جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳ - 2024 November 15

توطئه نفتی آمریکایی سعودی

کد خبر: ۴۱۱۱۴
تاریخ انتشار: ۲۰ دی ۱۳۹۳ - ۰۷:۵۰
محمد صرفی در یادداشت روز کیهان با عنوان «سرطان پترو دلار» نوشت:

11 سپتامبر سال 2014 (4 ماه پیش) پادشاه عربستان در کاخ خود در ساحل دریای سرخ میزبان وزیر امور خارجه آمریکا بود. اگرچه جزئیات چندانی از محتوای این نشست منتشر نشد اما برخی منابع خبری اعلام کردند توافقاتی خاص میان واشنگتن و ریاض انجام شد. این نشست در حالی برگزار شد که آمریکا با دو مسئله مهم دست به گریبان بود. جمهوری اسلامی و فعالیت‌های هسته‌ای و روسیه و بحران اوکراین.

چندین دور مذاکرات هسته‌ای در حالی برگزار شده بود که جمهوری اسلامی همچنان بر خطوط قرمز خود پافشاری می‌کرد و حاضر به پذیرش شروط تحمیلی و زیاده خواهانه آمریکایی‌ها نبود و دورنمای روشنی هم برای واشنگتن در این زمینه وجود نداشت.  روس‌ها نیز در بحران اوکراین، هژمونی آمریکا را عملاً به چالش کشیده، کریمه را بازپس گرفته و جنگ سرد جدید را کلید زده بودند.

رفتار آمریکا در برابر این دو موضوع از الگویی یکسان پیروی می‌کند. ابتدا مقداری سخنرانی و تهدید به مداخله نظامی و تحرکاتی ایذایی در این زمینه و سپس حرکت به سوی تحریم و فشار اقتصادی برای امتیاز گیری و به عقب راندن حریف. هیچیک از این دو حرکت آمریکایی‌ها در این موارد به نتیجه دلخواه نرسیده بود. نه روس‌ها از کریمه و منافع خود در اوکراین چشم پوشی کردند و نه جمهوری اسلامی حاضر شد به توافق دلخواه کاخ سفید تن دهد. تکلیف تهدیدهای نظامی هم که از آغاز مشخص بود؛ بلوف‌های گزاف و طبل‌های توخالی!

ایران و روسیه یک ضعف مشترک دارند؛ اقتصادشان زیادی وابسته به نفت است. پس برای آمریکایی‌ها چه کسی بهتر از رفقای سعودی؟ در نشست 11 سپتامبر، ریاض تضمین داد که جهان را در نفت ارزان قیمت غرق خواهد کرد. البته سعودی‌ها قولی هم از واشنگتن گرفتند؛ «اسد باید برود.»

البته سقوط قیمت نفت، پیش از اینها آغاز شده بود و نشست جان کری و ملک عبدالله را نمی‌توان سرآغاز این ماجرا دانست. شاید دقیق‌تر آن باشد که این نشست را در راستای هماهنگی جزئیات طرح جنگ با ایران و روسیه با سلاح «پترودلار» یا همان دلارهای نفتی (پس از جنگ جهانی دوم دلار آمریکا به دلیل داشتن بیشترین ذخیره طلا در این کشور، تبدیل به ارز جهانی شد. در سال 1973 تجارت نفت جایگزین پشتوانه طلا شده و پترودلار بر اقتصاد دنیا حاکم شد.) ارزیابی کرد. فارن پالیسی اخیراً در گزارشی به جلسه ترکی فیصل -رئیس سابق دستگاه امنیتی عربستان- با مقامات بلندپایه انگلیسی و آمریکایی در یک پایگاه عملیاتی سازمان کشورهای آتلانتیک شمالی (ناتو) اشاره کرده است. فیصل در این نشست از افزایش نفوذ جمهوری اسلامی در پی انقلاب‌های عربی ابراز نگرانی کرده و می‌گوید: «اقتصاد ایران با کاهش سود ناشی از درآمدهای نفتی به شدت با مشکل مواجه می‌شود؛ اقدامی که سعودی‌ها قادر به انجام آن هستند.»
گذشت زمان بیش از پیش نشان داد که کاهش قیمت نفت به هیچ عنوان بر مبنای عرضه و تقاضا و نوسانات مرسوم بازار نفت نیست و انگیزه‌های سیاسی است که قیمت بشکه‌های نفت را تعیین می‌کند. تا جایی که وزیر نفت عربستان رسماً اعلام کرد جهان باید با نفت 100 دلاری خداحافظی کند و قیمت باز هم کاهش خواهد یافت.

