عشوه کبوترها در ميان مستي بازها
حنيف غفاري در سرمقاله رسالت نوشت:
دور جديد مذاکرات هسته اي ايران و اعضاي 1+5 در مسقط، پايتخت عمان برگزار مي شود. بدون شک مذاکرات مسقط ،مخصوصا مذاکرات سه جانبه دو روزه اي که قرار است ميان وزير امور خارجه کشورمان،کاترين اشتون و جان کري صورت گيرد تعيين کننده ترين نقطه مذاکرات هسته اي طي يکسال اخير محسوب مي شود. اگر در مذاکرات سه جانبه پيش رو بر سر دو مقوله اختلافي باقيمانده يعني مکانيزم و نحوه رفع تحريمهاي ظالمانه عليه ايران( اعم از تحريمهاي يکجانبه آمريکا و اروپا و تحريمهاي چندجانبه شوراي امنيت) و مسئله توافق بر سر تعداد سانتريفيوژها( که خود عملا تابعي از موضوع تعيين نيازهاي اساسي ايران است) توافق حاصل شود، در آن صورت طرفين عملا گام اصلي را جهت رسيدن به توافق نهايي تا سوم آذرماه برداشته اند، هر چند که بحثها بر سر جزئيات توافق جامع به قوت خود باقي خواهد ماند و بر همين اساس، هيئتهاي مذاکره کننده 14 روز بسيار فشرده را تا رسيدن به توافق جامع پيش رو خواهند داشت. اما در صورتي که پس از برگزاري مذاکرات سه جانبه مسقط دوباره سخن از وجود اختلافات عمده و اساسي به ميان آيد، عملا طرفين بايد خود را جهت تعيين سازوکاري تازه در خصوص ادامه مذاکرات بر اساس توافقي غير از توافق ژنو ( عملا امکان تمديد توافقنامه ژنو وجود ندارد) آماده کنند. به عبارت بهتر، پس از مذاکرات سه جانبه مسقط مشخص خواهد شد که آيا اساسا در روز سوم آذرماه توافقي نهايي در کار خواهد بود يا خير.
به نظر مي رسد اين بار جان کري و وندي شرمن با چهره اي درهم تر و با ابزار "انذار نسبت به حضور جمهوريخواهان در سنا" در مذاکرات حساس و سرنوشت ساز مسقط حاضر خواهند شد. در هر حال جمهوريخواهان 52 کرسي سنا را تصاحب کرده و هم اکنون فاتح کنگره هستند.
کنگره اي که از ابتداي سال 2015 ميلادي با ترکيبي متفاوت نسبت به آنچه وجود دارد فعاليت خود را آغاز مي کند. در خصوص آنچه در معادلات سياسي و اجرايي آمريکا مي گذرد و تاثير اين تحولات بر پرونده هسته اي ايران لازم است نکاتي را مدنظر قرار دهيم:
1- اساسا از همان ابتداي سال 2008 ميلادي ،يعني زماني که اوباما با شعار تغيير بر جان مک کين و جمهوريخواهان پيروز شد، قرار نبود سياست خارجي آمريکا دستخوش تغيير شود. زبيگنيو برژينسکي مشاور امنيت ملي آمريکا در دوران رياست جمهوري کارتر و يکي از مشاوران اوباما از همان بدو حضور رئيس جمهور سياهپوست آمريکا در کاخ سفيد اعلام کرد که مسير اصلي سياست خارجي آمريکا و در حقيقت استراتژي هاي کلان تعريف شده در آن دچار تغيير نخواهد شد و اساسا تغيير آنها نيز بسيار دشوار است. با اين حال دموکراتها در صدد مديريت استراتژي " تغيير چهره آمريکا" پس از بوش پسر بر آمدند و پس از 6 سال فعل و انفعال و جدل سياسي با جمهوريخواهان به نقطه فعلي رسيدند، نقطه اي که در آن جمهوريخواهان در سايه مشارکت اندک شهروندان آمريکايي و به لطف رويگرداني راي دهندگان از اوباما و دموکراتها توانستند به صورت همزمان مجلس نمايندگان، سنا و فرمانداري ها را در دست گيرند. به بياني گوياتر، اساسا در سال 2008 ميلادي نيز اتفاقي بنيادين در کاخ سفيد رخ نداده بود که هم اکنون بخواهيم از جابه جايي قدرت ميان دموکراتها و جمهوريخواهان به عنوان حادثه اي تعيين کننده و بنيادين در مناسبات تهران و واشنگتن ياد کنيم.
