(طنز) بحث سیاسی ممنوع!
رضا ساکی نوشت:
امروز همسایهمان ویر جغرافی گرفته بود. گفت: مهندس جان آستارا کجاست؟ گفتم: گیلان. گفت: رشت؟ گفتم: گیلان. گفت: ایذه کجاست؟ گفتم: خوزستان. گفت: خرمآباد کجاست؟ گفتم: لُرستان. گفت: عباسآباد کجاست؟ گفتم: مازندران. گفت: ارومیه کجاست؟ گفتم: آذربایجان غربی. گفت: جیرفت کجاست؟ گفتم: کرمان. گفت: ماشاالله خوب بلدی. گفتم: سخت نبود، حالا چرا دارید این سوالها را میکنید؟ گفت: به نظرت وجه تشابه این شهرها چیست؟ گفتم: بستگی دارد. گفت: آفرین بستگی دارد. گفتم: حالا به چی بستگی دارد؟ گفت: نمیخواهی حدس بزنی. گفتم: نمیدانم، سوال سختی است، یعنی چه چیزی است که میان آستارا و جیرفت مشترک است؟ لابد خیابان؟ یا بوستان؟ گفت: خیر. گفتم: راهنمایی کنید. گفت: به حوادث اخیر ربط دارد. گفتم: شما هم که همهاش دنبال سیاست هستید. گفت: اتفاقا سیاسی نیست. گفتم: پس چیست؟ گفت: اجتماعی است. معضلی شهری است. گفتم: این که بدتر شد. گفت: یعنی چه؟ گفتم: باز هم دارید حرف سیاسی میزنید. گفت: من کی حرف سیاسی زدم؟ گفتم: همین که میگویید معضل شهری دیگر. گفت: معضل شهری حرف سیاسی است؟ گفتم: نیست؟ گفت: نه. گفتم: اصلا بگویید؛ من حوصله حدسزدن ندارم. گفت: باران، وقتی باران میآید همه این شهرها دچار آبگرفتگی میشوند، طوری که باید قایق بیندازند توی خیابانها. گفتم: باز هم که حرف سیاسی زدی. گفت: مهندس خوبی؟ حرف سیاسی کجا بود؟ گفتم: همین که باید قایق بیندازند کنایه سیاسی است دیگر. گفت: امروز خوبی؟ گفتم: چه چیز را میخواهی ثابت کنی؟ چرا میگویی شهرهای ما با یک قطره باران ناامن میشوند؟ گفت: خوبی پسرم؟ گفتم: از شما بعید است این طور سیاهنمایی و اغراق. الکی دارید قضیه را بزرگ میکنید. گفت: من؟ من دارم اغراق میکنم؟ خودت برو سایتها را ببین، آب همه جا را برداشته. اخبار هم گفت. گفتم: اخبار از دید هواشناسی گفته است اما شما دارید اینرا مستمسک میکنید. گفت: چه میکنم؟ گفتم: مستمسک. گفت: چرا بیراه میگویی مهندس؟ فحش نده جوان. گفتم: مستمسک فحش است؟ گفت: پس چیست؟ گفتم: مستمسک میکنی یعنی داری از بحث سیلاب در شهرها استفاده دیگری میکنی. گفت: چه استفادهای. گفتم: خودت میدانی. گفت: امروز اصلا سر حال نیستی. گفتم: دیگر حوصله بحثهای سیاسی ندارم. بااجازه میروم. دفعه بعد اگر خواستید گپ بزنیم، فقط درباره ورزش و تغذیه باشد. گفت: بحث حق پخش تلویزیونی خوب است؟ فریاد زدم: سیاست نه. داد زد: حق پخش تلویزیونی کجایش سیاسی است؟ عربده کشیدم: نیست؟ فغان زد: نه نیست! دیگر صدایش را نشنیدم.
باقی بقایتان.
منبع: ایسنا
نظر شما