پوتین وضعیت فعلی را توطئه‌ای سیاسی با ابزار اقتصادی علیه مسکو و تهران عنوان کرده و واکنش کرملین به این توطئه نزدیکی بیشتر به چین بوده است. روسای جمهور دو کشور در کمتر از دو سال، 9 بار با یکدیگر ملاقات داشته‌اند. بانک‌های مرکزی چین و روسیه قراردادی سه ساله به ارزش 150 میلیارد یوآن امضا کرده‌اند. دو کشور حذف دلار از مبادلات خود را در دستور کار قرار داده و شرکت گازپروم روسیه یک قرارداد گازی معادل 400 میلیارد دلار با چین منعقد کرده است. اما مهم‌تر از این همکاری‌های اقتصادی، وضعیت فعلی این امکان را در اختیار پکن قرار داده تا به پیشرفته‌ترین تسلیحات روسی نیز دست یابد. موشک‌های S400 ، جنگنده‌های سوخو 35 و زیردریایی آمور 1650 از جمله این تسلیحات هستند که به زودی چین دریافت خواهد کرد. یکی از رسانه‌های غربی اخیراً در پیش بینی سال 2015 نوشته بود؛ پوتین در این سال به دلیل فشارهای اقتصادی و نارضایتی عمومی مجبور به استعفا خواهد شد. ارزیابی خود غربی‌ها نشان می‌دهد، تحولات اخیر نه تنها منجر به کاهش محبوبیت وی نشده بلکه حمایت ملی از پوتین افزایش نیز یافته است.

اما موضوع درباره جمهوری اسلامی چگونه است؟ آمریکایی‌ها به خوبی می‌دانند که کفگیر تحریم به ته دیگ خورده و بیش از این نمی‌توانند روی آن مانور دهند. واشنگتن پس از توافق موقت ژنو، ده‌ها شرکت و فرد ایرانی را مورد تحریم قرار داده است. واکنش ضعیف و نمایشی دستگاه دیپلماسی در برابر این تحریم‌ها ناشی از ضعف‌های آشکار توافق ژنو است. اما تحریم افراد و شرکت‌ها با تحریم‌های فراگیر متفاوت است. واشنگتن عملاً قادر و مایل به تحریم‌های جدید نیست. چرا که به خوبی می‌داند تحریم جدید یعنی پایان توافق ژنو و خروج از اتاق مذاکره. در چنین حالتی تحریم‌های پیشین نیز عملاً به سوی فروپاشی خواهد رفت چرا که دنیا آمریکا را مسئول این بن بست خواهد دانست. شاید واشنگتن بتواند کشورهای کوچک و ضعیف را با تهدید و تحریم از همکاری اقتصادی با ایران منع کند اما آیا این چماق در برابر چین که برای نخستین بار بر سکوی نخست اقتصاد دنیا ایستاده نیز کارایی دارد؟ هرگز. اینجاست که آمریکایی‌ها سعی دارند بدون پذیرش مسئولیت رسمی، از کارت نفت ارزان قیمت برای فشار به ایران استفاده کنند. نشریه آمریکایی هیل در این مورد می‌نویسد؛ زیبایی این نوع از فشار این است که نمی‌تواند اقدامی حاکی از نیت بد آمریکا تلقی شود!

