چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۳ - 2024 October 09
یادداشت/ حیدر سمیرکرم؛

اصلاح گری حسینی در برابر ماکیاولیسم اموی

صدای ایران: حرکت و اصلاح حسین بر هم زننده جریان ماکیاولیسم اموی بود که بنا داشتند در قالب دین جریان (زر، زور و تزویر) را بر مردم حاکم کنند و نام دین را لکه دار کنند.
کد خبر: ۳۱۲۷۱
تاریخ انتشار: ۱۳ آبان ۱۳۹۳ - ۱۶:۴۸

صدای ایران؛ حیدر سمیرکرم- به راستی حسین (ع)به چه دلیل ویا دلایلی قیام نمود وحاضر شد خود و خاندان و یاران خویش را این چنین به سختی وا دارد؟ کمی غور در چرایی این سئوال، ما را به نکاتی رهنمون می سازد، که می تواند درسی باشد و چراغی برای راه ما ،که حسینی بودن نه به حرف که به عمل است وآن هم حسینی فکر کردن، حسینی زیستن وحسینی عمل کردن است.

ایشان هدف قیام خویش را به صورت خلاصه چنین بیان می کند: (همانا من به منظور تباهگری و خود خواهی وفساد وستمگری قیام نکرده ام؛ تنها برای اصلاح امت جدم محمد(ص)قیام کرده ام. من می خواهم به خوبی‌ها سفارش واز زشتی‌ها جلوگیری کنم، به سیره جدم محمد(ص) و سیره پدرم علی بن ابی طالب(ع)رفتار کنم.پس هر که مرا وهدف مرا به حق وراستی پذیرا شود[ودر این راه فداکاری نماید]،البته خداوند به حق وراستی سزاوارتر است،وهر که راه مرا نپذیرد ومراتنها گذارد،من به تنهایی با صبر واستقامت راه خود را پیش خواهم برد تا خداوند میان من واین چنین مردمان[به حق]داوری کند[ومیان من وآنان حکم نماید]که او بهترین حاکمان است.)

مگر در زمان امام(ع)،اسلام پیامبر، به چه گونه ای در آمده بود؟ که امام اصلاح دین جدشان را ،فقط با کشته شدن خویش وخاندان ویارانشان می بینند؟ برای دست یازیدن به جواب این سئوال باید کمی ،فضای آن زمان را ترسیم نمود،تا بتوان به جواب دست یافت.

حضرت علی(ع)در خطبه 92 در رابطه با فتنه بنی امیه وپیش بینی کار آنان ،چند ویژگی از آنها را بیان می کنند:اول مسا وات اسلامی به دست اینها به کلی پایمال می شود وآنچه اسلام آورده بود که مردم همه برابر یکدیگر هستند دیگر در دوره بنی امیه وجود نخواهد داشت.مردم تقسیم خواهند شد به آقا وبنده وشما[مردم] بنده آنها در عمل خواهید بود.

دوم چیزی که باز در کلمات امیر الومنین، در پیش بینی های ایشان آمده است که بعد رخ داد،سر به نیست شدن به اصطلاح روشنفکران بعد از ایشان است.وتاریخ نشان میدهد که بنی امیه افراد به اصطلاح روشنفکر ودراک آن زمان را درست مثل مرغی که دانه ها را جمع بکند،یکی یکی جمع می کردند وسر به نیست می نمودند.وچه فتلهای فجیعی در این زمینه انجام دادند.در این زمینه امام حسین در مکاتبه ای که با معاویه در زمان حیاتش داشت اشاره صریح می کند ومی فرماید:(.....پس از آن،زیاد را بر بصره وکوفه مسلط کردی تا او دستان مسلمانان را قطع نماید وچشمان آنان را کور سازد وایشان را بر درختان نخل به دار آویزد.......مگر تو فرمان قتل دو فرد حضرمی را ندادی؟تنها به این دلیل که آنان بر دین علی اند واز پیروان اویند؟وتو،به ابن زیاد نوشتی:(هر کس را بر دین علی وپیرو او یافتی بکش)او نیز به فرمان تو آنان را کشت ومثله کرد.آیا جز این است که دین علی همان دین محمد(ص)است)

سومین مسئله،هتک حرمتهای الهی است.دیگر حرامی باقی نمی ماند مگر اینکه اینها مرتکب خواهند شد وعقد وبسته ای از اسلام باقی نمی ماند .امام حسین در خطبه معروف خویش که مخاطب سخنانشان صحابه وتابعین بودند،اوضاع را به زیبایی ترسیم می نمایند

