سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - 2024 November 05

گفت‌وگو با مجید درخشانی درباره حواشی ماه‌بانو

کد خبر: ۴۳۸۰۶
تاریخ انتشار: ۰۹ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۸:۲۲
مجید درخشانی 10 بهار است که مقیم سرزمین مادری خودش شده است. آهنگساز و نوازنده موفقی که آثاری همچون در خیال، رندان مست و مرغ خوشخوان را در کارنامه هنری مشترک خود با محمد رضا شجریان دارد. این هنرمند نوازندگی تار را از محمدرضا لطفی فرا گرفته و سال‌ها با گروه‌های مطرح و مختلف موسیقی مانند شهناز و خورشید همکاری کرده است.  

درخشانی در گفت‌وگو با ایران، با لبخند از روزهای پر امید حرف می‌زند و می‌گوید باید در چارچوب قانون زمینه فعالیت زنان را در عرصه هنر فراهم کرد. وی با وجود آزردگی از برخی نگرش‌ها و نگاه‌ها به موسیقی، از آمال و آرزوهایش می‌گوید، از اینکه هرگز قصد فعالیت غیرقانونی را نداشته و گناه انتشار کلیپ در شبکه‌های ماهواره‌ای به عهده گروه ماه بانو نیست. درخشانی با وجود سختی‌ها تأکید می‌کند که همیشه دلش به عشق کار با جوانان با استعداد موسیقی می‌تپد و نگران هدر رفتن استعدادهای موسیقی ایران است. گفت‌و‌گوی ما با استاد مجید درخشانی از ممنوع الخروجی تا ریشه‌یابی مشکلات موسیقی را در برگرفت که در ادامه می‌خوانید...

 نخستین سؤال من به‌موقعیت فعلی شما باز می‌گردد؛ منظور موضوع ماندن و ادامه فعالیت شما در ایران است.

توفیق اجباری شاید تعبیر مناسبی برای موقعیت فعلی من باشد. علاوه بر این امکان ترک همیشگی کشور برای من وجود داشته و دارد. اما من هرگز قصد ترک کشور را نداشته‌ام. من بعد از سال‌ها و به قصد فعالیت‌ هنری در چارچوب قوانین به کشورم بازگشتم. در این مدت طبق چیزی که خواسته شده بود؛ ماجراهای گروه ماه بانو را رسانه‌ای نکردم. مدتی بعد که از ممنوع الخروج شدنم باخبر شدم، این اتفاق در شبکه‌های اجتماعی بازتاب داشت. بعد از انتشار این خبر بود که خبرنگاران از رسانه‌های داخلی و خارجی با من تماس گرفتند و ماجرای گروه ماه بانو به قول معروف رسانه‌ای شد. گروه ماه بانو از ابتدا در چارچوب قوانین فعالیت‌های خود را انجام می‌داد و در این مدت هم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی همکاری خوبی با گروه ماه بانو داشت. ماه بانو یک بار برای اجرا در تالار وحدت برای بانوان اقدام کرد که به دلایلی میسر نشد. تصمیم دیگر ما اجرای عمومی ماه بانو در کنار یک خواننده آقا یا دو خانم بود. در خلال این تصمیم گیری‌ها بعد از مدتی ما کلیپ‌هایی را برای معرفی گروه ماه بانو تهیه کردیم که به شکل ناخواسته و بدون اجازه ما از رسانه‌های خارجی پخش شد و مشکلاتی برای گروه به‌وجود آورد. بررسی مجموعه این شرایط نشان می‌دهد گروه ماه بانو فعالیتی خارج از عرف و قوانین مربوط به حوزه موسیقی کشور در حوزه زنان انجام نداده است.

 با این وصف سکوتی که در این مدت اختیار کرده بودید شبهات و شایعاتی آفرید.

