پنجشنبه ۲۲ شهريور ۱۴۰۳ - 2024 September 12

مامور بازگشایی دانشگاه‌ها؛ نجفی در وزارت علوم چه کرد؟

کد خبر: ۳۰۰۴۹
تاریخ انتشار: ۰۴ آبان ۱۳۹۳ - ۱۶:۵۴
از سرپرست فعلی وزارت علوم با موهای جوگندمی، ریش پرفسوری و بیماری‌ای که مانع ادامه ریاستش بر سازمان میراث فرهنگی شد تا جوان ۳۰ ساله‌ای با موی مشکی، سبیل و بدون ریش که پیراهن یقه پهن با بندینک روی شانه می‌پوشید و تازه در ابتدای راه بود، خیلی فاصله است. ۳۳ سال قبل که محمدعلی نجفی برای پست وزارت فرهنگ و آموزش عالی معرفی شد، سه سالی بود که از ‌ام‌آی‌تی فارغ‌التحصیل شده بود و تنها تجربه کاری‌اش شش ماه همکاری با مصطفی چمران در معاونت نخست‌وزیری در امور انقلاب بود و بعد هم ریاستش بر دانشگاه صنعتی اصفهان. مانند بسیاری دیگر از انقلابیون در مصدر امور تجربه چندانی نداشت. او هم از مهدوی کنی و هم میرحسین موسوی برای برعهده‌ گرفتن وزارت فرهنگ و آموزش عالی رای اعتماد گرفته بود.
 

هاشمی رفسنجانی در حال نصب نشان بر سینه حدادعادل، معاون وقت نجفی در وزارت آموزش و پرورش

وزیر اما فقط اختیاردار وزارتخانه‌اش بود و دوران انقلاب فرهنگی، دانشگاهی برای اداره نبود. با این حال نجفی نخستین وزیر فرهنگ و آموزش عالی بعد از انقلاب فرهنگی است که مامور بازگشایی دانشگاه‌ها می‌شود. او در دفاع از انقلاب فرهنگی به روزنامه اطلاعات گفته بود: «تعطیل کردن دانشگاه‌ها و حرکت انقلاب فرهنگی در شرایطی که حرکات و تبلیغات ده‌ها گروه و دسته مغرض سیاسی فضای میهن اسلامی را آکنده از شبهات کرده بود می‌بایست با پشتوانه‌ای از افراد وجیه و صاحب رای ادامه می‌یافت.» علی‌رغم همه این‌ها وزیر وقت آموزش عالی بار‌ها تاکید کرده بود که اسلامی کردن دانشگاه‌ها و سرنگونی ارزش‌های فرهنگی گذشته را به طور یکباره و ناگهانی نباید انتظار داشت: «اگر انقلاب فرهنگی تنه در نظام دانشگاهی دامن بگسترد بی‌شک از نیمه ناقص است زیرا دانشگاه دوره پایانی یک نظام آموزشی است که ریشه آن را باید در دوره دبستان جست‌و‌جو کرد.»
 
نجفی در ‌‌نهایت زنگ بازگشایی دانشگاه را آذرماه سال ۶۰ در گفت‌وگویی با روزنامه جمهوری اسلامی به صدا درآورد و به تاریخ بازگشایی دانشگاه‌ها، نحوه ثبت‌نام، مرحله‌بندی و دانشگاه‌های مجری اشاره کرد: «دانشجویانی که ۲۵ واحد باقی‌مانده دارند باید درس معارف اسلامی را هم بگذرانند که جزو واحد‌های درسی محسوب نمی‌شود اما امتحان دارد و قبولی در آن برای فارغ‌التحصیل شدن الزامی است.» نجفی معتقد بود که تا رسیدن به دانشگاه‌ اسلامی خیلی فاصله است و اجرای طرح ۲۵ واحد هم به معنی باز شدن دانشگاه‌ها نیست. مشخص بود وضعیت انقلاب فرهنگی نمی‌توانست ادامه پیدا کند. کشور نیروی متخصص نیاز داشت و نمی‌شد آن را معطل تحقق آرمان‌ها کرد. اولویت هم با رشته‌های علوم پایه و فنی مهندسی بود تا علوم انسانی که اتفاقا متهم اصلی بود.
 
دی ماه‌‌ همان سال نجفی بعد از بازگشت از سمینار وحدت «روحانی و دانشجو» در یک مصاحبه مطبوعاتی، بازگشایی زودهنگام را ناشی از یک ضرورت خواند: «اهداف دانشگاه‌ها با انقلاب هماهنگ نبود و بر اساس اهداف استعماری و شاهنشاهی شکل گرفته بود. این سیستم کپی شده از غرب را نمی‌شود با فرهنگ اسلامی پیوند داد. بعد از پیروزی انقلاب به دو علت برخورد قاطعی نشد. یکی مسامحه دولت موقت و بینش حاکم بر آن و دیگر عده‌ای فکر می‌کردند در کوران انقلاب دانشگاه‌ها می‌توانند خود را حفظ کنند اما ثابت شد تز درستی نبوده است. مرحله اول بازگشایی به معنای این نیست که ما به دانشگاه اسلامی دست پیدا کرده‌ایم بلکه بازگشایی به علت ضرورت نیاز به کادر متخصص است.» وزیر وقت آمزش عالی به فعالیت‌هایی که در دوران تعطیلی دانشگاه انجام شده، اشاره می‌کند: «توانستیم از طریق برنامه‌ریزی آموزشی، انتخاب استاد، گزینش دانشجویان و تغییر در مدیریت دانشگاه‌ها زمینه‌ای فراهم کنیم که امروز بگوییم مطمئن هستیم، اگرچه دانشگاه‌ها به معنای واقعی اسلامی نیست اما لااقل در جهت دانشگاه اسلامی و رسیدن به آن حرکت می‌کند.»
 
