دوشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۳ - 2024 October 14

چرا هاشمی گفت برای ریاست خبرگان می آید؟

کد خبر: ۳۷۵۴۸
تاریخ انتشار: ۲۵ آذر ۱۳۹۳ - ۰۹:۵۴
روزنامه «آرمان» امروز -سه شنبه- در یادداشتی با عنوان «چرا هاشمی گفت برای ریاست خبرگان می آید؟» نوشت: امروز 17 آذر 93 است. یک روز آفتابی و سرد. قرار است اعضای شورای مرکزی بازشناسی نهضت جنگل با آقای هاشمی دیدار کنند. دیداری از جنس تاریخ. از در مجمع به سرعت می گذرم و به جلسه می رسم. مهمانان مشغول گفت وگو هستند. در گوشه ای از جلسه جایی پیدا می کنم و می نشینم. گفت وگوی جالبی میان مهمانان در جریان است. آقای هاشمی امروز وقتی می گوید: «برای ریاست خبرگان می آیم» ضرورتی را می بیند.

صدای صلوات میهمانان می آید. آقای هاشمی وارد می شود. قامت آیت ا... را برافراشته تر از همیشه می بینم. با صورتی گلگون و خندان. رسم دیرین هاشمی همین است. غمهایش را برای خود نگه می دارد و لبخندش را برای دیگران ولی فقط خدا می داند که چه زخم هایی بر دل هاشمی است. هم از کین متحجران و هم از نمک نشناسی برخی دوستان. همانها که سالهاست که از هاشمی یا نردبان ترقی می سازند یا سپر بلا. عافیتشان هم که جور می شود، خیلی زود فراموش می کنند کرامتش را. برخی میهمانان که شروع به سخن می کنند، هم از میرزا کوچک خان می گویند و هم از هاشمی. میهمانی، از هاشمی به عنوان امین تاریخ نام می برد. تاریخ نگاری که اگر نبود خاطراتش، شاید امروز تاریخ دیگری درباره انقلاب نوشته بودند! نوبت سخنان آیت ا... می رسد.

آقای هاشمی سریع سراغ اصل مطلب می رود. سراغ عبرت تاریخ. سراغ مظلومیت آنانکه پای مصلحت اسلام و ایران، جان داده اند؛ هاشمی اینها را مصداق اسلام پویا می داند. اسلامی که قلّه آن را امام راحل در جمهوری اسلامی بنا نهاد. نظامی اسلامی که هم خون مدرّس در رگهای آن جاری شد و هم خون میرزا کوچک جنگلی و امیرکبیر. جمهوری اسلامی حاصل دهها سال مجاهدتهای چنین بزرگانی بود که ایرانی می خواستند آباد و آزاد و متّکی بر آرای مردم. مبنای اسلام برای امام و امثال مدرّس، میرزا کوچک جنگلی و امیرکبیر جملگی در یک کلمه خلاصه می شود: «حق النّاس». حقی که خداوند حرمتش را حتی بر جزای حق خویش هم مقدم می داند. آقای هاشمی تعبیر عجیبی هم درباره میرزا کوچک خان به کار می برد. از تنهایی رسانه ای اش. از اینترنت و ماهواره ای که در زمان او نبود و امروز هست. از اینکه انتشار حرفهای آزادیخواهانه امروز چقدر آسانتر از آن روزهاست. اسلام، نه تنها هراسی از آزادی بیان ندارد، بلکه مشوق آن نیز هست. آقای هاشمی حرف آخر خود را خیلی صریح می زند. از اینکه چشم امید دشمنان ملّت به حضور تندروهاست. آقای هاشمی این را برای ناامیدی مردم نمی گوید. برای عبرت تندروها می گوید. برای آنها که خواب بازگشت می ببینند. تا بدانند راهی برای بازگشت به گذشته نیست. هاشمی این را می گوید تا همه بدانند امروزاکثریت ملّت، اعتدال می خواهد، تعامل با دنیا می خواهد، پیشرفت اقتصادی می خواهد، خشکه مقدسی نمی خواهد. شعار نمی خواهد، افراطی گری نمی خواهد. این راه بی بازگشت یک ملّت است. چه اقلیتی تندرو بپذیرد یا نپذیرد. هاشمی خوب می داندعصر امروز، عصر بیداری است، عصر بیداری اعتدال.
نظر شما