سکوت من در واقع به دلیل این بود که ماجرا ابعاد پیچیده‌ای پیدا نکرده و در سکوت حل شود. ساختن کلیپ موسیقی هرگز جرم رسمی نبوده است. تک خوانی خانم‌ها نیز طبق قوانین بعد از انقلاب اسلامی ممنوع بوده و این مسأله هم پذیرفته شده است اگر چه که در این سال‌ها بسیاری از خانم‌ها در خارج از کشور به فعالیت‌های موسیقی خود ادامه دادند. مسأله مهم اینجاست که این تک خوانی به شکل سی‌دی رسمی پخش و ضبط نشده است و تنها در فضای مجازی منتشر شده است. اما به شکل ناگهانی این ماجرا حساسیت برانگیز شد و عواقبی را برای ما به وجود آورد. من نه تنها معتقدم خلافی صورت نگرفته است بلکه معتقدم پخش کارهایی با فاکتورهای موسیقی فاخر در کنار برخی موسیقی‌های مبتذل ماهواره‌ای نوعی فعالیت فرهنگی مثبت در چارچوب قوانین به شمار می‌آید.

  از بحث ماه بانو که عبور کنیم به مسائل ریشه‌ای موسیقی می‌رسیم. نگاهی به کارنامه شما نشان می‌دهد همیشه کار با جوانان برای شما ارجحیت داشته است.  به نظر شما وضعیت آموزش موسیقی و بالطبع فعالیت‌های موسیقی در کشور ما دچار چه آسیب‌هایی شده است؟

روند یادگیری موسیقی در کشور ما به گونه‌ای بوده که جوانان علاقه‌مند این عرصه را خود ساخته تربیت کرده است. با یک نگاه کوتاه متوجه می‌شویم بسیاری از دانش آموختگان دانشگاه‌های هنر از شهرستان‌ها آمده و در شرایط سخت درس موسیقی را فرا گرفته‌اند. آنچه مسلم است این است که امکانات فرا گرفتن موسیقی مانند آموزشگاه‌های موسیقی نسبت به گذشته بیشتر شده است اما در گذشته به این شکل ما آموزشگاه موسیقی نداشتیم هرچند که بعضی از این آموزشگاه‌ها نیز ممکن است استانداردهای مناسب را نداشته باشند. زمانی که درس موسیقی را در نوجوانی فرا می‌گرفتم کنار استادان بزرگی قرار گرفتم که شانس بزرگ زندگی من محسوب می‌شد که نصیب همه کس نمی‌شود. حالا هم امکان آموزش موسیقی وجود دارد اما برای موسیقیدان شدن آموزش شرط لازم است اما کافی نیست؛ هنرجویان موسیقی باید با علاقه و پشتکار کافی و شنیدن و شناخت آثار موسیقی را فرا بگیرند. در غیر این صورت با تکیه بر آموزش آکادمیک یا آموزشگاهی هنرجوی موسیقی موفق و هنرمند بزرگ آینده تربیت نخواهد شد.

 فکر نمی‌کنید دلیل جدی نبودن آموزش‌های آکادمیک در ایران این است که موسیقی در کشور ما هرگز جدی تلقی نمی‌شود؟ شاید استادان انگیزه کافی برای تربیت هنر جو ندارند؟

با شما موافقم. این بی‌انگیزه بودن در دانشگاه‌های مطرح موسیقی ایران نیز مشاهده می‌شود. برخوردهای نامناسب و رعایت نکردن حق و حقوق مادی و معنوی استادان بر روحیه استادان رشته‌های هنری تأثیر می‌گذارد. علاوه بر این شرایط بیرونی هم بر بی‌انگیزگی هنرمندان مؤثر است. با اینکه مردم جامعه ایران بسیار به موسیقی علاقه داشته و از هنرمندان حمایت می‌کنند، خود من بارها این موضوع را در ماجرای‌های اخیر نیز حس کرده‌ام و با وجود این، نگاه برخی مسئولان نسبت به موسیقی آزار دهنده است. وقتی کنسرت هنرمند بزرگی مانند مرحوم استاد لطفی در بهبهان لغو می‌شود اما بعد از فوت وی هزاران مراسم برای بزرگداشت وی برگزار می‌شود، انگیزه‌ها سست می‌شوند. بنابراین با وجود شرایط اگر عشق فراوان به موسیقی وجود نداشته باشد، آدم‌ها نمی‌توانند در این عرصه فعالیت کنند.

