پنجشنبه ۲۹ شهريور ۱۴۰۳ - 2024 September 19

هاشمی: رابطه با عربستان با اظهارات اخیر در نمازجمعه خيلي بد شده است

کد خبر: ۴۷۲۴۸
تاریخ انتشار: ۰۴ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۳:۱۳
آیت الله هاشمی رفسنجانی گفت که رابطه با عربستان با اظهاراتي كه در نمازجمعه تهران زده شد خيلي بد شده است.

وی افزود: عربستان رژیمی وهابی است. یعنی عبدالعزیز بر آن اساس انقلاب کرده و پادشاهان عربستان هم به انقلابشان پایبند هستند. اما ما شیعه هستیم و مسایل خاص خود را داریم. در دورانی که با هم رفاقت کردیم، این مسأله را تحت‌الشعاع قرار دادیم و گفتیم که مسایل عقایدی مربوط به علماست و ما باید کشورداری کنیم. 

گزیده گفتگوی مهر با آیت الله هاشمی در زیر می آید:

به نظرم حرف رهبری خيلي روشن است. اين توافق خوب و بد را خود آنها مي‌گويند. اول رژيم اشغالگر قدس و بعد آمريكايي‌ها گفتند كه اگر توافق نشود، از توافق بد بهتر است. ما هم هميشه قبول داشتيم. منتها بد را آنها به صورت ديگري معنا مي‌كنند و ما هم به گونه ديگري معنا مي‌كنيم. آنها اين گونه معنا مي‌كنند كه ردّپايي پيدا نشود كه ما دنبال هسته‌اي نظام هستيم و ما اين گونه معنا مي‌كنيم كه از حقوق ما چيزي كم نشود. اين تفاوت وجود دارد، ولي قابل تفاهم است.

{تعداد سانتريفيوژها}اگر اينها عاقل باشند، ما بيش از اينها لازم داريم. بالاخره همين نيروگاه هسته‌اي كه داريم و همه آنچه كه الان در نطنز و فردو داريم، نمي‌توانند سوخت نيروگاه بوشهر را تأمين كنند. البته سوخت آن را روس‌ها تعهد دارند و فعلاً مي‌دهند. بنا داريم چند نيروگاه ديگر بسازيم و بايد هم بسازيم و اين حق و مصلحت ماست كه بسازيم. لذا بايد به موازات آن، قدرت غني سازي ما بالا برود. فكر مي‌كنم اگر به تفاهم برسيم و با نظارت كامل هم باشد، ديگر دلیلی برای کارشکنی آنها وجود نداشته باشد. مثلاً مي‌گويند ما از خارج به شما سوخت مي‌دهيم که اين حرف دليلي ندارد. الان تعداد زيادي از كشورها مثلاً ژاپن هستند كه اينها را دارند. آنها هم همين بحث‌ها را با آژانس داشتند تا به اينجا رسيدند. من فكر مي‌كنم معناي توافق خوب براي ما همين است كه چيزي از حقوقمان كسر نشود.

{رابطه با عربستان} وضع الان بدتر از گذشته نبود ولي با اظهاراتي كه در نمازجمعه تهران شد خيلي بد شده. در مقطعی خیلی خوب شد، ولی الان هم نسبت به گذشته خیلی بدتر نیست. پیش از انقلاب، ایران و عربستان به خاطر نفت و موضوعات دیگر با هم درگیر بودند و دائماً به هم پرخاش می‌کردند. بعد که انقلاب شد، آنها اوایل از انقلاب ما ترسیدند. مخصوصاً آن روزهایی که شعار صادر کردن انقلاب را می‌دادیم و بالاخره خود ملت‌ها هم به فکر افتادند که راه ایران را بروند، آنها نگران بودند و روابطشان با ما بد بود. تا اینکه زمان به ریاست جمهوری من رسید. در جنگ هم آنها از صدام حمایت می‌کردند و پول می‌دادند و فضای آنها در اختیار صدام بود. امام هم وقتی حج قطع شد، نگران بودند و گفتند: این بد است که ما دولتی اسلامی باشیم و حج که از اصول مسلّم اسلام و قرآن است، تعطیل باشد، بروید و درست کنید.

