سه‌شنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۳ - 2024 October 08

فوت عزیزان برای بازماندگان چقدر خرج برمی‌دارد؟

کد خبر: ۴۱۹۳۳
تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۳۹۳ - ۱۷:۰۰
عکاس کنجکاو لنز دوربین خود را مستقیم به داخل قبر می‏برد؛ برای ثبت لحظه‌هایی که خاک روی مرده پاشیده می‌شود و واجبات و مستحبات یکی‏یکی به‌جای آورده می‌شود. شاید ضبط لحظه‌ها برای عکاس ارضا‌کننده است و نشان تبحر در هنر. میهمانان در قطعه نام‌آوران بهشت زهرا (س)، دور قبر حلقه زده‏اند و در پشت شیشه‌های سیاه اشک خود را به بند کشیده‏اند. پیرزنی تن خسته خود را به سایبانی سپرده و دختر به برگ‏های پاییزی چشم دوخته است و پسر چندساعتی بیش نیست که از آلمان به ایران آمده است. مردی میانسال که می‏گویند مدیر اجرایی است، مشغول هماهنگی کارهاست. یکی مداحی می‌کند و دیگری گل و گلاب را آماده کرده و دوربین عکاسی و فیلمبرداری نگران ازدست‌دادن لحظه‌ها برای ثبت‌نشدن این‌روز... . مرد میهمانان را دعوت می‌کند برای نشستن روی صندلی‏های پلاستیکی. مصیبت فقدان سنگین‏تر می‌شود با خوانده‌شدن سوگنامه‌ها؛ سوگنامه‌هایی که تصویری نه‌چندان روشن از زندگی فرد می‌دهد. سوگنامه پر است از اغراق و ابهام و ایهام. پسر با صدای بلند می‏گرید و دختر آرام و خسته نشسته است و از دور تماشا می‌کند میهمانان سوگوار را. شاید استاد بزرگوار هرگز در جوانی دشمنی نداشته که امروز چنین پرسوزو‌گداز از او می‌خوانند.

 حتما فردا صبح، روزنامه‌ها ستون «از شمار دو چشم یک تن کم / وز شمار خرد هزاران بیش» را بایگانی خواهند کرد و فردای مردن، حتما استاد قدر بیشتر خواهد دید و بر صدر خواهد نشست و دریغاگویی و احساس نوستالژی برای ازدست‌دادن چنین مرد ادبی از دیار علم، نقطه عطف زندگی او خواهد بود؛ مردی که شاید در جوانی و میانسالی منتقدان فراوانی داشته است... .

 جمعیت چندده‌نفری برای ناهار دعوت می‌شوند و قطعه نام‏آوران به آرامش فرو می‌رود. آخرین نفر مردی میانسال است که حلوا و خرمای باقی‌مانده را به همراه چند شاخه گل پرپرنشده به دست می‏گیرد و از قطعه‏ خارج می‌شود. سکوتی مبهم و هراس‏آلود بر محوطه حکم می‏راند. باد در میان شاخه درختان زوزه می‏کشد و خاک سنگ‏های مرمر قبرستان را جابه‏جا می‌کند.

مراسم در مسجد نور واقع در میدان فاطمی، با قرائت سوره الفاتِحه و سوره الاخلاص شروع می‌شود. صندلی‏های بخش خانم‌ها پر است و میهمانان زیادی سرپا ایستاده‏اند. صدای گریه‌های دردناک در فضا می‏پیچد. میهمانان با صاحب عزا روبوسی می‌کنند و او را دلداری می‌دهند. خانمی جلدهای ٣٠ جزء قرآن را میان حاضران می‏آورد و دیگری چایی، حلوا و خرما تعارف می‌کند. روحانی مسجد شروع می‌کند به گفتن از مرگ و فلسفه آن و بازتولد. مراسمی که دوساعت به طول می‏انجامد در یک عصر پاییزی؛ مراسمی ساده و سنتی که نازنین درباره آن می‏گوید: «پدر رفت و ما تنها شدیم. دیگر مثل قدیم‏ نمی‌توان عزاداری کرد، اما غصه‌ها و دلتنگی‏ها زمان زیادی با ما همراه خواهند بود؛ حتی تا لحظه مرگ.»

