بازی احمدینژاد چیست
اکبر منتجبی در یادداشتی در شرق نوشت:
محمود احمدینژاد این روزها دوباره در مرکز خبرهاست. در عکسهای متعددی، تعدادی از دوستان و هوادارانش دور او حلقه زده و به دیدنش میروند، مشایعتش میکنند. به او تسلیت میگویند و با هم به سفر خارجی میروند. البته در این میان بهگونهای فضاسازی میکنند، که گویی طیف وسیعی - خیال خام - خواستار بازگشت او به عرصه قدرت هستند. آنها نیز مانوری برای بازگشت به قدرت از خود نشان میدهند. همین مسایل باعث شده برخی نگران حضور او در انتخابات ریاستجمهوری- سال ٩٦- باشند، اما هیچ جای نگرانی نیست. چرا؟
اول: احمدینژاد هیچ توانی برای بازگشت به قدرت ندارد. حجم فسادی که در دو دوره ریاستجمهوری او اتفاق افتاد، پاکدستی دولتش را به چالش کشید. برای اولینبار در تاریخ جمهوریاسلامی، معاوناول رییسجمهوری بهعلت فسادهای مالی روانه زندان شد؛ این مدالی است که بر گردن محمود احمدینژاد افتاده است. او آنچنان حمایتی از معاوناول خود میکرد و او را خط قرمز میخواند که فراموششدنی نیست. مفاسد اقتصادی دوران احمدینژاد این روزها مانند پیچک به بدن او چسبیده و از سر و رویش بالا میرود، و تازه این آغاز حرکت آن پیچک است که همچون تاک او را در خود میکشد.
دوم: احمدینژاد هنوز در بدنه اصولگرایان، مخالفان قدرتمندی دارد. اصلاحطلبان هم که میانهای با او ندارند. اگر در سال ٨٤ توانست با شعارهای انقلابی وارد گود ریاستجمهوری شود و عدهای را مفتون آن شعارها کند، امروز شعارهایش رنگ باخته است.
شعارهای او با عملش در تضاد است و این بر اصولگرایان پوشیده نیست. به همین دلیل او در یک سال اخیر بسیار تلاش کرد با اصلاحطلبان ارتباط برقرار کند تا علیه اصولگرایان سنتی وارد میدان شود، اما هیچ اصلاحطلبی راهی برای او باز نکرد.
او حتی حاضر شد از طریق یک واسطه پیامی را برای رییس دولت اصلاحات بفرستد، اما او نیز جایی را برای احمدینژاد باز نکرد. اصلاحطلبان، بهویژه سران آنها، اصولگرایان سنتی را به احمدینژاد ترجیح میدهند. آنها اصولگریان سنتی را دارای منش سیاسی و شناسنامه مشخص میدانند، اما احمدینژاد هیچ شناسنامهای ندارد و هشتسال گذشتهاش بهخصوص دورهدوم ریاستجمهوری او روزهای سخت اصلاحطلبان بود. به همین دلیل اصلاحطلبان ترجیح میدهند با اصولگرایان نشست و برخاست داشته باشند و با آنها رقابت کنند. کمااینکه این روزها مناسبات خوبی با جناب ناطقنوری دارند یا از عملکرد علی لاریجانی راضی هستند و حتی گاه از او برای ائتلاف در انتخابات یاد میکنند، اما احمدینژاد، رقیب خود را نه اصلاحطلبان بلکه اصولگرایان میداند. او میداند که نمیتواند از ساختار سیاسی قدرت عبور کند مگر آنکه اعتبار اصولگرایان سنتی را خدشهدار کند و آنها را زیر سوال ببرد.
