چهارشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۳ - 2024 October 16

رسوایی پلیس مخفی لندن

کد خبر: ۳۰۰۸۳
تاریخ انتشار: ۰۴ آبان ۱۳۹۳ - ۲۰:۲۸
مدت‌هاست که گروهی از زنان در انگلیس با تشکیل پرونده‌هایی گفته‌اند که ماموران مخفی پلیس با برقراری رابطه با آنها در گروه‌های اعتراضی‌شان نفوذ کرده‌اند.

پلیس لندن پذیرفته است که 425 هزار پوند به زنی بپردازد که نمی‌دانسته پدر فرزندش یک افسر پلیس مخفی است. موافقت با پرداخت این مبلغ از طرف پلیس لندن به یکی از این زنان هم اقدام بی‌سابقه‌ای است که در پی پیگیری‌های مربوط به پرونده او انجام می‌شود.

این گزارش، داستان جکی است:

14 ساعتی که جکی درد زایمان کشید تا اولین فرزندش را به دنیا آورد، خصوصی‌ترین لحظات زندگی او بود. لحظاتی که خودش می‌گوید با یک شبح شریک شده است. زمانی که او در حال به دنیا آوردن نوزادش بود، مردی به نام «باب رابینسون» در کنارش حضور داشت. مردی که بعد از تولد پسرشان برای جکی نوشت: «آفرین جک»

این ماجرا در سال 1985 میلادی رخ داد و دو سال بعد، این مرد، جکی و فرزند نوپایشان را رها کرد و ناپدید شد. جکی، یکی از فعالان سابق مدافع حقوق حیوانات بود که در فصل شکار برای اختلال در فعالیت‌های شکارچیان، خرابکاری می‌کرده و زنی از طبقه متوسط بود که در حومه شهر زندگی می‌کرد. او اکنون می‌داند که باب، فقط یک مرد آرمانی برای تغییر زندگی او به دنیایی بهتر نبود.

باب رابینسون در واقع یک هویت جعلی و نام اصلی او باب لمبرت بوده که یک مامور پلیس مخفی است و در آن زمان از طرف پلیس لندن، مامور شده بود تا در یک گروه فعال حقوق حیوانات نفوذ کند. مدیران گروه ویژه‌ای که باب به استخدامش درآمده بود، اعضای این گروه را بخشی خطرناک از فعالان حقوق حیوانات در لندن می‌دانستند.

گذشته استثنایی این مرد سه سال پیش افشا شد زمانی که تعدادی از فعالانی که او سالها پیش در کنارشان حضور یافته بود، قطعات پازل را کنار هم گذاشتند و دریافتند که کارآگاهی که اکنون استاد دانشگاه است، همان مردی است که چندین سال پیش می‌شناختند.

جکی وقتی با باب آشنا شد از مخالفان شکار حیوانات بود و در فصل شکار برای اختلال در فعالیت‌های شکارچیان، خرابکاری می‌کرد

جکی در گزارشی در یک روزنامه، از واقعیت باخبر شد. واقعیتی که دنیایش را به هم ریخت. جکی در سال 1984 میلادی زمانی که باب را برای اولین‌بار ملاقات کرد 22 سال داشت. باب هم مثل او فعال حقوق حیوانات بود، اما در شرایطی که جکی واقعا یک مخالف شکار بود و به همراه گروهی از فعالان، در فصل شکار دست به خرابکاری می‌زد، باب فقط خود را یکی از آنها نشان می‌داد تا بتواند با جمع‌آوری اطلاعات، تهدیدهای امنیتی احتمالی را شناسایی کند. در جریان فعالیت‌های مخفیانه این افسر پلیس، او در گروه‌های هدف خود، با چهار زن رابطه داشت که از این جمع، رابطه‌اش با دو زن بلندمدت بود. باب بعد از آشنایی با جک و آغاز رابطه، برای چند روز در هفته در کنار او بود. اما در نهایت، کاملا ناپدید شد تا در جایی دیگر به همسر و دو فرزند دیگرش بپیوندد.

به گزارش بی‌بی‌سی، ماهیت گروه ویژه‌ای که باب عضو آن بود و مامورانی که برای این گروه کار می‌کردند، هم‌اکنون در یک سری تحقیقات دیگر در حال بررسی است. اما به ماموران مخفی سابق گفته شده است که آنها تحت تعقیب قرار نخواهند گرفت.

البته در شرایط کنونی، بسیاری از واقعیت‌های اساسی درباره این گروه در اختیار عموم است. این گروه در سال 1968 و در پی تظاهراتی در ارتباط با جنگ ویتنام در لندن تشکیل شد و وظیفه مامورانش، نفوذ در گروه‌هایی بود که مقامات ارشد اسکاتلندیارد آنها را خرابکار می‌دانستند. فعالیت‌های این گروه به حدی مخفیانه بود که هیچ‌کس جز چند فرد معدود نمی‌دانستند مامورانش چکار می‌کنند.

مامورانی همچون باب لمبرت به ماموریت‌های مخفیانه بلندمدت اعزام می‌شدند. یکی از انتقادها هم این است که نظارت کمی بر فعالیت‌های این ماموران وجود داشت که به این معنا بود که هیچ‌کس نمی‌توانست روش‌های کار آنها را به چالش بکشد یا زیر سوال ببرد و البته اگر آنها حین فعالیت‌های مخفی خود گرفتار می‌شدند هم کسی نبود که کمکشان کند.

لمبرت از زمان افشا شدن هویت واقعی خود، از جکی عذرخواهی کرده و سعی داشته است که درباره اقداماتش در گذشته توضیح دهد. اما جکی همچنان ناراحت است و البته از این که از وضعیت خانواده دوم آقای لمبرت خبر نداشت هم عصبانی است. خانواده دوم آقای لمبرت سرنوشت غم‌انگیز و تلخی داشت. دو فرزند او از زندگی واقعی بر اثر یک اختلال نادر ژنتیکی درگذشتند و تا زمانی که هویت واقعی او افشا نشد و با جکی صحبت نکرد، این زن نمی‌دانست که ممکن است خطری مشابه دو فرزند دیگر باب، پسرش را هم تهدید کند.
منبع: ایسنا
نظر شما