 درجایی خواندم که با استاد خواندن افراد هم چندان موافق نیستید؛ به نظر شما استاد موسیقی باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟

البته نباید به هر کسی استاد گفت زیرا در این صورت حق استادان بزرگ ضایع می‌شود؛ تعداد استادهای بزرگ و صاحب سبک موسیقی به عدد انگشتان دست نمی‌رسد بنابراین لقب استاد را نباید با معلم یکی تلقی کرد. استاد کامل کسی است که مانند استاد کسایی، لطفی، دهلوی و شجریان به لقب استادی کامل رسیده باشد. به همین دلیل است که زیاد با اینکه هر کسی را استاد خطاب کنیم موافق نیستم. استاد علاوه بر مهارت‌های بالای موسیقی باید به برخی ویژگی‌های اخلاقی نیز مزین باشد، بد نیست در اینجا از استاد شجریان به عنوان نمونه کامل یک استاد یاد کنم. شجریان با وجود این همه شهرت و محبوبیت و درخشندگی در عرصه موسیقی، انسانی متواضع است و همکاری با وی بسیار آسان است. این ویژگی‌ها را در هنگام ضبط آلبوم «در خیال» بیشتر حس کردم؛ قبل از استاد شجریان سابقه همکاری با خوانندگان آماتور و پر مدعایی که در کار آهنگسازی دخالت می‌کردند، داشتم. استاد شجریان در آلبوم «در خیال» بدون اتلاف وقت و ایرادگیری حاضر شده و اشعار را با کیفیت بالا خواندند. شجریان اهل همکاری و تعامل با دیگران است و انسانی با روحیه عاطفی و صبور است و شرایط روحی و دغدغه‌های افراد را درک می‌کند. گاهی برگزار‌کننده‌های کنسرت با برخی سهل‌انگاری‌ها باعث ناراحتی افراد می‌شدند اما دور‌اندیشی و همکاری‌های روحی آقای شجریان همه را جبران می‌کرد. به همین دلایل است که می‌گویم اعطای لقب استاد شرایطی دارد و نمی‌توان آن را به هر کسی اطلاق کرد.  

 با وجود این شرایط، شما همیشه از امکانات موجود استفاده می‌کنید. به عنوان مثال شما همیشه کار با گروه‌های کوچک موسیقی جوان مانند گروه خورشید را انتخاب می‌کنید با اینکه سابقه همکاری با گروه‌های موسیقی بزرگی همچون شهناز را در کارنامه کاری خود دارید. علت این انتخاب چیست با وجودی که تجربه نشان داده این گروه‌ها شاید چندان ماندگار نباشند.

