جوانفکر: من به هالهنور اعتقاد دارم
علیاکبر جوانفکر٬ با اشاره به ادعاي سال ۱۳۸۵ احمدينژاد در ديدار با آيتالله جوادي آملي در باره ايجاد هاله نور در موقع سخنرانياش در سازمان ملل، گفته است: «من هاله نور را باور دارم؛ اگر ما مسلمان هستیم، هاله نور حتماً هست؛ اگر باور و ایمان داریم هاله نور وجود دارد. بعضی هاله نور را میبینند و بعضی نمیبینند و بعضی ضعیف میبینند و عدهای آن را باور نمیکنند.» بخشهايي از اظهارات جوانفكر را در مصاحبه با نامه نیوز را در ادامه بخوانيد:
* آقای احمدینژاد تا قبل از دوران ریاست جمهوری، در مدیریت اجرایی کشور ایفاگر نقش های برجسته و مهمی بود. فرماندار، استاندار و شهردار تهران در زمره مدیریتهای مهم، سیاسی و اجرایی کشور محسوب می شوند و قرار داشتن در این مسئولیتها منجر به اندوخته شدن تجارب ذیقیمتی برای ایشان شده بود. علاوه بر این ایشان در فعالیتهای خود همواره مورد تمجید و تجلیل نظام مدیریتی کشور قرار گرفتهاند زیرا کارهای برجستهای را به انجام رساندهاند.
* بدون تردید آقای احمدینژاد در مقایسه با آقای روحانی در صحنه عمل و اجرا از سوابق مدیریتی بهتر و بیشتری برخوردار بودند. خدمات بی نظیر و ماندگار آقای احمدی نژاد در کشور بیانگر شناخت دقیقی است که ایشان از مسائل و مشکلات کشور داشتند و اگر چنین شناختی وجود نمی داشت، نمی توانستند منشاء چنین کارهای بزرگی بشوند. بنابراین ادعاهای خلاف واقع که منشاء آن انگیزه ها و اهداف سیاسی است، نباید مورد اعتنا قرار گیرد.
* از آقای مصباح باید پرسید که چرا رابطهاش با احمدینژاد سرد شد.
* تا کنون چیز تازهای از سوی آقای روحانی در حوزه فرهنگ مطرح نشده است و بیشتر شاهد تکرار همان دیدگاههای آقای احمدینژاد در حوزه فرهنگ بودهایم.
* در دوره احمدینژاد شورای عالی امنیت ملی مسئله هستهای کشور را پیگیری میکرد. این شورا در دو سال آخر دولت دهم در گزارشدهی خود به رئیسجمهور کوتاهی میکرد.
* اطمینان دارم رفتاری که علیه آقای مشایی صورت گرفت، عادلانه و برآمده از اخلاق اسلامی نبود.
* افرادی مثل هاشمی رفسنجانی با یک کار منسجم و هدفمند سیاسی و تبلیغاتی، تلاش کردند تا افکار عمومی و خصوصی را با یک ماجرای موهوم و بیاساس تحت عنوان جریان انحرافی درگیر کنند.
* من فکر میکنم در این مسئله مدعیان اصولگرایی نیز بازیچه دست آقای هاشمی شدند و نتوانستند حساب خود را از این دامی که او گسترده بود جدا کنند.
* آقای احمدینژاد همیشه به صحنه سیاست نگاه تکلیفی داشتهاند؛ اگر فضا برای بازگشت ایشان به صحنه سیاسی کشور فراهم شود و ایشان احساس تکلیف کنند، به وظیفه خود عمل خواهند کرد.
* احمدینژاد در دوران ریاست جمهوریاش حضور در مجمع تشخیص را مفید نمیدانست.
* (عدهای معتقد بودند که آقای احمدینژاد به آقای مشایی رأی داده است. آیا ماجرای برگههای رأی به نام آقای مشایی صحت دارد؟)
چنین چیزی را نشنیدهام و خبر ندارم که آقای احمدینژاد چنین کاری کرده باشد.
* احمدینژاد از ادبیات اشراف به دور بود. طبقهای از اشراف در کشور داریم که دستی بر سیاست دارند و در سمتهای کشوری قرار میگیرند؛ ولی آقای احمدینژاد ادبیات اشراف را نداشت.
* میخواهم بدانم مگر ایشان درخواستی برای ملاقات با آنها {مراجع تقلید} داشتند که شما میفرمایید در بیتشان را به روی آقای احمدینژاد بسته بودند. اصلاً خواستهای نبوده است که در بسته باشد.
* مذاکره با آمریکا بدون تصمیمگیری در سطح کلان نظام، امکانپذیر نیست.
* عناصر و افرادی بر مراجع محترم اثرگذاری و ذهنیتسازی کردند و به آنها اطلاعات غلط دادند و این تصور ایجاد شد که دولت باید گوش به فرمان مراجع باشد که اصلاً چنین چیزی نه برای دولت آقای احمدینژاد، بلکه برای هیچ دولتی امکانپذیر نیست.
* پوپولیست از People به معنای مردمگرایی میآید. پوپولیست کسی است که به سمت مردم گرایش دارد؛ بنابراین قبول دارم که آقای احمدینژاد طرفدار مردم بود و به مردم گرایش داشت و مردم را باور کرده بود؛ ولی اینکه بگوییم آقای احمدینژاد عوامگرا بود، غلط است. کسی که استاد دانشگاه است و تحصیلات دانشگاهی دارد و تحلیل سیاسی نسبت به مسائل سیاسی کشور دارد عوامگرا نیست.