2- اعضاي 1+5، که بدون هيچ گونه اغراقي بايد هر شش کشور عضو آن را در ايجاد گره هاي غامض و پيچيده و شکل گيري وضعيت ناعادلانه فعلي در قبال کشورمان در مذاکرات هسته اي مقصر قلمداد کرد، بنابر سه دليل عمده پاي ميز مذاکره هسته اي با ايران نشستند: دليل نخست به قدرت تاثيرگذاري منطقه اي ايران و قدرت بازي سازي کشورمان در خاورميانه باز مي گردد. دليل دوم، افزايش فوق العاده توانايي دانشمندان هسته اي ايران و حرکت کشورمان به سوي بهره برداري از اين فناوري ،علي رغم تحريمهاي يکجانبه و چند جانبه ظالمانه اعضاي دائمي شوراي امنيت است . اظهارات اخير ژنرال دمپسي رئيس ستاد مشترک ارتش آمريکا در اين خصوص قابل تامل و استناد است:
"هرگونه اقدام نظامي عليه ايران «چالشبرانگيز» است.استفاده از ابزار نظامي قدرت، تنها اهداف هستهاي ايران را به تأخير مياندازد و آن را نابود نميکند.آنچه که ظرفيت هستهاي ايران را به يک مسئله تبديل ميکند، نه سانتريفيوژها و نه موشکهاي بالستيک، بلکه سرمايه انساني است که تخصص لازم براي احياي اين برنامه را داراست. به همين دليل هم هست که مسير ديپلماتيک قطعا مسير درست است."
دليل سوم، احساس نياز ايالات متحده آمريکا به ايران است. اين احساس نياز ريشه در وضعيت پيچيده بازي آمريکا در شبه قاره هند و خاورميانه و خاوردور و همچنين عدم توانايي واشنگتن در تنظيم ضرباهنگ حداقلي اين بازي است. سه سال قبل، "زبيگنيو برژينسکي" در گفتگوي خود با شبکه خبري MSNBC به صحبت در مورد مسائل عراق، افغانستان و ايران پرداخت. وي در مورد مسئله ايران خواستار گفتمان با ايران شده و يادآور ميشود که جمهوري اسلامي ايران نقش مهمي در ايجاد ثبات در کشورهاي افغانستان و عراق بازي ميکند و از اين رو آمريکا به ايران نياز دارد."
احساس نياز آمريکا به ايران مقوله اي نيست که دموکراتها و جمهوريخواهان در تشخيص آن با يکديگر اختلاف داشته باشند. در اين ميان صرفا نحوه مواجهه ظاهري اين دو با چنين احساس نيازي متفاوت است. زماني که نومحافظه کاران افراطي طي سالهاي 2000 تا 2008 در کاخ سفيد حضور داشتند، شاهد حضور طيفي از سياستمداران آمريکايي در راس قدرت بوديم که اساسا نابودي اسلام و ايران را آرمان فکري و عملي خود مي دانستند. افرادي مانند جرج بوش،ديک چني،جان بولتن، ايروينگ کريستل،ريچارد پرل و پل ولفويتس سکانداري کشتي جنگي آمريکا را بر عهده گرفتند اما در نهايت به دليل ترس و وحشت نسبت به عواقب تقابل با ايران از همان مسيري که با شتاب طي کرده بودند با شتابي بيشتر بازگشتند!
3- در قانون اساسي آمريکا، رئيس جمهور بالاترين مقام اجرايي محسوب مي شود. بر اين اساس رئيس جمهور قدرت وتوي راي کنگره را به صورت کلي داراست. در اين ميان مجلس سنا در خصوص وتوي تصميمات رئيس جمهور بايد حداقل نظر دو سوم سناتورها را جلب کند. اين در حالياست که جمهوريخواهان هم اکنون 52 کرسي سنا را در دست دارند. به عبارت بهتر، قوانين آمريکا به گونه اي چيده شده است که در آن رئيس جمهور قدرت مانور بيش از اندازه اي
دارد. در چنين وضعيتي " مستي بازها" و " عشوه کبوترها" هر دو تکه هايي بزرگ از پازل دشمني ايالات متحده آمريکا با نظام و ملت ايران است. نبايد فراموش کرد که در سايه همين عشوه کبوترها وقايع خونين در مصر به وقوع پيوست.
همچنين تحت لواي همين عشوه فريبنده تجهيز ديکتاتورهاي آل سعود و آل خليفه به سلاح هاي مجهز جهت سرکوب انقلابيون مسلمان صورت گرفت. در سايه همين عشوه فريبنده دموکراتها وتوي تصميمات شوراي امنيت بر ضد رژيم اشغالگر قدس ادامه يافت و در نهايت با همين
عشوه گري خون هزاران زن و کودک بيگناه در غزه بر زمين ريخته شد. در چنين شرايطي نه " عشوه گري دموکراتها" و نه " مستي بازها" دو روي يک سکه محسوب مي شود. در چنين شرايطي مذاکرات هسته اي ايران و آمريکا نه در راستاي " تبديل دشمن به دوست" يا حتي " تبديل دشمن به بازيگر خنثي" ،بلکه بايد در راستاي " مديريت رفتار دشمن" تعريف شود. اساسا مذاکرات هسته اي نه تغييري در ماهيت و هويت ايران اسلامي مي دهد و نه تغييري در ماهيت و هويت دشمني که تقابل آن با جمهوري اسلامي ايران بر همگان محرز است.