سوم: هنوز ترس از رفتارها و تصمیمات یک شبه احمدینژاد در بدنه جامعه، بهویژه قشر وسیع متوسط جامعه وجود دارد. احمدینژاد تلاش کرد طبقه متوسط را ضعیف کند و طبقه جدیدی را جایگزین آن کند. اما نهایتا نتوانست. مشکلات اقتصادی ریز و درشتی را پایهریزی و دولت جدید را با بحرانهای مختلفی روبهرو کرد. حجم فسادهای گسترده اقتصادی نیز عامل دیگری بود که دولت جدید نتواند با وجود تحریمها آنطور که باید در خدمت مردم باشد. پس اگرچه هنوز مشکلات اقتصادی پابرجا است و برطرف نشده اما این باعث نمیشود که اکثریت جامعه، حتی تهیدستان، به سمت احمدینژاد گرایش داشته باشند. در نظرسنجیهایی که اخیرا انجام شده او نتوانسته است رتبه حایزاهمیتی کسب کند و نتوانسته از رییسجمهور فعلی و روسایجمهور پیشین، پیشی بگیرد. در انتخابات مختلف، گزینههایی مانند احمدینژاد هنگامی بالا میآیند که ناامیدی در جامعه به صورت گسترده به وجود بیاید. سال ٨٤ سال ناامیدی بود. ناامیدی از اصلاحطلبان، شک به هاشمی و ترس از قالیباف. پس در این مثلث ناامیدی و ترس و شک، فقط احمدینژاد، که به قول آقای ناطقنوری ایدههای فضایی داشت، میتوانست نظرها را جلب کند.
چهارم: احمدینژاد بر این باور است که آرای توده تهیدست جامعه را با خود دارد، کسانی که مشکلات اقتصادی دارند و حاشیهنشین هستند و آرزوی بهبود وضع خود را دارند. به همین علت نیز گاهوبیگاه فرمان خودرویش را میپیچاند و به محلات فقیرنشین میرود. نمونهاش سفر آخر او به قم که پس از پایان مجلس ختم، به جای آنکه راه تهران در پیش بگیرد به محلات فقیرنشین قم رفت. اما تودهای که پشت یک نفر قرار میگیرد الزاما به معنای قدرت او نیست یا الزاما به معنای این نیست که او میتواند به دایره قدرت بازگردد. تا الان هیچ رییسجمهوری ولو محبوب و رایآور نتوانسته برای بار سوم در راس دولت قرار بگیرد.
به هر دلیل – سیاسی و غیرسیاسی- این امکان برای آنها مهیا نشد؛ پس، پشت در ماندند. تا حالا که چنین بوده است. پس پیشنهاد میشود این قانون نانوشته، توسط دولتیها یا مجلسیها نوشته و رسمی شود. بد نیست دولت لایحهای دراینباره بنویسد، این موضوع را قانونی کند یا اینکه مجلس در طرحی مصوب کند که هرکس فقط دو دوره- متوالی و غیرمتوالی - میتواند رییسجمهور باشد. اینگونه برخی خیالپردازیها و بازیهای سیاسی و... تمام میشود.
پنجم: پس اکنون این سوال پیش میآید بازی احمدینژاد چیست؟ بهنظر میرسد احمدینژاد کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری سال ٩٦ نیست. ممکن است بازار انتخابات را داغ کند اما نباید از حضور او نگران بود. کاندیدای اصلی که قرار است سال ٩٦ مقابل آقای روحانی بایستد، کس دیگری است و نام او را باید در جای دیگری جست. ممکن است احمدینژاد جاده صافکن او باشد. ممکن است با او ائتلاف کند و سهمخواه او باشد.
احمدینژاد به دنبال آن است طیف وسیعی از نمایندگان مجلس را دراختیار خود قرار دهد. بعید نیست حتی خود او در یک شهر کوچک کاندیدا شود. گویی احمدینژاد به ریاست مجلس آینده میاندیشد. مجلسی که رییس آن علی لاریجانی و طیف او نباشد. در آن مجلس چه احمدینژاد رییس باشد چه یکی از اعضای جبهه پایداری او به هدفش رسیده است. در آن صورت راه او برای انتخابات ٩٦ هموارتر شده است. با این حال احمدینژاد بیش از آنکه در این مقطع به انتخابات ریاستجمهوری ٩٦ فکر کند، به انتخابات مجلس ٩٤ میاندیشد. او میخواهد مجلس آینده در دستان او باشد تا اعتباری دوباره در ساحت قدرت برای خود دست و پا کند و قدرت چانه زنیاش را افزایش دهد. آنگاه او آماده بازیهای بعدی میشود... .ششم: اما جای هیچگونه نگرانی نیست، آن مرد تنها به تاریخ پیوست... .
منبع: روزنامه شرق
نظر شما