پنجشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۳ - 2024 October 17

چرا دختران جوان از منزل فرار می کنند؟

کد خبر: ۴۸۳۹۷
تاریخ انتشار: ۱۱ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۱:۱۰
روزنامه شهروند می نویسد :به اعتقاد بسیاری از صاحب نظران، با توجه به وضع فرهنگی و اجتماعی ایران، پدیده دختران فراری، نوعی انحراف اجتماعی است. یک پدیده اجتماعی زمانی به عنوان یک انحراف اجتماعی تلقی می شود که با انتظارات و توقعات جامعه یا حداقل با یکی از گروه های اجتماعی درون جامعه سازگار و منطبق نباشد و حتی با آن در تعارض باشد.

به اعتقاد بسیاری از صاحب نظران، با توجه به وضع فرهنگی و اجتماعی ایران، پدیده دختران فراری، نوعی انحراف اجتماعی است. یک پدیده اجتماعی زمانی به عنوان یک انحراف اجتماعی تلقی می شود که با انتظارات و توقعات جامعه یا حداقل با یکی از گروه های اجتماعی درون جامعه سازگار و منطبق نباشد و حتی با آن در تعارض باشد.

دختران فراری کسانی هستند که به دلایل مختلف و در اثر فشارهای ناشی از شرایط سخت زندگی، غالبا به رغم میل باطنی اقدام به ترک خانه و کاشانه خود کرده و از کانون خانواده جدا می شوند و عموما در شهری دیگر بدون داشتن مأمنی مناسب و خانه ای دایمی ساکن می شوند.

این گروه دختران عموما به دلایلی نظیر فقر، خشونت، محدودیت های غیرمنطقی، آزار دیدگی، رها شدن از سوی اطرافیان به خصوص خانواده و... روی به خیابان ها می آورند و اکثریت آنها به تدریج به دلیل امرارمعاش و همچنین نداشتن سرپناه به کارهایی خلاف هنجارهای اجتماعی روی می آورند.

روزانه پدر و مادرهای زیادی به دستگاه قضایی و نیروی انتظامی مراجعه می کنند و با طرح شکایتی

مبنی بر این که دخترشان ربوده شده است، از مأموران می خواهند دختر ناپدید شده شان را پیدا کنند. بیشتر این والدین، ادعا دارند، دخترانشان دچار حادثه شده اند یا افراد بزهکاری آنها را ربوده اند.

اما بررسی های پلیسی نشان می دهد که اکثر این گونه دختران که در آغاز تشکیل پرونده «دختران فقدانی» نام می گیرند، به میل خود از خانه فرار کرده اند. این دختران که دور از چشم پدران و مادران به طرق مختلف به زندگی غمباری تن می دهند حتی در صورت پشیمانی به خاطر خراب کردن پل های پشت سر، روی برگشتن به خانه را ندارند.

مرتن یکی از جامعه شناسانی است که در ارتباط با رفتار انحرافی نظریاتی ارایه داده است. وی هرگونه تبیین فردگرایانه و روانشناختی را در مورد مسأله انحراف مردود می شمارد و آن را متاثر از ساخت جامعه می داند و شرایط ساختی را عامل اصلی انحرافات به شمار می آورد.

وی یکی از عناصر اصلی ساخت جامعه را فراهم کردن شیوه های استاندارد شده کنش، یعنی همان ابزارها و هنجارها برای نیل به اهداف می داند و عنصر اصلی دیگر را اهداف و ارزش های مورد قبول و پذیرفته شده جامعه می داند.

او در صورتی یک نظام اجتماعی را «متعادل» می داند که بین این دو عنصر اصلی، تناسبی وجود داشته باشد، یعنی افراد جامعه بتوانند از طریق ابزارها و وسایل و راه های مشروع جامعه، به اهداف پذیرفته شده آن جامعه دست یابند که این شیوه را «همنوایی» گویند.

اما در صورتی که چنین تناسبی بین اهداف و وسایل دستیابی به آن وجود نداشته باشد و عده ای از افراد جامعه نتوانند از طریق آن ابزارهای مورد قبول جامعه، به هدف های پذیرفته شده جامعه برسند، احساس عدم رضایت می کنند و از این رو، تلاش می کنند تا راه های نامشروع و غیرقابل قبول جامعه - یعنی همان شیوه های انحرافی مانند فرار از خانه و پناه بردن به آسیب های متعدد اجتماعی - را دنبال کنند.

نتایج یک تحقیق که در سال ٩٢ منتشر شده به بررسی وضعیت خانوادگی دختران فراری با تاکید بر سوءاستفاده از آنان پرداخته است. نتایج به دست آمده نشان می دهد؛ عدم توجه و بی احترامی، آزار و اذیت و انواع سوءاستفاده از آنان، محدودیت و محرومیت شدید، سردی روابط و کم محبتی، تبعیض قایل شدن و آشفتگی خانواده از عوامل فرار دختران از خانه ها بوده است.

