زير پوست تحريمها چه میگذرد؟
محمدكاظم انبارلويي در سرمقاله رسالت نوشت:
چرا آمريكاييها روي حفظ ساختار تحريمها اصرار دارند؟ نماينده رسمي خزانهداري كل آمريكا در گفتگوها جزء اصليترين اعضاي هيئت آمريكايي است.
خزانهداري كل آمريكا در قصه تحريمها هموزن «وزارت خارجه آمريكا» و «پنتاگون» و «سيا» نسبت به مناسبات ايران و 1 + 5 در تقابل با ملت ايران نقش آفريني ميكند.
او به همراه مثلث پنتاگون ، سيا و وزارت خارجه يك جنگ تمام عيار اقتصادي عليه ملت ايران را نمايندگي و مديريت ميكند. در هر نقطه جهان شركتي و بانكي خلاف تحريمها عمل ميكند، دست آن زير تيغ برخورد وزارت خزانه داريكل آمريكا ميرود.
زير پوست تحريمها يك جنگ تمام عيار اقتصادي براي آسيب زدن به توليد ملي، روابط پولي ومالي ما با دنيا و نيز آسيب زدن به صنعت ملي ما در نفت اعم از صادرات، فروش فرآورده و پتروشيميها در جريان است. اعلام سياستهاي كلي اقتصاد مقاومتي در سال گذشته يك گام براي به صف كردن كارآفرينان و همه كساني كه در خط مقدم اين نبرد نابرابر حضور دارند، بود. رفتار اقتصادي دولت در داخل و نيز در مناسبات خود با خارج نشان نميدهد كه ابعاد اين نبرد اقتصادي را درك كرده است.
در آنسوي مرزهاي ما و در كانونهاي توطئه و دسيسه عليه حيات انقلاب ما در لندن ، پاريس و واشنگتن، «اتاق جنگ» اقتصادي غرب عليه ملت ايران فعال و دست به ماشه است.
اما در داخل ما چنين آمادگي و صف و ستادي را نميبينيم.
يك خوشباوري در بدنه كارشناسي دولت در حوزه سياست خارجي و سياستهاي اقتصادي ديده ميشود و آن، اينكه غرب با ديدن نشانههايي از صداقت ما در عدم توليد بمب هستهاي حتما دست از شرارت بر ميدارد و تحريمها را لغو ميكند. اين يك خوش خيالي و خوشباوري و ناشي از عدم درك سياستهاي تجاوزكارانه آمريكا و غرب نسبت به موجوديت انقلاب اسلامي است. آنها در خوشبينانهترين تحليل فقط بخشي از تحريمها را تعليق- نه لغو- ميكنند، اما ساختار تحريم را حفظ ميكنند.
غرب به هيچ وجه يك حكومت مستقل و آزاد و بويژه اسلامي را در ايران تحمل نميكند. آنها به چيزي كمتر از برپايي يك حكومت صد در صد وابسته و فرمانبر از واشنگتن رضايت نميدهند.
لذا « فعل»، « قول» و « تقرير» خود را روي براندازي نظام اسلامي تنظيم كرده و هر حركتي كه انجام ميدهند تابعي از متغير اهداف تجاوزكارانه خود است.
غرب روي تغيير «رفتار» ما حساب باز كرده است و اين رويكرد را با تست تغيير «گفتار» ما ميخواهد طي كند. صداهايي كه از ايران با غرب، همنوايي نشان ميدهد نقطه اميدواري آنهاست. غرب اين صدارا در فتنه 88 شنيد و طمع كرد كه كاربراندازي را جلو ببرد. آنها در سال 88 كه بالاترين ركورد مشاركت سياسي مردم را ديدند وحشت كردند و داشتند در سرعت برخورد با ملت ايران تجديدنظر ميكردند، اما صداهايي در ايران شنيدند و فكر كردند در ايران خبرهايي است.
آنها در روز قدس سال 88 و روز 13 آبان 88 و روز 16 آذر 88 و نهايتا روز عاشورا نياز به اين صداهاي متفاوت داشتند تا روحيه بگيرند و متاسفانه سران فتنه اين روحيه را به آنها دادند و قطعنامههاي ظالمانه شوراي امنيت و تحريمهاي يكجانبه اروپا و آمريكا محصول تعامل سران فتنه با دشمنان قسم خورده نظام بود. اينكه گفته ميشود سران فتنه مرتكب « بغي» و «محاربه» با نظام شدهاند، صرفا يك ادعاي حقوقي نيست بلكه يك حقيقت تاريخي است و مبتني بر اسناد و مدارك متقن است كه تنها بخشي از آن در زمان ما رونمايي شده است و بخشهاي ديگري از آنها به مرور زمان افشاء ميشود و از چشم تيزبين تاريخ نويسان پنهان نميماند.
حال چه بايد كرد؟ راه روشن است؛ بيش از 36 سال است ملت ما دارد مستقل از غرب و بويژه آمريكا زندگي ميكند و طعم شيرين استقلال و آزادي را چشيده است. ملت ايران به جهان اثبات كرده بدون آمريكا ميشود خوب زندگي كرد.
آمريكاييها ذليلتر از آن هستند كه با تحريمهاي ظالمانه پروژه براندازي نرم و سخت خود را عملياتي كنند.
زير ساختهاي اقتصادي كشور داراي چنان استحكامي هستند كه به راحتي ميتوانند يك زندگي عزتمندانه در داخل را تضمين كنند به شرطي كه اين همت در دولت ديده شود.
به شرطي كه دولت نشان دهد كه ؛ « ما ميتوانيم» فقط يك ادعا نيست. دولت بايد به عهد خود وفا كند يعني هم چرخ سانتريفيوژها را بچرخاند و هم چرخ زندگي مردم را ! منابع انساني زميني و زيرزميني ما ميتواند 500 ميليون نفر را غذا دهد و يك زندگي شرافتمندانه را براي ايرانيان تضمين كند.
يك منطق ديگر را هم بايد دولت ما بپذيرد و آن اينكه به غرب تفهيم كند ادامه خصومت آنها با ايران تنها به واكنش صبورانه و راههاي مذاكرات هستهاي براي برون رفت از موانع محدود نميشود. ما يك نسل شجاع، خشمگين از تجاوزات دشمن و با مهارتهاي نظامي داريم كه گهگاهي قدرت خود را در مانورهاي نظامي بويژه همين مانور پيامبر اعظم (ص) كه يك هفته پيش برگزار شد، نشان ميدهد.
ما اعلام جنگ اقتصادي آمريكا را محدود به پاسخ اقتصادي نميدانيم. آمريكا بايد تاوان اعلام جنگ در حوزههاي گوناگون را بپردازد. كليد قفل تحريمها را در گفتگوهاي ملالآور پيچ در پيچ و تو در توي مذاكرات هستهاي نبايد جست، چرا كه اميدي به صدق رفتار غرب نداريم . تنها دستاوردي كه از مذاكرات داريم «بياعتمادي» است.
كليد قفل تحريمها درضخامت بازوي رزمندگان جان بركف و نبوغ و مهارت دولت و ملت در اجرايي كردن سياستهاي اقتصاد مقاومتي است. آن را بايد آنجا جستجو كنيم.