4- ژست سياسي و رسانه اي مقامات حزب دموکرات طي روزهاي اخير و در آستانه برگزاري مذاکرات تعيين کننده مسقط موضوعي ساده نيست.باراک اوباما رئيس جمهور ايالات متحده آمريکا و جان کري وزير امور خارجه اين کشور علنا در صددند مسئوليت هرگونه شکست در مذاکرات هسته اي با ايران را بر گردن کشورمان بيندازند. شايد در اين برهه لازم باشد دستگاه ديپلماسي و وزارت امور خارجه، کارنامه حزب دموکرات طي يکسال مذاکرات هسته اي اخير با کشورمان را براي افکار عمومي شفاف سازد. بهتر است اوباما و جان کري به جاي شانتاژ تبليغاتي در خصوص پروسه مقصرسازي ايران در صورت عدم توافق هسته اي به سه سئوال تعيين کننده زير پاسخ دهند:
- چرا در جريان مذاکرات وين 4، ايالات متحده آمريکا با زياده خواهي خود و طرح مسائلي بحرانساز مانند لزوم گنجانده شدن موضوع توان موشکي ايران مانع از آغاز نگارش پيش نويس توافقنامه نهايي و در نتيجه از دست رفتن فرصت رسيدن به توافق نهايي قبل از ضرب الاجل اوليه تعيين شده پس از توافق ژنو شد؟
- چرا در جريان مذاکرات وين 6 يعني آخرين دور از مذاکرات هسته اي قبل از پايان ضرب الاجل اول زماني تعيين شده پس از توافقنامه ژنو، ايالات متحده آمريکا ضمن اصرار بر سر تعيين نيازهاي اساسي (Practical Needs) و مسئله رفع قطره چکاني تحريمها و تعريف پروسه اي بلند مدت براي عادي سازي پرونده ايران مانع از رسيدن به توافق نهايي شد؟ آيا در آن زمان نيز جمهوريخواهان باعث و باني اين کار بودند؟!
- چرا در جريان مذاکرات نيويورک و در حالي که به واسطه حضور وزراي امور خارجه، امکان پيشبرد مذاکرات و حتي رسيدن به توافق بر سر اختلافات کلان موجود وجود داشت، مقامات آمريکايي دوباره مانع از سرعت بخشي به روند مذاکرات شدند؟ البته در اين خصوص نبايد از نقش انفعالي و حتي بازدارنده ديگر اعضاي 1+5 يعني فرانسه، روسيه، انگليس،آلمان و چين نيز غافل ماند. در هر صورت مسئوليت هرگونه شکست در مذاکرات هسته اي بر عهده ايالات متحده آمريکا و ديگر اعضاي 1+5 خواهد بود. در اين خصوص مصاديق و جزئياتي وجود دارد که شايد اکنون نتوان به صورتي بارز از آنها سخن گفت اما در آينده افکار عمومي بيشتر در جريان اين موارد قرار خواهند گرفت. تنها مي توان به ذکر اين نکته بسنده کرد که مصاديق کارشکني هاي واشنگتن و ديگر اعضاي 1+5 در جريان مذاکرات هسته اي متعدد و متکثر است. جمهوري اسلامي ايران در انتظار تصميم واقعي و سخت اوباماست و عشوه کبوترها و مستي بازها موضوعيتي براي تهران ندارد. اگر کسي تصور کند دموکراتها نماد تبشير هسته اي و جمهوريخواهان نماد انذار در اين حوزه هستند دچار خبطي اساسي و بنيادين شده است. جان کري فراموش نکند که در جريان مذاکرات وين 6 نيز او و لوران فابيوس،وزير امور خارجه افراطي فرانسه در انتظار تغيير تصميم ايران و عبور از خطوط قرمز ترسيم شده هسته اي کشورمان در دقيقه 90 ضرب الاجل ماندند و در نهايت فرصتي طلايي را جهت رسيدن به توافق نهايي از دست دادند.حال تيم هسته اي آمريکا و دولت اين کشور تنها و تنها يک فرصت انتخاب دارند. فرصتي که تصميم در خصوص بهره گيري يا از دست دادن آن به همراه عواقب و تبعات هر کدام بر عهده شخص رئيس جمهور آمريکاست.