دوشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۳ - 2024 October 07

(طنز) دست در دستگاه‌های مختلف

کد خبر: ۳۸۲۶۴
تاریخ انتشار: ۲۹ آذر ۱۳۹۳ - ۱۶:۲۱
پوریا عالمی در شرق نوشت:

مادرمان می‌خواهد دست ما را بند کند تا دست از پا خطا نکنیم. او معتقد است اگر ما همین‌طور دست‌روی‌دست بگذاریم آخرش یک کاری می‌دهیم دست خودمان. ما بچه بودیم اگر دست‌به‌سینه می‌نشستیم نشانه ادبمان بود. بزرگ که شدیم و روزنامه‌خوان شدیم دیدیم به‌جای این کلمه از کلمه دیگری استفاده می‌کنند. الان وقتی می‌رویم جایی نمی‌دانیم دستمان را چه‌کار کنیم. نه رویمان می‌شود دست‌به‌سینه بنشینیم نه دستمان می‌رود که دست به چیز دیگری بزنیم. واقعا ادبیات فارسی با اخلاق ما دشمنی دارد. مادرمان روزی سه‌بار قبل از غذا زنگ می‌زند و می‌گوید دست بجنبان. اینقدر گفته دست بجنبان که یک‌بار در امتحان تاریخ آثار فرهنگی اصفهان را نوشتیم: عالی‌قاپو، منارجنبان و دست‌بجنبان.

صنایع دستی: در پاسخ به پیشنهاد مادرمان که می‌گوید دست بجنبان، ما پاسخ می‌دهیم: ما فعلا اهل دستکاری هستیم. یعنی همه‌چیز را دستکاری می‌کنیم. دستکاری هزینه‌ای ندارد. در ضمن صنایع دستی ما را هم تقویت می‌کند. خیلی‌وقت‌ها ما خودمان را دست‌بالا می‌گیریم. در حالی که بعد متوجه می‌شویم خودمان را دست انداخته‌ایم. چون دست بالای دست بسیار است و شما هرچقدر خودت را دست‌بالاتر بگیری همیشه یکی هست که ازش رودست بخوری. دست در جامعه ما اینقدر اهمیت پیدا کرده که کلی دستگاه مختلف مسوول دست‌گرفتن امور شده‌اند. البته دستبردزدن به دسترنج دیگران هم گاهی در جامعه گزارش می‌شود که ثابت شده همه اینها دستی است که از آستین رسانه‌های غربی بیرون زده است.

دست‌روی‌دست: مادرمان می‌گوید تو دست روی هرکسی بگذاری ما نه نمی‌گوییم و آستینمان را بالا می‌زنیم. ما هم رفتیم دست روی یکی گذاشتیم و طرف زنگ زد ١١٠ و ما را به جرم دست‌درازی و آسیب‌های اجتماعی بردند. واقعا که ادبیات فارسی با اخلاق ما دشمنی دارد. یعنی همه حرف‌ها دوپهلو هستند. ما از کجا می‌دانستیم منظور مادرمان چیست که گفت دست روی هرکسی بگذاری اوکی است؟ در حالی که ما دست گذاشتیم و کنسل بود.
حکایت دست‌بالا: یک‌بار ما داشتیم بازی می‌کردیم و گفتیم دست کی بالاست از بچه‌ها؟ همه دست‌هایشان را بردند بالا و تسلیم شدند.

تحقیق دستی: ما تحقیق کردیم دیدیم مادران برای همه مشکلات فرزندانشان یک راه بیشتر سراغ ندارند. شما به‌عنوان پسر خانواده اگر بگویید من ناهار میل ندارم، مادر می‌گوید عاشق شدی و وقتش است. اگر بگویید حال ندارم، مادر می‌گوید حالی‌به‌حالی شدی و وقتش است. اگر بگویید غصه دارم، مادر می‌گوید غصه‌خوار نداری و وقتش است. در کل از دیدگاه مادران همیشه وقتش است.

راه دستی: یک‌بار به مادرمان گفتیم ما دچار افسردگی هستیم. گفت زن بگیر. ما هم زن گرفتیم. اما افسرده ماندیم. رفتیم به مادرمان گفتیم ما کماکان دچار افسردگی هستیم. گفت زن بگیر. گفتیم قبلا تجویز کرده بودید و ما هم نسخه شما را پیچیده بودیم و ازدواج کردیم، اما گویا با ازدواج نسخه خودمان پیچیده شد. حالا چی‌کار کنیم؟ یکی دیگر بگیریم درست می‌شود؟

دست‌به‌دست: کی و کی آماده‌اند که دست ما رو شود. کی‌ و کی هم منتظرند که کشف کنند دست ما با کی توی یک کاسه است که با این‌همه دستکاری هیچ‌وقت دست از این کارها برنمی‌داریم. یک‌دلیلش این است که ما از دستمال برای هیچ‌کاری و هیچ‌کسی استفاده نمی‌کنیم و همه کارهایمان را با دستگیره انجام می‌دهیم که دستمان نسوزد. در ضمن ما با این‌همه دست‌انداز یاد گرفتیم که چطوری دست بزنیم که گربه‌هه شاخمان نزند. این بود دسترنج امروز ما. دست شما درد نکند.
نتیجه دستی: ما دست خودمان نیست و هرچی به زبانمان بیاید می‌نویسد. شما که دست خودتان است دست ما را هم بگیرید و دستی هم به سرمان بکشید که از این وضعیت خلاص شویم. با تشکر.
نظر شما