مصدق، دهخدا، حسن روحانی و امیر قلعهنویی
هواداران دو آتیشهاش برای او لقب «ژنرال» را در نظر گرفتهاند و بیوقفه او را با همین لقب خطاب میکنند. برایشان افت دارد کسی به غیر از این عنوان، سرمربی تیم محبوبشان را صدا بزند. امیر قلعهنویی البته برای بهدستآوردن این لقب سختی هم کشیده است. او زمانی که برای تیم آبی پایتخت بازی میکرد یکی از بهترینها بود و حالا هم که سکان هدایت نیمه آبیپوش شهر را به دست گرفته باز هم یکی از بهترینهاست.
امیر قلعهنویی با جامها و قهرمانیهای زیادی که به دست آورده، حداقل در عرصه مربیگری داخلی، حرفهای زیادی برای گفتن دارد و میتواند «پز» فنیبودن را بدهد. البته حرفوحدیث زیاد است؛ اینکه او «باند» دارد و با جریانسازی میتواند بهخوبی «حاشیه و سکو» را مدیریت کند. درباره امیرقلعهنویی و شیوه مربیگریاش هم بحث فراوان است. شنیدن این جملات که او، نه در زمین مسابقه بلکه خارج از زمین، نتایج را رقم میزند هم دیگر عادی شده است.
شایعات زیادی مبنی بر تماس اطرافیان امیر قلعهنویی با بازیکنان مختلف برای تطمیع آنها و وعده آبیپوششدن به شرط و شروط مختلف به گوش میرسد و هنوز هم که هنوز است تمامی ندارد. «اتهاماتی» بعضا سنگین که با وجود نشانههای اندکی که بعضا از لابهلای اتفاقات چندساله کارنامه امیر قلعهنویی بیرون زده هرگز ثابت نشده است. خودش که البته میگوید کاملا با این مسایل کنار آمده است: «الان ١٢سال است این حرفها را میشنوم و دیگر با این موارد کنار آمدهام».
اگرچه درباره امیر قلعهنویی و شایعاتی که پیرامون مربیگری او وجود دارد مدرکی مستند در دست نیست ولی یک مورد را میتوان با کنار هم چیدن موارد متعدد با قاطعیت بیان کرد: اینکه امیر قلعهنویی وقتی تحتفشار قرار بگیرد، برخلاف بازی تیمش در زمین، نمیتواند «پازلها»یی که نیاز دارد را بهدرستی کنار یکدیگر بچیند و بحران را «مدیریت» کند. سرمربی تیم استقلال سابقه چندان درخشانی در مواردی که تحتفشار قرار گرفته ندارد؛ بارزترین آنها که هنوز هم بسیاری از خبرنگاران را آزار میدهد و میرنجاند، استفاده از جملهای نابجا برای مخاطب قراردادن منتقداتشان در مطبوعات است: «باید در نطفه این خبرنگاران تردید کرد». درواقع، «ژنرال» از تاکتیک حمله، با پشتوانههای به نسبت بیاساس، به دل بحرانی میرود که برایش به وجود آمده است و در ادامه با طرح موضوعاتی که عنوان میکند به بحران شدت میبخشد.
انتقاد قلعهنویی از خبرنگاران و منتقدانش در تیمملی و البته استقلال به یکجا ختم نمیشود و اینروزها کلمه «اجنبیپرستی»، که خودش بار حقوقی خاصی میتواند بههمراه داشته باشد، دیگر وارد ادبیات فوتبالیها شده است. کلمهای که قلعهنویی با استفاده از آن، حامیان مربیان خارجی را زده و حالا حمید درخشان هم بهتازگی از آن استفاده میکند.
