فصل پنجم: ایران و همگرایی آسیایی............................................... 131
درآمد .........................................................................................131
1- فرصتهای سیاسی-استراتژیک...................................................132
2- فرصتهای اقتصادی ......................................................... .......141
3- ارتقاء اهمیت ژئوپلتیک و ژئواکونومیک ایران.............................. ...... 145
4- تهدیدات اقتصادی استراتژیک....................................................... 149
فهرست منابع.............................................................................. 165
خبرهای مرتبط
نظر شما