آیا مرگ او ممکن است؟ نه ممکن نیست؛ او فقط ١٧سال دارد. مادر بر صورت خود می‏کوبد و بر سر. موهای پریشان و گونه‌های زخمی خود را با چارقدش پنهان می‌کند و ناله می‏کشد. چندنفری، در مسجد نبوی خیابان خاوران، دست‌های او را محکم گرفته‏اند تا او به خود آسیب نزند. مرگ، خود به حیرت آمده از این همه رنج و عذاب و ماتم. بیرون مسجد حجله‏ای بر پاست و چند فانوس و شمع و اعلامیه‏ای با عنوان جوان ناکام.

همه ادیان و اندیشه‌ها از مرگ می‏گویند. مرگ و زندگی از آغاز در کانون توجه آثار برجسته هنر، ادبیات و فلسفه در جهان بوده و نخستین کتاب‌ها به مرگ توجه دارند؛ مثل کتاب «مردگان مصر» و «افسانه گیل‌گمش» بابلی. در افسانه‌ها و کتاب‌ها از جاودانگی زندگی و هراس آمیخته به تکاپو می‏گویند. تلاش برای پیداکردن گیاهی برای نامیرایی انسان و پاسخی برای کهن‌ترین هراس یا آرزو برای زندگی و بازتولد. انسان میل عجیب و دیوانه‎واری به نامیرایی دارد. انسان مدرن و پیشامدرن و پسامدرن همیشه برای ازدست‌دادن فرصت زندگی نزدیکان خود غصه خورده است؛ اگرچه شکل مراسم‏‏ها رنگ‌وبوی و مشخصه اصلی دوره تاریخی را در خود نمایان می‌کند.

 امروز هم سنت‏ها در سنتی‏ترین مساله یعنی مرگ در حال‌گذار هستند و مردم مدرن‌بودن خود را در همه‌چیز حتی مرگ با پول به رخ می‏کشند، گویی کسانی که در جوار امامزداه یا در مقبره خصوصی و قبرستان لویزان دفن می‌شوند زندگی متفاوتی را تجربه کرده و خواهند کرد.
گل‏های دم در و پارچه‌های مشکی نصب‌شده روی دیوار و در دو اتاق باز، نشان از مراسم سوگواری دارد. حتما اینجا مرگ میهمان خانه‏ای شده. جوان‌ها جلو در ورودی ساختمان ایستاده‏اند و میهمانان را به داخل راهنمایی می‌کنند. بیشتر آنها لباس‏های رنگی بر تن دارند و تنها کراوات مشکی می‌تواند نشان دهد که مرد جوان شاید از بستگان نزدیک متوفی باشد و مرد در پاسخ این را تایید می‌کند. اما برای صحبت‌کردن به زمان دیگری نیاز دارد. او خیلی محترمانه اصرار به همراهی در مراسم می‌کند. مراسم نیم‌ساعتی هست که شروع شده و گروه موسیقی در حال اجرای برنامه خود هستند به همراه دف، نی و چندساز سنتی دیگر... زنان و مردان با عینک‏های مشکی روی چشم ساکت بر صندلی‏های خود تکیه زده‏اند و چندنفر مشغول پذیرایی با میوه و حلوا و خرما از میهمانان هستند. مراسم که تمام می‌شود میهمانان برای مراسم شب هفت برای صرف عصرانه به هتل استقلال دعوت می‌شوند و میهمانان‏ها با خداحافظی و گفتن تسلیت مجدد به بیرون راهنمایی می‌شوند.