نجفی و دانشجویان سیاسی
 
سؤال از نجفی زیاد بود، به ویژه درباره وضعیت دانشجویان یا استادانی که فعالیت سیاسی دارند. در کوران فعالیت‌های مسلحانه مجاهدین خلق و چریک‌های فدایی و ترور‌ها و بمب‌گذاری‌ها، وزیر آموزش عالی خطی می‌کشد بین آن‌ها که محارب و معاندند و آن‌ها که گرایش‌های سیاسی متفاوتی دارند. او حیطه فعالیت سیاسی را برای آن دسته از دانشجویانی که سابقه فعالیت داشته و دارند، عدم تجاوز به حقوق دیگر دانشجویان ترسیم می‌کند: «دانشجویانی که جزو معاندین و محاربین باشند تکلیفشان روشن است و آن‌ها را راهی به دانشگاه نیست. یک شورای سه نفره وضعیت دانشجویان را بررسی می‌کند. اگر این دانشجویان وارد دانشگاه شوند به محض اینکه فعالیتشان منجر به سلب حقوق دیگران شود از دانشگاه اخراج می‌شوند.» نجفی تاکید کرد که هیچ دانشجویی به خاطر داشتن گرایش‌های سیاسی از دانشگاه اخراج نمی‌شود. او این را به دلیل وسعت رحمت و فراخی نظر اسلام نسبت به مخالفین می‌داند و اینکه «معتقدیم افراد منحرفی که قابلیت هدایت دارند مسلما باید در دانشگاه‌ها پذیرفته شوند وامید داریم در طول تحصیل هدایت شوند.» او درباره استادان هم می‌گوید: «برای گزینش استادان شرایط و ضوابط دقیقی تهیه شده به طوری که استادان منحرف وابسته به شرق و غرب جایی در دانشگاه‌ها نخواهند داشت و وضعیت استادان قبلی هم بر اساس قانون بازسازی و ضوابط ستاد انقلاب فرهنگی و رهنمودهای امام مورد بررسی قرار خواهد گرفت و آن دسته از کسانی که صلاحیت لازم را برای کار آموزشی نداشته باشند طرد خواهند شد ولی برای استادانی که اشکال اساسی نداشته و صلاحیت لازم دارند کلاس‌های ایدئولوژیک و آشنایی با معارف برگزار می‌شود.»‌‌ همان سال نجفی با امام دیدار می‌کند و در گزارشی که از این دیدار می‌دهد، می‌گوید: «امام فرمودند به دانشجویان اخلالگر فرصتی برای ماندن در دانشگاه‌ها داده نشود.» نجفی اضافه می‌کند که «قرار شده رشته‌هایی که وابسته به علوم انسانی هستند به حوزه علمیه ارائه شوند تا چنانچه در قسمت‌هایی از آن‌ها نیاز به تغییرات وسیعی برای دانشجویان ۲۵ واحدی نیست، با اظهار نظر این برادران تا اواخر سال جاری بازگشایی انجام شود.»
 
در ‌‌نهایت پیام بازگشایی دانشگاه‌ها که از سوی نجفی در بهمن ماه سال ۶۰ در روزنامه‌ها منتشر می‌شود حاوی دو نکته است که آرزوهای جامعه انقلابی - آرمانی آن زمان را در خود نهفته دارد؛ نخست تغییر رابطه شبه استعماری و اشرافی استاد و دانشجو به احترام متقابل اسلامی و دوم گام برداشتن به سوی جامعه اسلامی.
 
نجفی سال ۶۱ در گفت‌و‌گویی مطبوعاتی، برای وزارت فرهنگ و آموزش عالی نقش نظارتی و هدایتی قائل شد و گفت: «این وزارتخانه ضعیف بود چون هر دانشگاه توسط هیات امنای خود مستقل عمل می‌کرد و هدایت و نظارتی از سوی وزارتخانه نمی‌شد.» او برای وزارت فرهنگ و آموزش عالی دو وظیفه متصور می‌شود؛ یکی نقش فرهنگی و دیگری علمی. نجفی خطوط قرمز دانشگاه را باز هم یادآور می‌شود و آن این است که: «به کشورهایی مثل آمریکا که موضع خصمانه دارند دانشجو اعزام نمی‌کنیم. از افرادی که به گروه‌های محارب و معاند وابسته باشند، فساد اخلاقی داشته و با ارزش‌های اسلامی هماهنگ نشده باشند، ثبت نام نمی‌کنیم.» اگرچه لازم می‌بیند توضیح دهد: «موارد فردی بررسی می‌شوند و عدم ثبت نام برخی به معنای تصمیم قطعی درباره اخراجشان نیست بلکه جنبه تعلیقی دارد.»
 
