روایت عابدزاده از حماسه ملبورن
احمدرضا عابدزاده یکی از ستارههای ایران در بازی تاریخی ایران و استرالیا در 8 آذر 1376 بود.
به گزارش صدای ایران به نقل از خبرورزشی، خداداد عزیزی با گلی که درون دروازه مارک بوسنیچ کاشت، حماسهساز ملبورن شد... گل زیبای او با گزارش جواد خیابانی سالیان سال در تمامی برنامههای ورزشی تلویزیون پخش میشد... خداداد گل صعود ما به جام جهانی را زد اما بیانصافی است اگر یادمان برود صعودمان با درخشش عقاب آسیا رقم خورد. احمدرضا عابدزاده آن روز به معنی واقعی کلمه یک تیم بود... آنچه میخوانید روایت عقاب آسیاست از حماسه ملبورن:
جو وحشتناکی بود، استرالیاییها بازی را با حملات پی در پی شروع کردند و قبل از اینکه بچهها به خودشان بیایند، گلهای اول و دوم را خوردیم. بین دو نیمه وقتی 2 بر صفر عقب بودیم، در رختکن هیچکس توان حرف زدن نداشت. به بچهها گفتم فکر کنید همهچیز تمام شده است. دیگر چیزی برای از دست دادن نداریم. بازی را باختیم ولی بیایید در نیمه دوم برای خودمان بازی کنیم. بیایید به همه نشان بدهیم تسلیم استرالیا نمیشویم. برای چه باید دفاع کنیم وقتی 2 - صفر و 5 - صفر هیچ فرقی ندارد؟ برویم داخل زمین حریف بازی کنیم. خاکپور هم چند دقیقهای با بچهها حرف زد و بقیه سکوت کرده بودند. با شروع نیمه دوم، فشار حریف کمتر شد اما هنوز جرأت حمله نداشتیم تا اینکه تماشاگر استرالیایی آن کار خندهدار را انجام داد.
تور دروازه را پاره کرد و من هم که از رفتار او خندهام گرفته بود، چند حرکت نمایشی انجام دادم. آن لحظات از زیر فشار خارج شدیم و بقیه بازی را هم که همه مردم بهتر از من یادشان هست. دو گل زدیم و بعد از نزدیک 100 دقیقه بازی سنگین، به جام جهانی رسیدیم. ساندرو پوهل مجاری وقتی سوت پایان را کشید، سر از پا نمیشناختیم. شاد بودیم و خبر از اوضاع تهران نداشتیم. هیچیک از بچهها نمیدانستند تهران چه خبر است. قرار بود وقتی به هتل رسیدیم، با تهران تماس بگیریم و با خانوادههایمان صحبت کنیم. من با سیمکارت بینالمللی که متعلق به دبی بود، از همان ورزشگاه به همسرم زنگ زدم و تازه فهمیدم مردم در سراسر ایران به خیابانها ریختهاند و در حال جشن گرفتن هستند.
وقتی این خبر را به بچهها دادم، شادی همه چند برابر شد... خوب یادم هست موقع بازی وقتی به جمعیت نگاه میکردیم، تصورمان این بود که ایرانیهای زیادی در ورزشگاه نیستند اما وقتی بازی تمام شد و استرالیاییها ناراحت و شاکی از ورزشگاه رفتند، تازه فهمیدیم بالای 4 هزار نفر ایرانی داخل ورزشگاه بودهاند اما استرالیاییها جایگاه مشخصی برای ایرانیان در نظر نگرفته بودند تا آنها کنار هم نباشند و نتوانند به شکل متحد تیم ملی را تشویق کنند. بازی تمام شد، استرالیاییها رفتند و ما ماندیم و بیش از 4 هزار ایرانی که تشویقمان میکردند. بعد از بازی، از استرالیا به دبی رفتیم و دو روز هم در دبی بودیم که ایرانیان مقیم این کشور ما را هدیهباران کردند.
از لوازم خانگی بگیرید تا جایزه نقدی... آن موقع 4 نفر از ملیپوشان همراه ما نبودند اما به داریوش مصطفوی گفتم اجازه نمیدهم حق این 4 نفر پایمال شود چون آنها هم 5 ماه در اردو کنار ما بودند و باید هر پاداشی که در دبی یا تهران به دیگران میدهند، به این 4 ملیپوش هم تعلق بگیرد... بعد هم که برگشتیم ایران و با هلیکوپتر ما را به ورزشگاه آزادی بردند. خیلی لذتبخش بود. در فرودگاه از هواپیما پیاده شدیم و سوار هلیکوپتر به ورزشگاه آزادی رفتیم و در جشن مردم شرکت کردیم. آن جشن هنوز در ذهنم زنده است.
خبرهای مرتبط
نظر شما