جوان‌ها سرشار از انرژی مثبت کاری هستند. همکاری با جوان‌ها به من انرژی مضاعف کاری منتقل می‌کند. جوان‌ها در عرصه موسیقی وقت و انگیزه کافی و لازم را دارند. از سوی دیگر نسل جوان از تکنیک‌های نوازندگی چشمگیر و قابل توجهی برخوردارند. بنابراین به نظر من جوان‌ها بهترین گزینه برای همکاری‌های جمعی هستند. دلیل دیگر این همکاری‌های مشترک، متبلور کردن ماهیت فعالیت‌های هنری جمعی است که در ذات و سرشت موسیقی ایرانی نهفته است. برخی تصور می‌کنند موسیقی ایرانی تک محور و غم انگیز و رخوت آلود است اما این فعالیت‌های دسته‌جمعی نشان می‌دهد که موسیقی ایرانی از این اتهام مبراست. همکاری‌های جمعی هنری کابردهای دیگر موسیقی سنتی مانند حماسی بودن، شاد بودن و تحرک آور بودن را به نمایش می‌گذارد. اگر بدرستی زوایا و گوشه‌های موسیقی سنتی شناخته و استخراج شود، این توانایی‌ها بخوبی مشخص است. بنابراین من از سال 84 گروه سی نفره خورشید را راه‌اندازی کردم. قصدم تشکیل گروه هنری بزرگ با انواع سازهای ایرانی بود. این همکاری ثمرات خوبی برای من داشت. آلبوم فصل باران محصول این همکاری‌های مشترک بود. صدای ارکستری با سازهای ایرانی قطعاً رنگ آمیزی بهتری داشت و مخاطبان بیشتری را به سوی خود جلب خواهد کرد. البته این گروه‌ها متأسفانه دوام چندانی ندارند. ما توانستیم در این سال‌ها فقط سالی یکی دوبار کنسرت برگزار کنیم. سفر ما به شهرستان‌ها هزینه‌های زیادی در بر داشت به همین دلیل ما در سفر به شهرستان‌ها ضرر کردیم. نوازنده‌ها نیاز به حمایت مالی دارند و موسیقی معمولاً درآمدزا نیست و بچه‌های این گروه از لحاظ مالی درآمدی نداشتند و همین هم دلسردی می‌آورد. به نظرم گروه‌ها به دلیل حمایت نکردن‌هاست که در عرصه موسیقی نمی‌مانند و گرنه مسائلی نظیر اختلاف‌های درون گروهی کمتر در ماندگار نبودن آن مؤثر است یا من کمتر دیده‌ام. حتی با وجود مشکلات مالی گروه‌ها از بین نمی‌روند و به هرحال عده‌ای از بچه‌ها می‌مانند. به عنوان مثال عده‌ای از نوازندگان خانم در گروه خورشید همکاری خود را ادامه دادند تا زمینه تشکیل گروه ماه بانو به وجود آمد.

 چرا جهت کسب حمایت‌های مالی برای ماندگاری گروه‌ها و جذب استعدادهای جوان برنامه‌ریزی‌های مشخص یا رایزنی با مقامات مسئول انجام نمی‌شود؟ آیا شما تا به حال اقدامات اینچنینی داشته‌اید؟

با شما موافقم. برای کسب درآمد گروه‌های موسیقی باید برنامه‌ریزی از سوی مسئولان فرهنگی وجود داشته باشد. ارکسترها در تمام دنیا زیر مجموعه دولت‌ها هستند و برای فعالیت‌های نوازندگی از دولت حقوق می‌گیرند یا به نوعی از حمایت‌های مادی بهره‌مند می‌شوند. من نیز طرحی را مبنی بر تشکیل ارکستر با حضور جوانان به شهرداری تهران دادم. اگر چه این موضوع نیز در شورای شهر تصویب شد اما هنوز خبری از تشکیل این ارکستر خبری نیست. در حالی که در همه جای دنیا ارکسترهای شهرداری‌ها سال‌های سال است که فعالیت می‌کنند.

 علت وقوع این اتفاقات و حمایت‌نکردن از موسیقی مانند لغو مجوز کنسرت‌ها یا بودجه محدود برای فعالیت‌های موسیقی احتمالاً وجود نگرش‌های افراطی و تندرو است. برخی گروه‌ها به دلیل تصفیه حساب‌های سیاسی و برخی دیگر به دلیل دلسوزی فکر می‌کنند نبود موسیقی به نفع جامعه جوان کشور است. شما جامعه بدون موسیقی را چگونه تعریف می‌کنید؟