مرد جوان ناراحت است از سوگ پدر؛ خیلی ناراحت. می‏گوید برای مراسم پدر «بیش از یک‏ونیم‌میلیارد» هزینه کرده‏ایم؛ قبری در امامزاده... به قیمت یک‌میلیاردتومان و بقیه هزینه‌ها مثل گروه موسیقی، فیلمبرداری، کرایه چندین ماشین برای جابه‏جایی میهمانان، گل و پذیرایی و ناهار و شام و... ، او از فوت ناگهانی می‏گوید و اینکه در این مراسم‏ها فرد داغدار ممکن است خیلی چیزها را فراموش کند.

 می‏گوید در خارج از کشور موسساتی وجود دارند که این مراسم‏ها را با دریافت هزینه‏ای انجام می‌دهند؛ مراسمی که در حد توان و خواست خانواده فوت‌شده باشد.

بعد از چندثانیه موتور جست‌وجوگر گوگل فهرستی از سایت‏ها و موسسه‌هایی را نشان می‌دهد که در زمینه انجام تمامی امور مراسم ترحیم از لحظه فوت تا مراسم سالگرد فعالیت می‌کنند؛ سایت‏هایی برای کرایه ظروف مراسم، تبلیغ برای فروش قبرهایی با قیمت ارزان از صدهزارتومان تا صدمیلیون‌تومان با انتقال سند مالکیت در قطعات قدیمی یا جدید بهشت‏زهرا (س)، گروه موسیقی با دف و نی در منزل و باغ، وسایل صوتی، گروه پذیرایی، ماشین، گل‏های مراسم ترحیم با قیمت ٣٠هزارتومان تا ١٨میلیون‌تومان، منو غدا از یک‌میلیون‌تومان تا ٥٠میلیون‌تومان، مراسم کفن و دفن با انجام تمامی واجبات و مستحبات با اعلام چندین شماره تلفن از طرف سایت‏ها و موسسه‌ها برای ارتباط با آنها.

بهنام امیری، دانشجوی دکترای جامعه‏شناسی و مدیر اجرایی «موسسه به‌سوی دوست» در تماس تلفنی، آدرس موسسه را می‌دهد که بعدتر می‌توان دید ساختمانی است منظم با چندین کارمند. می‏گوید چهارسال پیش با سایت «راجعون» فعالیت خود را شروع کرده‌اند. این سایت بیشتر برای ارایه اطلاعات در زمینه واجبات مرگ بود و حدود یک‏سال است که فعالیت موسسه شروع شده. این موسسه به‌گفته امیری شاید جزو اولین موسسه‌هایی است که در حوزه انجام مراسم ترحیم فعالیت می‌کند. او از ذهنیت عده‏ای نسبت به این کار می‏گوید که به این شغل «مرده‏کشی» می‏گویند اما آنها هدف خود را کارآفرینی و ایده خلاقانه می‏دانند. امیری می‏گوید «کسانی که در روزنامه آگهی تبلیغات برای مراسم ترحیم می‌دهند در صنف ظروف کرایه یا مداحی کار می‌کنند اما ما با فکر مدرن، خدمات حرفه‏ای، اجرای کامل مستحبات و واجبات با کارمندان تحصیلکرده کار می‌کنیم.» مدیرعامل موسسه، مهندس بازنشسته و مدیرعامل شرکت مهندسی پارس... است. او می‏گوید مرگ خبر ناگهانی است.

 در این شهر شلوغ فرد عزادار چگونه می‌تواند از پس این همه فعالیت در زمان اندک برآید؟ از طرف دیگر، نسل جدید اطلاع دقیقی از چگونگی انجام این مراسم ندارد یا فردی می‌خواهد مرده خود را در عتبات‏عالیات دفن کند یا از خارج از کشور به داخل منتقل کند. باید جایی برای انجام این امور باشد یا نه؟ می‏گوید: «ما باید از سازمان بهشت‏زهرا(س) مجوز فعالیت دریافت کنیم اما آنها می‏گویند که کار شما چون در بیرون از بهشت‏زهرا انجام می‌شود، به ما ربطی ندارد. در حال حاضر از ما اصرار است و از اینها انکار. اما کارشکنی در کار هم نمی‌کنند.» آنها تعداد مراجعه‌کننده‌های خود را در روز بین سه تا پنج‌نفر اعلام می‌کنند و امیدوارند به آینده کار خود در چندسال دیگر.» آرزو برای بهترشدن بازار کار یا شاید آرزو برای بیشترشدن مرگ‌ومیر.

