يکشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۳ - 2024 October 13

رابطۀ عاشقانه جمهوری‌خواهان و نتانیاهو

کد خبر: ۵۰۶۹۵
تاریخ انتشار: ۲۴ اسفند ۱۳۹۳ - ۲۳:۳۲
پیوندی که در آسمان ها بسته شده بود و شاید هم در جایی دیگر، چندین دهه طول کشید تا به طور کامل مشخص و رسمی شود: حزب جمهوری خواه آمریکا و بی بی نخست وزیر اسرائیل و حزب لیکود که وی رهبری آن را بر عهده دارد از مدت ها پیش با یکدیگر در ارتباط بودند و از این رو نمی توان بروز ناگهانی ارتباط تنگاتنگ این دو حزب را در دو هفته گذشته موضوعی غیرمنتظره تلقی کرد. افراد بسیاری در هر دو طرف این رابطه از مدت ها پیش بر این باور بودند که قلب های آنها برای هم می تپیده و سرنوشت آنها به هم گره خورده است؛ فاکس نیوز و نیویورک پست (رسانه های آمریکایی) از دهه 90 تاکنون عملا برای نتانیاهو کار می کردند.

اما این داستان عاشقانه با موانع بسیاری مواجه شده است. مسئله ای که همواره موجب نگرانی نتانیاهو و وفاداران به وی شده، این بوده است که بیشتر یهودیان آمریکا همیشه حامی و طرفدار دموکرات ها بوده اند و شمار زیادی از یهودیان از دموکرات های لیبرال و یا چپ هستند. برای چندین نسل، جنبش های اجتماعی سیاست آمریکا، جنبش کارگر، جنبش حقوق شهروندی، فمینیسم و تلاش ها برای حمایت از حقوق همجنس گرایان به شدت به سنت و شیوه فکری یهودیان نزدیک بود. شاید بتوان نوآم چامسکی را بارزترین نمونه این موضوع دانست، اما به طور قطع وی تنها نمونه نیست.

مسئله بعدی این حقیقت است که بیشتر حامیان مطرح شدن اسرائیل در حقوق آمریکا را افرادی تشکیل می دهند که باور دارند همه یهودیان به جهنم خواهند رفت و دچار عذاب همیشگی خواهند شد مگر اینکه سنت قدیمی خود را رها کنند و بدعتی را بپذیرند که پیشینیان آنها 2000 سال پیش رد کرده بودند. اما بدون شک اگر مسئله را موشکافانه تر بررسی کنیم آنگاه افرادی را خواهیم یافت که از این خرافات های دروغین نسبت داده شده به مسیحیت برای افزایش قدرت خود استفاده می کنند.

از جزئیات این رابطه پیچیده که بگذریم، به سخنرانی «مناقشه آمیز» سوم ماه مارس نتانیاهو در جلسه مشترک کنگره و پس از آن نامه سرگشاده نه چندان اندیشمندانه سناتور تام کاتن (جمهوری خواه - آرکانزاس) و 46 سناتور جمهوری خواه دیگر به مقامات ایرانی می رسیم که هر دو مورد با هدف فروپاشی توافق هسته ای صورت گرفت که هنوز حتی به امضا نرسیده است! داستان عاشقانه جمهوری خواهان و حزب لیکود به نقطه اوج خود رسیده و اکنون برملا شده است. دو طرف اکنون آشکارا به رابطه موجود اذعان می کنند و ظاهرا باید به این روند عادت کرد.

اما مسئله اصلی این است که این ابراز آشکار روابط دوجانبه ممکن است در لحظه خوشایند به نظر برسد، اما طبق شواهد موجود اقدامی سازنده نبوده و یا دست کم راست گرایان را در واشنگتن و تل آویو به اهدافشان نزدیک تر نکرده است. بی بی و جمهوری خواهان یک بازی را چندین مرتبه تکرار کردند و در نهایت نتیجه این غرور بیش از اندازه خود را خواهند دید. به طور قطع محافظه کاران در آمریکا همه جرأت خود را به کار گرفته اند تا نتانیاهو را «رهبر جهان آزاد» بنامند، اما هیچ یک از این مسائل برای مدت زمان طولانی ادامه نخواهد یافت. حصول توافق با ایران اکنون بیش از هر زمان دیگری محتمل شده است. از سوی دیگر، با وجود نزدیک شدن انتخابات اسرائیل، احتمال پیروزی نتانیاهو در این رای گیری روز به روز بیشتر کاهش می یابد (طبق جدیدترین نظرسنجی، حمایت از حزب لیکود به شدت کاهش یافته و رقبای چپ میانه رو این حزب جلو افتاده اند.)

در شرایط کنونی به نظر می رسد جمهوری خواهان در روند موجود دچار آسیب جدی نشده اند. آنها دست کم تا سال 2017 در مجلس نمایندگان و سنا (کنگره آمریکا) اکثریت کرسی ها را تحت کنترل دارند و به نظر می رسد تبلیغات گسترده ای برای انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 به راه اندازند؛ 85 نامزد جمهوری خواه بر سر اخراج مسلمان ها و مکزیکی ها با یکدیگر به رقابت خواهند پرداخت. با چنین شرایطی، چه اهمیتی دارد اگر اکثریت جمهوری خواهان کنگره در بستر بین المللی آن هم ظرف 10 روز دو بار مورد تمسخر قرار گیرد؟! چه اهمیتی دارد اگر کاتن و همکارانش در رشته قانون بین الملل و قانون اساسی آمریکا و توسط محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه ایران که مدرک دکتری خود در رشته روابط بین الملل را از دانشگاه دنور دریافت کرده است و بدین ترتیب از نظر تحصیلات از همه سناتورهای آمریکایی بالاتر است، درسی جانانه گرفته باشند؟!