ایشان در آن خطبه ،خطا ب به آنها می فرماید:(شما خود،ستمگران را در مقام خود جای دادید وامور حکومت خداوند را به آنان واگذاشتید تا به شبهه ها کار کنند وبه راه شهوتها روند..........شما ناتوانان را به چنگ آنان سپردید تا گروهی را به استضعاف کشند ودرمانده تامین حداقل زندگی کنند وبه سخره کشند،ومملکت را سر خود وبه رأی ودلخواه خویش زیر ورو ودگرگون کنند وبه پیروی از تبهکاران واز روی گستاخی نسبت به خدای جبار، دل به رسوایی وهوسرانی بسپارند واز هیچ چیز پروا نکنند. در هر شهری گوینده ای وسخنرانی زبان باز وحیله ساز بر منبر دارند وتمام سرزمینهای اسلامی بی دفاع زیر پایشان افتاده است ودستشان در همه جا باز است ومردم برده وار در اختیارآنانند ودست ظلمی را که بر سرشان می کوبند از خود دور نتوانند کرد.گروهی خود کامه ستیزه جویند که بر ناتوانان تهاجم می کنند وسخت می گیرند،وگروهی فرمانروایند که خدا وقیامتی نمی شناسند)

و چهارم اینکه مساله به اینجا پایان نمی گیرد، بلکه عملاً با اسلام مخالفت می‌کنند و برای اینکه مردم را واژگونه کنند، اسلام را واژگونه می‌کنند. یکی از متفکران و فلاسفه و مورخان معاصر می‌گوید در جهان اسلام سه عنصر عقیده، غنیمت و قبیله اهمیت اساسی داشتند. قبیله همان حزب است، عقیده همان دین و ایدئولوژی و غنیمت هم پول و قدرت در اقتصاد است. او می‌گوید که در عصر رسول خدا(ص) و راشدین عقیده اول بود و قبیله در مرحله دوم و غنیمت در مرحله سوم قرار داشت. اما در عصر معاویه غنیمت در مقام نخست قرار گرفت، قبیله در مرحله دوم همچنان جای و عقیده در جایگاه سوم قرار گرفت. یعنی به تدریج جامعه سکولار شد. حرکت دیگر معاویه این بود که در سخنرانی اش گفت که اصحاب الجزا واصحال الاعمال را باید جدا کرد. یعنی باید کسانی که توان مدیریت، قدرت و ثروت دارند، حاکم باشند و علما (دانشمندان، روشنفکران) باید پی‌کارشان بروند.

در صورتیکه در زمان رسول خدا و حکومت امیرالمومنان بر خلاف این رویه را می‌بینیم در حکومت علی با فردی روبرو هستیم به نام مالک اشتر که علاوه بر مدیریت، یک انسان عالمی است و از این نوع موارد بسیار می‌توان از زمان رسول خدا اشاره نمود که بعدها در زمان حکومت اموی منسوخ گردید و بر اساس نسب و ثروت ارتباطات شکل گرفت.

بنابراین با توجه به این شرایط است که امام وظیفه خود می داند که در برابر این اعوجاج وانحراف در دین بایستد. وزمانی که در خواست مردم را می شنود به آنها جواب می دهد ،حال انکه شاید مردم بر درخواست خویش وفادار نماندند.اما امام بر پیمانی که با خدای خویش ومردم داشت پابر جاماند،چون از دید او زندگی اینگونه تفسیر می شود که:(آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود واز باطل دوری نمی شود؟در این صورت شایسته است که مومن[با عزت]لقای پروردگارش را خواهان شود.من مرگ را جز خوشبختی نمی دانم،وزندگی با ستمکاران را جز به ستوه آمدگی وبدبختی نمی بینم.)

حرکت و اصلاح حسین بر هم زننده جریان ماکیاولیسم اموی بود که در قالب دین می خواستند جریان (زر، زور و تزویر)را بر مردم حاکم کنند و نام دین را لکه دار نمایند اما حرکت حسین بر هم زننده این جریان خطرناک بود، خون او و یارانش بانگی شد فرا تاریخی و فراجغرافیایی برای دمیدن روح حقیقت انسانی در همگان،  وراهی نمودن مردمان به سوی تعالی.

هر آن کس بدین جهان پا گذاشت، روز حیاتی دارد و روز مماتی؛ در میان این دو روز صحنه نمایش اعمال جاودان برپای می شود اما تو ای عظیم جهانیان[حسین(ع)]، تنها روز زندگی داری، زیرا نمرده‌ای آن چنان که مرگ می‌خواهد، بلکه زنده‌ای آن چنان که عقیده می‌خواهد، پس تو در زندگی همه انسانها جای داری.

(والسلام علیک یا اباعبدالله وعلی الرواح التی حلت بفنائک)
نظر شما