این دستور امام(ره) بود. ما هم دنبال این مسأله بودیم و وقتی رئیس‌جمهور شدم، کار خودم بود که انجام بدهم. پی‌گیری کردم که پیشرفت هم کردیم. یکی- دو برخورد با ملک عبدالله که آن موقع امیرعبدالله بود، در سنگال و پاکستان داشتم و مقدار زیادی با هم بحث کردیم و ایشان خیلی فرق کرد. یعنی چیزهایی را فهمید که ضد آن فکر می‌کردند. به صورتی شد که در اجلاس سران در پاکستان، قرارمان این شد که ایشان به اتاق ما بیاید. چون هر کدام از ما اتاقی داشتیم، در سنگال من رفته بودم و در اینجا بنا بود که او بیاید. من در مجلس نشسته بودم که دیدم یکدفعه آمدند و گفتند: امیر منتظر شماست. آقای ولایتی گفتند: قرارمان این‌ بود که ایشان بیاید، الان چه کار کنیم؟ گفتم: برویم، ما نباید تکبر کنیم و اصل بر حرف زدن است. بلند شدیم و به طرف اتاقشان رفتیم، یکدفعه دیدیم که ملک عبدالله و همراهانش از اتاق به بیرون برای استقبال ما آمدند و گفتند: آماده‌ایم که به اتاق شما برویم. اصلاً یکدفعه زیرورو شدند. یعنی همان حالت تواضعی که نشان دادیم، ایشان را به آنجا آورد. در همان اتاق خیلی از معضلاتمان حل شد. آنها مخالف بودند که اجلاس بعدی در تهران باشد که حل شد. در جدّه یا ریاض بیانیه داده بودند. از همانجا به سعود الفیصل تلفن کرد و گفت که بیانیه را لغو کنید. بعد از جلسه، مهمان نخست‌وزیر پاکستان بودیم و می‌خواستیم برای ناهار برویم. از در بیرون آمده بودیم و منتظر تا ماشین‌ها ‌ برسند. ماشین من زودتر از ماشین آنها رسید، امیرعبدالله بدون محافظ در ماشین من سوار شد. این منظره یکدفعه خیلی چیزها را در نظر خبرنگارها و دیگران عوض کرد. با هم وارد اجلاس شدیم و همان مانور کافی بود. مشکل اصلی ما سرقیمت نفت بود که ایشان می‌گفت: اگر ما نفت را گران کنیم، آنها سوخت‌های دیگری پیدا می‌کنند و نفت از ارزش می‌افتد. من برای او ثابت کردم که چنین چیزی را به این آسانی نمی‌توان درست کرد و ارزش نفت فعلاً به این زودی پایین نمی‌آید. ایشان هم قبول کرد و همکاری کرد و مسأله نفت هم حل شد.

به هر حال در آن فضا بسیاری از مشکلات را حل ‌می‌کردیم. در عربستان خیلی کار کردیم. الان هم اگر ما شرایط را درست کنیم و آنها هم درست کنند، می‌توانیم برگردیم. همین آقای سلمان آن موقع امیر ریاض بود. یک مهمانی برای ما گرفت که با خضوع رفتار کرد. همه چیز برادرانه برگزار شد. همه چیز را دوستانه برای من تعریف می‌کرد. ولی الان مسایل زیادی با هم در یمن، بحرین، سوریه، عراق، لبنان و حتی رژيم اشغالگر قدس داریم. ما قبول نداریم که آنها با اسرائيل حالت فعلي را داشته باشند. این اختلافات هست و باید اینها را حل کنیم. به نظرم می‌توانیم که برگردیم.

خیلی کشورها در منطقه درگیر هستند. ولی ما دو کشور اگر با هم هماهنگ کار کنیم، خیلی چیزها حل می‌شود. ما طمعی به سوریه، عراق و بحرین نداریم. اختلافات ما براساس نگرانی‌های دیگری است. عربستان اصلاً رژیمی وهابی است. یعنی عبدالعزیز بر آن اساس انقلاب کرده و پادشاهان عربستان هم به انقلابشان پایبند هستند. اما ما شیعه هستیم و مسایل خاص خود را داریم. در دورانی که با هم رفاقت کردیم، این مسأله را تحت‌الشعاع قرار دادیم و گفتیم که مسایل عقایدی مربوط به علماست و ما باید کشورداری کنیم. من فکر می‌کنم اگر این دو کشور باهم باشند، خیلی از تروریست‌هایی که پیدا شدند، از بین می‌روند. داعش از سوریه بیرون آمد. الان هر دو کشور نسبت به سیاست‌های همدیگر در سوریه، یمن، بحرین، عراق و لبنان حرف دارند، ولی می‌توان با هم تفاهم کرد و برای هر یک از اینها یک کمیسیون قرار داد و با تفاهم، کمیسیون‌ها مسایل را حل کنند. آخرین قرار ما با ملک عبدالله همین بود که هفت کمیسیون تنظیم کنیم و یک کمیسیون هم علمایی باشد تا آنها مسایل عقیدتی و فکری را حل کنند. شدنی بود. الان معتقد نیستم که همه کارها با ما حل می‌شود. در افغانستان وقتی که اینها با شوروی می‌جنگیدند، ما با هم بودیم و پیروز شدیم و واقعاً افغان ها شوروی را با کمک ما شکست دادند. ولی بعدها دعوا شد که سهم شیعه چقدر یا سهم سنی چقدر باشد! بالاخره اگر روابط صحیح باشد، فکر می‌کنم بهترین قدرت حل مشکلات منطقه در این دو کشور هست.

نظر شما