گریز تاریخی
مورد دیگری که امیر و خروج از بحرانش را به چالش کشیده و میکشد، ارجاعات تاریخی است که غالبا بدون «رفرنس» ارایه میدهد. قلعهنویی وقتی تحتفشار است بیشتر بهجای تحمل و مدارا همان تاکتیک حمله را به کار میبرد و تلاش میکند با بهکاربردن «فکتهای تاریخی» اعتبار گفتهاش را دوچندان کند. سرمربی آبیهای تهران پیشتر از «نامه دهخدا به مصدق» خبر داده بود که حال و روز اجنبیپرستی را گوشزد میکرد، نامهای که البته هیچوقت پیدا نشد و مشخص نشد «ژنرال» از کدام نامه حرف زده بود! ارجاعی بیاساس که شاید با جستوجویی ساده و البته مشاورهای سادهتر میشد هرگز آن را بیان نکرد. درخواست از «علی» (یکی از همراهانش) برای برخورد با یکی از حضار در کنفرانسهای خبری، دیگر موردی است که نشان میدهد قلعهنویی وقت تحتفشار است واکنشهای عجولانهای نشان میدهد که خود این واکنشها، کنشهای طولانیمدتی دارد که بیش از آنکه بهنفع مربی کنونی استقلال باشد فضا را علیه او میکند.
چشم آبی
امیر قلعهنویی این روزها دوباره تحتفشار است؛ او که یکی از منتقدان جدی کارلوس کیروش، سرمربی پرتغالی تیمملی است از اینکه منتقدان مربی تیمملی، آماج حملات «ناجوانمردانه» قرار میگیرند ناراحت است. درواقع بعد از انتقاد قلعهنویی و بهویژه درخشان از کارلوس کیروش و پاسخاین مربی به این دو و البته جو رسانهای که علیه مربیان سرخابی به وجود آمد، قلعهنویی به سه امتیاز بازی مقابل سپاهان برای حمله به منتقدانش نیاز مبرم داشت؛ اتفاقی که در ثانیههای پایانی بازی برایش رخ داد و کنفرانس خبری را برایش مهیا کرد تا دوباره از تاکتیک حمله به جای «منطق مدارا و پاسخ جامع» استفاده کند.
قلعهنویی در کنفرانس خبری فرصت را مهیا دید تا به آنهایی که به باخت درخشان «گیر» داده بودند و از مربیان سرخابی انتقاد کرده بودند بتازد: «آقایان باید بدانند با هر قیمتی نباید زندگی کرد، بلکه ما زندگی میکنیم تا قیمت پیدا کنیم. انتظار من این است قلمها یک مقدار ایرانی باشد و تعصب داشته باشیم. آقایان تا دو شب در تلویزیون نشستند و هرچه دلشان میخواست گفتند... بهتر است کلاهمان را قاضی کنیم که چرا کسی که کمی انتقاد میکند خیلی سریع علیه او چنین هجمهای را راه میاندازند. نمیدانم چرا عدالت را رعایت نمیکنیم. متاسفانه آدمهای عمروعاصی که قلمبهدست هستند خیلی راحت در این فوتبال به کارشان ادامه میدهند.»قلعهنویی در ادامه درباره حضور کارلوس کیروش در برنامه ٩٠ هم ادامه داد: «کیروش میتواند بگوید. او عیبی ندارد. چشم آبی است. اجنبی است... آقایان یک باند شدهاند. قلم و میکروفنهای آلودهباهم همراه شدهاند... آقایان میخواهند به هر قیمتی که هست به هدف خود برسند...»
البته قلعهنویی در حالی دوباره رو به «پاتک» آورد که به نظر میرسید پیش از این با مشاورهگرفتن از اطرافیانش تلاش کرده بود کمی بحران به وجودآمده را مدیریت کند؛ همان زمان که او در پاسخ به انتقادهای اولیه کیروش رو به نوشتن «بیانیه» آورد و تا حدودی نشان داد قصد ندارد وارد فضایی شود که ممکن است التهابش دامن خود، تیم و همه آنهایی که از امیر قلعهنویی بحثهای منطقی را طلب میکنند، بگیرد. هرچند کنفرانس خبری بعد از بازی، دوباره نشان داد امیر تاب مقاومت برابر فشارها را ندارد.
باز هم مصدق، باز هم قلعهنویی
فشار بعد از بازی با سپاهان، چنان بالا رفت که قلعهنویی عصبانی را وادار کرد تا دوباره «رفرنس تاریخی» بدون ارجاعی بدهد؛ او که پیشتر از نامه «دهخدا به مصدق» خبر داده بود این بار از نامه «هدایت به مصدق» (!) خبر داد تا بازهم فرصت برای منتقدانش بیش از گذشته مهیا شود: «... آقایان همهجا رفتهاند و نامه دادهاند، فقط دستشان به بیت رهبری نرسیده وگرنه آنجا هم نامه میدادند.
