دوشنبه ۲۶ شهريور ۱۴۰۳ - 2024 September 16

لشکرکشی جهادگرایان به قلب اروپا

کد خبر: ۴۳۶۴۰
تاریخ انتشار: ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۹:۱۶
بعد از حملات تروریستی در پاریس، وضعیت امنیتی در بسیاری از کشورهای اروپایی به مرحله قرمز و سطح هشدار رسیده است. به نظر می‌رسد شوک واردشده به پاریس توسط تروریست‌های بنیادگرا و جهادگرایان ترانزیتی خواب خوش اروپایی‌ها را به یک کابوس هولناک تبدیل کرده و در بحبوحه این خواب‌پریدگی، آنان با واقعیات زمینی «امنیت» در شرایطی روبه‌رو شده‌اند که به نظر نمی‌رسد هنوز به سطح درک درست از موضوع رسیده باشند. هجوم تقریبا همزمان پلیس و نیروهای امنیتی در کشورهای بلژیک، آلمان، بلغارستان، یونان و اسپانیا به سلول‌های تروریستی و افراد مرتبط با این گروها که تقریبا همگی مهرهای پاسپورت آنان به فرودگاه‌های ترکیه ختم می‌شود و در جولانگاه سوریه و عراق عملیات انجام داده‌اند، خبرهای ناخوشایند و آینده پرخطری را برای اروپا نوید می‌دهد. سیاستمداران و افکارعمومی اروپا تازه حس می‌کنند کسی که در خانه مار پرورش داده و برای نیش‌زدن به همسایه به کار می‌بندد، بالاخره روزی خود نیز زخمی نیش یکی از این مارها قرار خواهد گرفت. از این مرحله به بعد دیگر بحث اولیه دفاع از «آزادی بیان» چندان مطرح نبوده و در معادلات جدید نمی‌گنجد، چراکه موضوع امنیت فعلا در کانون و اولویت کشورهای اروپایی قرار گرفته است.

آنچه هم‌اینک در سراسر اروپا برای مهار تروریست‌ها به راه افتاده است، تنها تبعات موردی وقایع تروریستی پاریس نبوده و آتش زیر خاکستری بود که در مرحله کنونی شعله‌های آن زبانه کشیده شده است. بنا بر آمارهای رسمی نهادهای اطلاعاتی غرب، گفته می‌شود بین سه‌تا پنج‌هزار جهادی اروپایی در جنگ داخلی سوریه و عراق شرکت داشته یا به‌نوعی با آن در ارتباط بوده‌اند. بسیاری از این تروریست‌ها بعد از انجام ماموریت‌های جنایتکارانه خود در خاورمیانه هم‌اکنون به سرزمین پدری خود بازگشته‌اند و طبق توصیه و سیاست‌های گروه‌هایی چون «القاعده و داعش» قرار است ماموریت تازه خود را در اروپا عملیاتی کنند. لیبرال دموکراسی غربی که از بازی جنونانه خود در افغانستان دهه٨٠ درس‌های لازم را فرا نگرفته بود، این‌بار نیز مواجهه با رخدادی شد که همانند حوادث تروریستی یازدهم‌سپتامبر نیویورک، مترو لندن و کشتار مادرید باید لبه شمشیر دو دم بنیادگرایی را در پایتخت‌های خود بر گردن حس کند. ظاهرا غربی‌ها که بعد از فروپاشی اردوگاه شرق از تمامی ابزارهای خشونت و ترور در جهت اهداف ژئوپلیتیک خود در کشورهای به‌زعم آنان «یاغی» با فراغ بال استفاده کرده‌اند، با موج جدیدی از تروریسم روبه‌رو شده‌اند که دقیقا تبعات ناخوشایند همین سیاست ماجراجویانه بوده است.

هرچند افزایش سطح هشدار و تمرکز عملیاتی بر سلول‌های تروریستی در خاک اروپا می‌تواند تا حدود زیادی مانع بسیاری از حوادث تروریستی احتمالی شود، اما تا زمانی که رهبران اروپایی در سیاست‌های کلان و راهبردی خود درخصوص امنیت بین‌المللی و اشتراک منافع جمعی در تقابل با تروریسم تجدیدنظر نکنند، چشم‌انداز روشنی برای مهار این خطر فزاینده در قلب اروپا وجود نخواهد داشت. گسترش شکاف‌های طبقاتی، تشدید دوقطبی‌های سیاسی- اجتماعی، تعمیق راستگرایی افراطی و مهاجرستیزی در کنار سیاست «دکترین شوک» در محیط پیرامونی موجب ظهور یک آنارشی در نظام بین‌المللی شده که اروپا به‌عنوان قلب این موجود ناقص‌الخلقه، از تبعات مخرب آن مصون نخواهد بود. حملات اخیر به مراکز و خانه‌های تیمی تروریست‌های جهادی در پایتخت‌های اروپایی، هرچند یک اقدام امنیتی و بازدارنده تلقی می‌شود، اما به‌دلیل عدم آمادگی استراتژیک نسبت به این پدیده خشونت‌بار و مخل امنیت عمومی، پایان کار و مهار کامل تروریسم بنیادگرا در قلب اروپا نخواهد بود. گسترش راستگرایی افراطی در قالب جنبش‌های ضدمهاجران چون «پگیدا» در آلمان در کنار رویکرد جدید تروریسم بنیادگرا برای عملیات در خاک اروپا در آینده کار مدیریت بحران و مهار تروریسم را برای نهادهای امنیتی اروپا به‌مراتب سخت‌تر خواهد کرد. هم‌اکنون یک جنگ پنهان بین موج‌های راست افراطی و بنیادگرایی برآمده از نسل‌های بعدی مهاجران مسلمان در اروپا شروع شده است که به همان میزان که امکان مهار بحران تروریستی را کاهش می‌دهد، موجب یارگیری عددی و تبدیل تفکرات بنیادگرایی در بطن اجتماعی جوامع مهاجران شده است.

خطر اصلی برای اروپا بیش از آنچه مربوط به چندصد یا چندهزار جهادی موجود در این قاره باشد، در این است که با شکست همگرایی و رواداری اجتماعی، اندیشه این موج تروریستی در بین این جمعیت‌ها بتواند خود را به سطح یک «جنبش اجتماعی» ستیزه‌گرایانه ارتقا دهد. بدون‌شک غرب و به‌خصوص اروپا روزهای سختی را در پیش‌رو خواهد داشت و ریشه‌کن‌کردن تروریسم بنیادگرا در این قاره به این راحتی که بسیاری از سیاستمداران فکر می‌کنند، قابل دستیابی نیست. به همین دلیل در این مرحله تنها می‌توان از افزایش یا کاهش «حجمی» تروریسم در اروپا سخن گفت در حالی که دستیابی به راه‌حل نهایی مستلزم تجدیدنظر بنیادین در سیاست‌های شکست‌خورده گذشته در مورد امنیت بین‌المللی و همچنین جلب بیشترین میزان مشارکت سیاسی- اجتماعی جهانی درخصوص مهار و مبارزه با این پدیده شوم است.
نظر شما