دوشنبه ۰۹ مهر ۱۴۰۳ - 2024 September 30

ویرانی یک موسیقیدان بلوچ

کد خبر: ۳۵۹۹۶
تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۵:۴۴
علی مغازه‌ای؛ کارشناس موسیقی در یاداشتی در زوزنامه شرق نوشت:

پنجشنبه یکی از تلخ‌ترین روزهای زندگی من بود. 13آذرماه سال93، ساعت 8:30صبح در حالی‌که کمتر از سه‌ساعت بود که توانسته ‌بودم دست از کار بکشم و جسم لِه‌شده‌ام از حجم کار و فشارهای دیگر را روی تخت بیندازم تا دمی بخوابم، صدای زنگ تلفنم برای چندمین‌بار پیاپی به نرمی و آرامی بلند شد. می‌شنیدم اما به واقع یارای برخاستن و جواب تلفن دادن را نداشتم. صدای رسیدن دوپیام‌کوتاه را هم شنیدم و هیچ توان بلند شدنم نبود. تا اینکه انگار چیزی به دلم افتاد که وادارم کرد به سختی از جا بلند شوم و گوشی را پیدا کنم.  برداشتم و دیدم در تمام موارد اسم «خداداد شکل‌زهی‌نسب» بر صفحه گوشی دیده می‌شود. چهارتماس و دونوبت «پیامک»- به قولی- را دیدم و خواندم که نوشته بود: «علی‌جان کار فوری دارم، لطفا گوشی‌رو بردار!» با عجله زنگ زدم. خداداد شکل‌زهی بزرگ با صدایی غریبانه از پشت تلفن شروع کرد به دعاکردن و ابراز شرمندگی بی‌امان و بی‌وقفه، تا که من حیران و متعجب و آزرده از این همه خردشدن این استاد بزرگ موسیقی بلوچستان، با کمی تندی سخنش را قطع کردم که: بس‌کن تو را به خدا. آخر بگو چه شده مرد!  جواب، خردکننده‌تر از حد تصور بود. خرد‌کننده و ویرانگر!  صدا گفت: «علی، برادرم! برادرم عمل قلب انجام داده یک‌میلیون‌پول لازم دارم و هیچ ندارم، کمکم کن! امروز پول می‌خواهم ولی سازم را برایت می‌فرستم که بفروشی پول خودت را برداری و اگر چیزی اضافه ماند، برایم بفرستی.»نمی‌دانم این همه سوختن و ویران‌شدن در کجای جهان می‌تواند اینگونه بر انسانیت و شخصیت فردی بتازد که او را به این اندازه لِه کند، اما من امروز شنیدم صدای یک استاد موسیقی را که زیر بار فشار و مسوولیت درد می‌کشد و تنها دارایی خود، هستی و بقای خود، ساز خود را که عزیزتر از جانش است، قربانی می‌کند.

این کار را می‌کند تا بتواند برادر خود را از بیمارستان خارج کند. خداداد شکل‌زهی‌نسب، استاد مسلم و برجسته موسیقی بلوچستان، از نسل و تبار پهلوانان1 موسیقی کهن و برجسته بلوچی و استاد قیچک (سرود)، آواز و ذکرهای گواتی و شائری2 بلوچی، امروز از پشت تلفن با غم و اندوه، با صدایی سوخته که خود می‌سوزاند قوای شنوایی انسان را، از نیاز خانواده به یک میلیون تومان پول در ازای سازگران خویش سخن می‌گفت! امروز قیچک خداداد شکل‌زهی‌نسب، قربانی چه حکم و کدام عدالتی می‌شود؟ امروز بر وجود خداداد‌ها چه می‌رود؟ این استاد موسیقی، این قلندر بزرگ موسیقی بلوچستان، کسی که وارث موسیقی از هفت پشت خویش است و همنشین و یار و هم‌نفس پهلوان بلند زنگشاهی بود، امروز به کجا رسیده که با گذشتن از ساز خود، از رگ و ریشه و جان خود، مهم‌ترین دلیل وجودی که نه شاید هویت خود را اینگونه کوک می‌کند تا این آخرین سرود، بهای بودن برادر یا برادربودن را تضمینی باشد.‌ای دولتمردان! آیا می‌فهمید رنج این نغمه را؟ این آوار را می‌بینید؟ تراژدی زمانه ما را چه کسانی خواهند نوشت!

پی‌نوشت:
1- «پهلوان» معادل عنوان استاد و شاید بالا‌تر از آن است. عنوانی‌ است که در بلوچستان به استادان تراز اول و عالی‌مقام موسیقی تعلق می‌گیرد.
2- شائری، همان خوانندگی در موسیقی حماسی بلوچی‌ است.  
 
 

نظر شما