اوایل آذر ماه -زمانی که مشخص شد جمهوری اسلامی حاضر به تسلیم شدن در برابر زیاده خواهی واشنگتن نیست- موسسه بروکینگز نشستی را با حضور برخی از تحلیلگران پرسابقه و تصمیم‌ساز در مورد موضوع هسته‌ای ایران برگزار کرد. در این نشست مجری از گری سیمور می‌پرسد؛ آیت‌الله خامنه‌ای حاضر به عقب نشینی از خطوط قرمز هسته‌ای نیست. چه باید کرد؟ سیمور - هماهنگ‌کننده سابق کاخ سفید در امور کنترل تسلیحات و تسلیحات کشتار جمعی در فاصله سالهای 2009 تا 2013- در پاسخ تاکید می‌کند مذاکره کنندگان آمریکایی نباید پیشنهاد جدیدی به ایران بدهند و بلافاصله می‌افزاید؛ «ما نیازمند آن هستیم که با همپیمانان خود گفت‌وگو کنیم یعنی هم با مصرف‌کنندگان و هم با تولیدکنندگان نفت درباره آماده بودن برای ضرورت احتمال شکست طرح اقدام مشترک، مشورت کنیم. ما از این همپیمانان مصرف‌کننده نفت مثل ژاپن، کره و هند می‌خواهیم که همچنان به تلاش‌های قدیمی خود برای کاهش خرید نفت از ایران ادامه دهند. ما از تولیدکنندگان نفت مثل عربستان سعودی و اماراتی‌ها می‌خواهیم که تولید بالای نفت را حفظ کنند. ایرانی‌ها البته می‌دانند که ما درحال آماده کردن این توافق هستیم. شاید این مسئله آنها را متقاعد کند که باید امتیاز بدهند.»!

اگر به توصیه و هشدارهای دو دهه پیش رهبر معظم انقلاب درباره نفت و ارتباط آن با مسائل سیاسی توجه می‌شد، بدون شک آمریکایی‌ها امروز به بشکه‌های نفتی به عنوان ابزاری برای سد راه پیشرفت کشورمان نگاه نمی‌کردند. رهبر معظم انقلاب 13 اردیبهشت سال 1373 با اشاره به تبدیل شدن نفت به اهرمی سیاسی در دست غارتگران بین‌المللی و همراهی برخی کشورهای وابسته و خائن در این بازی، فرموده بودند؛ «آرزوی واقعی من- که البته ممکن است به این زودیها قابل تحقّق نباشد- این است که ما درِ چاههای نفت را ببندیم و اقتصاد خود را براساس کالاها و محصولات غیرنفتی بنیاد نهیم. یعنی فرض کنیم این کشور، کالایی به نام نفت ندارد...روزی باید این کار بشود و آن روز، روزی است که ملت ایران بدون اینکه سرمایه‏های خود را مفت و مجّانی به دست کسانی بدهد که با کمال خباثت از ثروت ملی کشورها استفاده می‏کنند، با تکیه بر امکانات ذاتی، روی پای خودش بایستد.»

دو دهه از این هشدار راهبردی گذشت. دولت‌های مختلف، هر کدام با تابلویی آمدند و رفتند. رهبر معظم انقلاب تقریباً هر سال این هشدار را تکرار کردند و در سخنرانی اول فروردین سال گذشته فرمودند؛ «من هفده هجده سال قبل به دولتی که در آن زمان سر کار بود و به مسئولان گفتم کاری کنید که ما هر وقت اراده کردیم، بتوانیم درِ چاههای نفت را ببندیم. آقایانِ به قول خودشان «تکنوکرات» لبخند انکار زدند که مگر می‌شود؟! بله، می‌شود؛ باید دنبال کرد، باید اقدام کرد، باید برنامه‌ریزی کرد. وقتی برنامه‌ اقتصادی یک کشور به یک نقطه‌ خاص متصل و وابسته باشد، دشمنان روی آن نقطه خاص تمرکز پیدا می‌کنند.» جالب آنکه ایشان در بیانات چهارشنبه هفته گذشته خود نیز بار دیگر به این موضوع اشاره کردند.

توقع گذشتن بودجه از نفت 140 دلاری زیادی خوش بینانه است. اما شرایط فعلی را می‌توان مناسبت‌ترین زمان برای خلاصی از شبح پترودلار دانست. این روزها زمزمه‌هایی ضعیف از مجلس برای جراحی بودجه و بیرون کشیدن آن از چاه نفت شنیده می‌شود اما ناگفته پیداست که این حرکت تاریخی بیش از همه نیاز به عزم و همت دولت دارد چرا که اقتصاد نفتی یک بیماری دولتی است و البته منحصر به دولت کنونی هم نیست. شاید مشکل اینجاست که در این مورد خاص بیمار و جراح یکی هستند. آیا دولت یازدهم نام خود را به عنوان جراح سرطان پترودلار در تاریخ سیاسی-اقتصادی ایران ماندگار خواهد کرد؟ یک بار جراحی و تحمل درد و خونریزی بهتر از درد مزمن توده سرطانی است. البته بستگی به شجاعت بیمار هم دارد!
نظر شما