صغری ابراهیمی قوام و متین خطیب زاده در مقاله ای که در فصلنامه مطالعات پلیس زن در سال ٩٢ منتشر شده به بررسی موضوع «وضعیت خانوادگی دختران فراری با تاکید بر سوءاستفاده از آنان» پرداخته اند. نمونه مورد مطالعه از ٣٣ نفر از دختران فراری ٢٠ - ١٥ سال تشکیل شده است.

اما یافته های این محققان حاکی از آن است که در صورت ایجاد تنش، دگرگونی و سردی روابط بین اعضای خانواده و ارضاء نشدن نیازهای نوجوانان، ممکن است آنها به رفتارهای نابهنجار از آن جمله فرار دست زنند. فرار نوجوانان یکی از مهم ترین آسیب های اجتماعی تلقی می شود ضمن آنکه انواع سوء استفاده های جنسی، جسمی و هیجانی در بین دختران فراری مشاهده می شود.

سوءاستفاده جنسی رویدادی خانمان برانداز است و همچون ضرب وشتم وکتک کاری می تواند عامل موثری در فرار دختران نوجوان از منزل قلمداد شود. این اتفاق مخرب ترین رویداد زندگی فرد است و تأثیر خود را برای همیشه به شکل های مختلف نشان می دهد. همچنین آنها غالبا سابقه محرومیت عاطفی، اختلال های شخصیت، سوءمصرف الکل و بیکاری داشته اند. عزت نفس پایین و خشم، آنها را به افراد متجاوز، حتی به اعضای خانواده خود، تبدیل کرده است.

عوامل موثر بر فرار دختران از منزل

اعتیاد به مواد مخدر: مصرف مواد مخدر ازجمله عوامل عمده در فروپاشی کانون خانواده به شمار می آید. بسیاری از زندگی هایی که به طلاق و متارکه انجامیده یا قتل هایی که در اثر کنش ها و واکنش های غــیرارادی و رفـــتـارهــای خشونت آمیزی که بر اثر جنون های آنی صورت می گیرد، بر اثر استعمال مواد مخدر است.

به دلایل زیر، اعتیاد یکی از دلایل فرار فرزندان به ویژه دختران تلقی می شود:

١- تأثیر بسیار زیاد و منفی مسأله اعتیاد بر میزان مسئولیت پذیری پدران و مادران؛

٢- توجه بیش از حد پدر یا مادر به مسائل پیرامونی یا حاشیه ای به دلیل اعتیاد به مواد مخدر؛

٣- اضمحلال اخلاقی و فساد روحی پدر و مادر به دلیل وابستگی روانی حاصل از اعتیاد؛

٤- تضعیف بنیان های ارزشی خانواده به دلیل بی توجهی بیش از حد پدران و مادران؛

٥- سست شدن پایه های اقتصاد خانواده و تشویق فرزندان به انجام کارهای خلاف و غیرمتعارف توسط پدران و مادران معتاد؛

٦- الگوگیری و الگوپذیری فرزندان از پدر و مادر معتاد خویش و...

خشونت خانوادگی: از دیگر مولفه های بروز پدیده دختران فراری، قرار گرفتن در معرض خشونت های روحی، جسمی و جنسی است. شمار قابل توجهی از دختران به علت بدرفتاری، بی توجهی، کم توجهی و درنهایت ضرب و جرح از سوی والدین و سایر اعضای خانواده نظیر: نامادری، ناپدری، برادر بزرگتر و حتی در برخی موارد از سوی اقوام و آشنایان از خانه گریزان شده و اقدام به فرار می کنند.

فقر و مشکلات معیشتی: در میان علل و عوامل بروز پدیده دختران فراری و زنان خیابانی، عامل فقر و مشکلات معیشتی و اقتصادی از جایگاه ویژه ای برخوردار است. عدم بضاعت مالی مکفی خانواده ها و ناتوانی در پاسخگویی به نیازهای طبیعی و ضروری مانند: فراهم ساختن امکان ادامه تحصیل، تأمین پوشاک مناسب و... زمینه ساز بروز دلزدگی، سرخوردگی، ناراحتی های روحی، دلمشغولی، افسردگی و انزواطلبی را در این دختران فراهم می سازد.

این امر موجب می شود تا این دختران برای التیام ناراحتی های ناشی از مشکلات خود، مستقیم یا غیرمستقیم، به اقداماتی دست بزنند و خود درصدد حل این مشکل برآیند و در نتیجه، بسیاری از این افراد برای رهایی از بند گرفتاری ها اقدام به فرار از خانه می کنند.