کی اینطوری بوده است؟ خجالت بکشید. مگر نمیگویید کیروش مربی بزرگی است؟ مربی بزرگ که نیاز به سفارش ندارد. این کارها را نمیکنند. من میدانم هدف از این برنامهها چیست. این چه جوی است که راه انداختهاند؟ آدمهایی که شما، همه آنها را میشناسید. آقای علی ضیا! من کی گفتم من کاشف سردار هستم؟ مگر من کریستف کلمب هستم و سردار آمریکاست که من کشفش کنم؟ شوی نود را هم خودتان دیدید دیگر. صادق هدایت، نویسنده قدیمی، در نامهای به مصدق تمام این روزگار را پیشبینی کرده و نوشته بود.» مطرحشدن همین جمله آخر کافی بود تا این بار واکنش سایت صادق هدایت را هم در پی داشته باشد. برادرزاده صادق هدایت در گفتوگویی که با «بانک ورزش» داشت از سخنان قلعهنویی بهشدت انتقاد کرد: «اصولا مد شده که هرکس میخواهد اظهار فضل کند با توجه به معروفیت هدایت یک داستان جعلی درست میکند و جلبنظر میکند. من علاوهبر اینکه برادرزاده ایشان هستم هم خانهشان هم بودهام. شک نکنید نامهای وجود ندارد.»
... و سرانجام حسن روحانی
اما اوج بیتمرکز نشاندادن قلعهنویی در اظهاراتی که بیشتر بهدلیل عصبانیت است به جایی برمیگردد که او حسن روحانی و ریاستجمهوریاش را مربوط به یک مناظره دانست.
قلعهنویی که از تاثیر رسانه و تلویزیون بر افکار عمومی مطلع است و قصدش «کوبیدن» برنامه ٩٠ با حضور کیروش بود، اینطور گفت: «کیروش، مربی بزرگی است اما از لحاظ فوتبال و نتایج فرقی در فوتبال ما ایجاد نکرده است. من دوست داشتم به جلسه دیشب (پنجشنبه) دعوت میشدم و رودررو حرف میزدم. این موقعها که نوبت ما میشود میگویند وقت نیست... . در اکثر کشورها رسانهها خیلی تاثیرگذارند و روی افکار عمومی تاثیر میگذارند. من یک سوال دارم. فکر میکنید روحانی چگونه رییسجمهور شد؟ او در یک مناظره تلویزیونی شرکت کرد و رییسجمهور شد.» (!)
برای عجولانهبودن رفتار مربی استقلال در گفتههایش آن هم هنگامی که تحتفشار است همین جمله آخر کافی بود.
امیر که میدانست گفتهاش به گونههای متفاوتی تعبیر میشود خیلی سریع دستبهکار شد و با انتشار بیانیهای که روی خروجی سایت باشگاه قرار داد درباره حسن روحانی واضحتر صحبت کرد: «من در پایان صحبتهایم گفته بودم رایآوردن آقای روحانی بهدلیل موفقیت در مناظرات بود، البته به این هم اشاره کردم که توانایی و سابقه مدیریتی ایشان نیز در این امر موثر بوده است. هر چند باید بیشتر در این مورد توضیح میدادم اما بهدلیل کمبود وقت موفق به این کار نشدم. اما باید بگویم عملکرد درخشان ایشان در تاریخ انقلاباسلامی و تواناییهای مدیریتی وی و البته برنامههای ایشان نیز در رایآوردن ایشان موثر بوده و در این میان نیز مناظرههای انتخاباتی مزید بر علت شده است.»
نکتهای که ژنرال آبیها در طول این همه مدت پشت گوش انداخته و فراموش کرده، این است که همیشه «حمله» بهترین و تنها راه برای رسیدن به هدف نیست؛ شاید اگر قلعهنویی هم مثل کیروش مدتها «دفاع» میکرد و بعد در فرصتی مقتضی و البته با «برنامه مدون» به دل منتقدانش میزد امروز این قدر بابت کلمات، جملات و رفرنسهایی که یادآوریشان دردآور است مورد سرزنش قرار نمیگرفت.
منبع: روزنامه شرق
نظر شما