اگرچه ورای همه مسائل، جمهوری خواهان نزدیک شدن یک گردباد بزرگ را حس کرده اند و تنها نمی خواهند به این مسئله اعتراف کنند. در ورای هر گفته و هر اقدام آنها می توان سایه ای از ترس و وحشت را مشاهده کرد. جمهوری خواهان در هماهنگی با حماقت های نتانیاهو کاری کردند که اکنون خواسته های جمهوری اسلامی ایران کاملا منطقی به نظر می رسد. در حقیقت، همانطور که همه جهان شاهد بودند مقامات ایرانی در خصوص مسئله اسرائیل و حقوق آمریکایی ها خیلی منطقی تر از دشمن دیرینه خود (آمریکا) عمل می کند. تسلیحات هسته ای مسئله کم اهمیتی نیست و توافق برای محدود کردن این تسلیحات همواره توافقی خوب محسوب می شود. اما این مسئله که مجهز شدن ایران به تسلیحات هسته ای (ایران همواره هرگونه تلاش برای دستیابی به تسلیحات هسته ای را رد کرده است) به معنای پایان دنیا و یا نابود شدن اسرائیل خواهد بود، به هیچ وجه قانع کننده نیست.

به رغم تلاش های ما، کره شمالی اکنون به بمب هسته ای مجهز است و پاکستان بمب هسته ای دارد و از هر جهتی که مسئله مورد بررسی قرار گیرد، هر دو کشور در مقایسه با ایران از ثبات کمتری برخوردارند و این در حالی است که ایران در دو دهه گذشته به تدریج به سمت دموکراسی و برقراری ارتباط با جهان خارج پیشروی هایی داشته است. مسئله متناقض دیگر این است که اسرائیل از اواسط دهه 1960 برنامه تسلیحات هسته ای را دنبال می کرد؛ این برنامه یکی از مخفیانه ترین برنامه ها در امور بین المللی محسوب می شود. با توجه به زرادخانه گسترده هسته ای اسرائیل (بین 75 تا 400 کلاهک هسته ای) ایرانی ها حمله را آغاز نمی کنند. نمی توان اقدامات اخیر ایران را در سوریه، عراق، لبنان و دیگر مناطق، نشانه پایان دنیا دانست.

حقیقت این است که تفکرات و توهمات جمهوری خواهان و حزب لیکود اسرائیل در مورد اینکه دستیابی ایران به تسلیحات هسته ای پایان تمدن بشری در جهان خواهد بود، در تفکرات حاکم در ایران وجود خارجی ندارد. این دگرگونی های روانی هیچ ارتباطی با ایران و یا تمدن بشری ندارد و تنها به سقوط بیشتر حزب جمهوری خواه در جامعه آمریکا مربوط می شود. بر مبنای پارانویای نتانیاهو از ایران، باز هم در هیچ شرایطی موجودیت اسرائیل تحت تاثیر قرار نخواهد گرفت و این در حالی است که طبق باور عمومی، اسرائیل در بیش از 60 سال گذشته بر جنگ های بسیاری دامن زده، تروریسم بین المللی را گسترش داده و حتی مسبب ظهور افراط گرایی اسلامی بوده است.

در چند سال گذشته سیاست های تهاجمی نتانیاهو در زمینه افزایش ساخت و ساز در کرانه باختری، عملا هر گونه چشم انداز واقع گرایانه به راه حل تشکیل دو کشور فلسطین و اسرائیل را از بین برد. در حال حاضر، یک پنجم از جمعیت ساکن سرزمین های اشغالی (اسرائیل) فلسطینی هستند و در منطقه ای بین کرانه باختری تا شرق بیت المقدس نسبت جمعیت یهودیان به فلسطینی ها یک به چهار است. جدا کردن این بافت جمعیتی و در حقیقت یهودیان ساکن سرزمین های اشغالی از فلسطینی ها تقریبا به یک گزینه غیرممکن تبدیل شده است. اسرائیل ممکن است تا زمانی که از حمایت بزرگترین قدرت نظامی جهان برخوردار است به سیاست های تهاجمی خود ادامه دهد، اما این حمایت تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟ همانطور که نتانیاهو نیز اخیرا دریافته است، صبر و تحمل ملت آمریکا در مورد تکبر اسرائیلی ها و رفتارهای اشتباه آنها نامحدود نخواهد بود.

اگرچه هنوز برای پیش بینی شکست و سقوط نهایی جمهوری خواهان اندکی زود است، اما با توجه به شرایط موجود ممکن است دیگر هیچگاه نتوانند رئیس جمهوری جدید را روی کار آورند؛ با این حال، شاید سقوط و فروپاشی جمهوری خواهان در نهایت به ظهور انرژی های جدید سیاسی در آمریکا منجر شود.
نظر شما