می‏گویند مراجعه‏ کننده‌های ما از نقاط مختلف شهر و بیشتر از طیف افراد غیرمذهبی هستند یا افرادی که می‏خواستند مراسم آنها به شکل جدید برگزار شود. امیری می‏گوید «ما به فراخور نیاز خدمات ارایه می‌دهیم. مثلا دو هفته پیش مراجعه‌کننده‏ای داشتیم که بازاری بودند و در مراسم آنها دعوا شده بود. می‏خواستند در جای دیگر مراسم برگزار کنند. آنها می‏خواستند در مراسم‏شان عده‏ای شرکت کنند که ما برای آن مراسم حدود ٢٠نفر در نقش میهمان فرستادیم به‌هرحال افرادی هستند که به‌عنوان کار مستحب نه با پول این کار را انجام می‌دهند.» آنها از نیروهای حرفه‏ای برای مراسم عزاداری صحبت می‌کنند و می‏گویند «ما با آنها خیلی ارتباطی نداریم. اینها با گرفتن پول در این مراسم شرکت می‌کنند اما ما این کار را نمی‌کنیم.» یک‌بار در مراسم قاضی بازنشسته‏ای از ما ٥٠نفر میهمان خواستند که ما گفتیم شوونات خانواده شما را نمی‏دانیم و نمی‌خواهیم زیربار این مسوولیت برویم.

مدیرعامل موسسه می‏گوید شکل مراسم در مناطق بالا و پایین شهر تغییر کرده، اما هنوز هم خیلی از مراسمات به شکل سنتی و رسمی در مسجد یا هتل و تالار برگزار می‌شود و عده‏ای هم در باغ و منزل شخصی به شیوه‌های جدیدتر مراسم فوت را برگزار می‌کنند. او از مقیدبودن افراد به برگزاری مراسم ترحیم می‏گوید و اینکه مراسم فوت هزینه سنگینی دارد چه در بالای شهر و چه در پایین شهر.

مردن مساله زندگان است؛ مردگان هیچ مساله‏ای ندارند. از میان موجودات روی زمین فقط انسان است که بر مردن خود فکر می‌کند و هزینه. اندیشیدن مدام به مرگ اگرچه به‌دلیل عشق به زندگی بوده و هراس از مرگ؛ اما شاید در دنیای معاصر ما هزینه مردن هراس را برای زندگان چندین برابر کرده باشد؛ به‌طوری که فاطمه با خنده‏ای تلخ می‏گوید مادرم وقتی از مردن حرف می‏زند به او می‏گویم اجازه بده پول‌هایم را پس‏انداز کنم بعدا این آرزو را بکن.
قدم‌زدن در میان مراسم خاکسپاری، شام غریبان، مراسم شب سوم و هفتم و چهلم، سوال زیگموند فروید در سال١٩١٥ در مقاله «اندیشه‌هایی در خورِ ایامِ جنگ و مرگ» را به ذهن می‏آورد: «در نگرش متمدنانه خود به مرگ بیش از درآمدمان هزینه می‌کنیم. آیا نباید به عقب برگردیم و این حقیقت را باز‌شناسیم؟ یا نباید در واقعیت و در اندیشه‌هایمان، جایگاهی را به مرگ بدهیم که شایسته آن است؟» با این وصف، پس نرخ گریه روی قبر سه طبقه بهشت‏زهرا (س)، قبر چند ده میلیونی و میلیاردی صحن امامزاده... یا منطقه خوش آب و هوای لواسان چند؟
نظر شما