(طنز) من نخبه هستم
پوریا عالمی در شرق نوشت:
آمبولانس را زده بودم کنار و پیاده شده بودم و بشکنزنان داشتم میرفتم که ابوترابی، نماینده مجلس، آمد و گفت: بهبه. چه جوان شادی. شما نخبهای؟ گفتم: من نخبهام؟ من نخبهام؟
ابوترابی گفت: من دیروز هم گفته بودم که «بهنظرم شادی مناسب به اندازه کافی در جامعه وجود دارد، اگر نبود اینهمه نخبه از کجا آمدهاند؟»گفتم: اول «شادی مناسب» را معنی کن. یعنی برای شما مناسب باشد یا برای ما؟ و گفتم اینکه میبینی من دارم از خودم شادی بروز میدهم دلیلش این نیست که «نخبه» هستم. ابوترابی گفت: پس دلیل این «شادی مناسب» جز نخبگی چیست؟ گفتم: آها. توجه بفرمایید که نون چارکی سهعباسی- که 30درصد هم قیمتش اضافه شده پس روحانی مچکریم - پنیر سیری دوعباسی- که توی شیرش پالم موجود است - آدم مفلس چو من را وامیداره به رقاصی. در ضمن درسته که نون چارکی سهعباسی، اما با موفقیت در امر دیپلماسی، از ته دل و راسراسی، برخلاف تیتر رسانههای دستراسی، آدم مفلسرو چو من را وامیداره به رقاصی. آیا متقاعد شدی راسراسی؟ ابوترابی گفت: گفتم که اگر شادی مناسب وجود نداشت اینهمه نخبه مثل تو از کجا آمده بودند؟ گفتم: باقی نخبهها را نمیدانم اما من از راه اومدم... ابوترابی گفت: حالت خوب است؟ آیا «شادی مناسب» داری؟ گفتم: نه بهجان مادرم. اگر بگویی «غم مناسب» اندازهاش چقدر است، من غمگین مناسب بشوم و بروم در افق گم بشوم.
نظر شما