آشفتگی کانون خانواده: از دیگر مولفه های بسیار حایز اهمیت در فرار دختران از منزل، گسسته شدن پیوندهای عاطفی و روحی میان اعضای خانواده است. هر چند در بسیاری از خانواده ها پدر و مادر دارای حضور فیزیکی هستند اما متاسفانه حضور وجودی و معنوی آنان برای فرزندان محسوس نیست. در چنین وضعیتی پدر و مادر بسان دو جسم بی روح در پیکره خانواده مشاهده می شوند، در حالی که، عملا در کانون ارتباطات خانوادگی حضور فعال ندارند.

در این خانواده ها فرزندان به حال خود رها شده اند، ارتباط آنان با افراد مختلف تحت هیچ گونه نظارت خاصی نیست. هیچ ضابطه و قانون خاصی در خانوده حاکم نیست. روشن است که چنین وضعیتی زمینه را برای خلأ عاطفی فرزندان به ویژه دختران فراهم کرده و موجب فرار از خانه و پناه آوردن به دامان خروشان اجتماع می شود.

در برخی از خانواده ها پدر، مادر یا هر دو بنا به دلایلی همچون طلاق و جدایی، مرگ والدین و... نه حضور فیزیکی دارند و نه حضور معنوی. یکی از دلایل فرار دختران در مسأله طلاق و جدایی پدر و مادر ناشی از ناسازگاری دختران با افراد جایگزین به ویژه ناپدری و نامادری است. در این شرایط به دلیل برخوردهای خشن و غیرعاطفی، به تدریج دختران بی پناه امید خود را از دست داده، با فرار از خانه درصدد حل مشکل برمی آیند.

فقر فرهنگی: یکی دیگر از عواملی که موجب فرار دختران از خانه می شود، فقر فرهنگی و محدودیت ها و تبعیض های ناشی از فقر فرهنگی است. از عوامل مهم ایجاد انگیزه فرار دختران از خانه، سطح و طبقه اجتماعی و فرهنگی خانواده است. چنان که، سطح تحصیلات (بی سوادی یا کم سوادی) اعضای خانواده، سطح پایین و نازل اجتماعی خانواده، ناآگاهی اعضای خانواده به ویژه والدین از مسائل تربیتی، اخلاقی و آموزه های مذهبی، عدم همنوایی خانواده با هنجارهای رسمی و حتی غیررسمی جامعه، هنجارشکنی اعضای خانواده و اشتهار به این مسأله و مسائل دیگری از این دست مولفه هایی هستند که در قالب فقر فرهنگی خانواده در فشارهای روانی و روحی بر دختران نوجوان و جوانی که در این شرایط قرار دارند، تاثیرگذار است و انگیزه گریز از کانون خانواده را ایجاد و افزایش می دهند.

فریب دختران از راه های مختلف: انسان های دنیای امروز در چهارراه سرگردانی و تضاد ارزش ها گرفتار آمده اند و نمی دانند به کدامین سو حرکت کنند. از یک سو، جامعه بستر نوینی از ارزش های اجتماعی مدرن را مقابل دیدگان افراد قرار می دهد و از سوی دیگر، فرد را با بن بست های بسیاری در دستیابی به اهداف جدید مواجه می کند. جوان امروز در این شرایط با مشکل بحران هویت، کاهش پایبندی به ارزش های دینی و اجتماعی و شکاف نسلی بین خود و والدینش مواجه است و این شکاف می تواند عاملی بر ترک کردن خانه توسط دختران باشد.

به طور کلی هرچه روابط خانوادگی صمیمی تر و عمیق تر باشد و همچنین احترام متقابل بین اعضای خانواده حکمفرما باشد و در کل خانواده منسجم تر باشد، کمتر شاهد پدیده فرار دختران از منزل خواهیم بود. اگرچه پدیده خانه گریزی دختران در نگاه اول پدیده فردی به نظر می رسد، اما با توجه به پیامدهای سوء آن در جامعه، تبدیل به یکی از آسیب های اجتماعی جدی در سال های اخیر شده است. طی سال های اخیر برای پیشگیری اولیه و ثانویه از این آسیب اجتماعی، مراکز مداخله در بحران های اجتماعی زیر نظر سازمان بهزیستی در شهرهای بزرگ ایجاد شده است، که به امر ساماندهی دختران فراری می پردازند اما تاکنون در رابطه با عملکرد این مراکز، پژوهشی علمی صورت نگرفته است. بنابراین مسئولان امر باید پدیده خانه گریزی دختران را یک آسیب جدی قلمداد کرده و در جهت کاهش آن اقدامات اساسی انجام دهند.
نظر شما