موسیقی مانند هر هنر دیگری برای پالایش روح و ترویج انسانیت و هدایت به سمت نیکی‌ها خلق شده است. بنابراین اگر این کارکرد هنر موسیقی را از یاد ببریم، جامعه را از این مواهب نیکو محروم کرده‌ایم. علاوه بر این موسیقی مانند زبان در فرهنگ جوامع ریشه دارد. شما حتی اگر به روستاهای دورافتاده کشورها سر بزنید، موسیقی را در لحظات شادی و غم مردم آن‌جا عجین می‌بینید. آرامش و صلح و دوستی از نتایج حضور موسیقی در جامعه است. بنابراین با حذف موسیقی باید در انتظار جامعه‌ای بی‌هویت بود. هر چند که این تلاش‌ها نتیجه بخش نیست و به نظر من موسیقی حذف شدنی نیست. شما هر روز وقتی در تاکسی هم می‌نشینید، صدای ساز و موسیقی از رادیو به گوش می‌رسد اما گاهی کیفیت و نوع انتخاب موسیقی‌ها صحیح نیست که این بی‌سلیقگی نیز به جدی نگرفتن هنر موسیقی بر می‌گردد. نبود برنامه‌ریزی جدی برای موسیقی خودش را در بسیاری از مسائل از جمله ردیف بودجه موسیقی نشان می‌دهد. شواهد نشان می‌دهد با اینکه موسیقی در چرخه فرهنگی جامعه وجود پر رنگ دارد انگار ما هنوز مردد هستیم که موسیقی باید باشد یا باید از عرصه فرهنگی حذف شود.

 با این اوصاف و شرایط که تغییر دادن آن نیز چندان آسان به نظر نمی‌رسد فکر می‌کنید گروه ماه بانو بتواند دوباره به فعالیت‌های خود ادامه دهد؟

گروه ماه بانو هنوز منسجم است و امیدوارم با این شرایط فعالیت گروه ماه بانو ازسرگرفته شود. امیدوارم این شرایط رخ داده مانع برگزاری کنسرت‌های داخلی و خارجی این گروه نشود. خانم‌های این گروه همیشه قوانینی مانند پوشش را رعایت کرده و می‌کنند. به نظرم باید در چارچوب قوانین موجود امکان فعالیت‌های هنری خانم‌ها را فراهم کرد. انگیزه زنان در جامعه ما برای فرا گرفتن موسیقی و اجرای موسیقی بالاست. تعداد زنان با استعداد که برای فراگیری این هنر اقدام می‌کنند کم نیست و خود من بارها با استعدادهای ناب موسیقی زنانه رو به رو شده‌ام. به نظرم باید راهی برای بروز و ظهور این استعداد داشته باشد.

 با وجود این شرایط و سابقه طولانی فعالیت‌های هنری شما در ایران خواهید ماند؟

 برخی به زندگی و دیدگاه‌های هنرمندان با سوءظن نگاه می‌کنند. اگر صدای هنرمندان در رسانه‌های داخلی منتشر شود، آن‌ها هرگز تمایلی به صحبت با رسانه‌های خارجی ندارند. متأسفانه گاهی رسانه‌های داخلی برخی نقطه نظرات را منتشر نمی‌کنند. بنابراین اگر رسانه داخلی بدرستی درد‌دل‌های یک هنرمند را بشنود آن هنرمند هیچ اصراری بر  صحبت با رسانه‌های خارجی نخواهد داشت. البته دیدگاه‌های همه مسئولان یکسان نیست. در این مدت آقای ارجمند مدیر دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی همکاری خوبی با ما داشته‌اند اما وزارت ارشاد تا مقطعی می‌تواند هنرمندان را یاری کند. اینکه برای جرم مرتکب نشده با هنرمندان مانند یک مجرم برخورد کنیم درست نیست. با وجود برخی اشکال تراشی‌ها من شرایط کار موسیقی در ایران را پذیرفتم و نکات مثبت آن را درک وحس کردم. به یاد دارم در زمان تشکیل شدن گروه خورشید بنیاد رودکی سه شب هزینه‌های برنامه‌های گروه را تقبل کرده و برنامه را خرید. بنابراین ما تجربه برخورد مدیران موفق را نیز داشته‌ایم. من هم به امید روزهای خوب به ایران بازگشتم. البته موسیقی بخشی از زندگی من است و بدون موسیقی زندگی کردن برای من دشوار است. با تمامی این شرایط دوست دارم در ایران کار کنم و بمانم. مگر آنکه وضعی پیش بیاید که مجبور شوم به طورکلی از موسیقی کناره بگیرم.
نظر شما