اختلاف نجفی با شورای گزینش
 
علی‌رغم این‌ها عملکرد شورای گزینش دانشجو چندان مورد تائید نجفی نبود. یکسال بعد مشخص بود که او به تندروی‌ها ایراد دارد. نجفی سال ۶۲ در گفت‌و‌گو با روزنامه کیهان و بعد هم اطلاعات می‌گوید: «با توجه به اینکه عملا تبلیغات و توطئه ضد انقلاب کور شده و انحرافات و وابستگی‌های گذشته میان جوانان متعهد کمتر یافت می‌شود، این وزارت معتقد است اعمال ضوابطی مانند آنچه در کنکورهای گذشته انجام شد ضرورت چندانی ندارد.» به اعتقاد او حالا که حزب‌الله در دانشگاه حاکمیت پیدا کرده، نیازی به تحقیق به صورت گذشته ضرورت نداشت.
 
نجفی بر همین اساس طرحی با هدف لغو یا محدود کردن سیستم گزینش به ستاد انقلاب فرهنگی و شورای عالی قضایی ارائه کرده بود، علتش هم این بود که شورای مرکزی پذیرش دانشجو تحت نظارت دقیق اداری و مستقیم وزارت فرهنگ و آموزش عالی نبود و نجفی بابت همین گلایه داشت. آن زمان جهاد دانشگاهی تازه تاسیس نهاد مقتدری در دانشگاه‌ها بود که گزینش دانشجو توسط نمایندگانی از سوی این نهاد و وزارت فرهنگ و آموزش عالی توامان اما درون تشکیلات جهاد دانشگاهی انجام می‌شد و مستقل عمل می‌کرد. از نجفی سؤال می‌شود که در صورتی که حق دانشجویی از سوی شورای گزینش تضییع شود، وزارت فرهنگ و آموزش عالی چه کاری می‌تواند انجام دهد؟ جواب نجفی حاکی از این است که وزارتخانه تقریبا کاری نمی‌تواند انجام دهد: «از طریق نمایندگان وزارتخانه سعی در رفع آن داریم. در نظر هست که این امور تحت نظر مستقیم وزیر فرهنگ و آموزش عالی قرار گیرد که اقدام جدی متاسفانه صورت نگرفته است. تا وقتی که ترکیب شورا‌ها به صورت فعلی باشد و نمایندگان ارگان‌های مختلف حق اظهار نظر داشته باشند هیچ مرجع مشخصی را نمی‌توان مسئول نهایی دانست. مکان شورا در جهاد دانشگاهی است و در تشکیلات وزارتخانه جایگاه خاصی ندارد.»
 
از آن سو عملکرد ستاد شورای انقلاب فرهنگی چندان مورد تائید وزیر فرهنگ و آموزش عالی نبود، مشخص است که نسبت به برخی عملکرد‌ها و رویه‌های شورای ستاد انقلاب فرهنگی گلایه‌مند است.‌‌ همان سال به روزنامه کیهان می‌گوید: «ترکیب جدید شورای ستاد انقلاب فرهنگی به واسطه حضور جناب نخست‌وزیر در راس شورای عالی انقلاب فرهنگی اندکی باعث شده از مشکلات گذشته رفع شود اما هنوز هم اشکالاتی به کار ستاد انقلاب فرهنگی وارد است که یکی از آن‌ها پرداختن به مسائل جزئی و مقطعی و محاط شدن در مشکلات است. هنوز جایگاه واقعی شورای عالی انقلاب فرهنگی آن‌طور که باید فهمیده نشده است و بسیاری از مشکلات فرهنگی آموزشی نه تنها حل نشده بلکه حتی به آن پرداخته هم نشده است.» به اعتقاد نجفی راه‌حل نهایی ایجاد شورای عالی فرهنگ است که اشراف کلی بر سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های آموزشی - پژوهشی دانشگاه داشته باشد. ‌
 
این گلایه‌ها تا سال ۶۴ که دوباره کابینه موسوی برای رای اعتماد به مجلس معرفی می‌شود ادامه دارد. نجفی در واکنش به نمایندگانی که مدیریت او را ضعیف ارزیابی می‌کنند، از دخالت‌ها و تداخل‌ها در امور دانشگاه‌ها گلایه می‌کند و اینکه: «قسمت عمده مشکلات و نارضایتی‌ها به تحقیقات و گزینش مربوط به وزارت علوم نمی‌شود، به هیات عالی گزینش و ستاد انقلاب فرهنگی مربوط است.»
 
نجفی در آموزش و پرورش
 
سال ۶۷ دوباره کابینه موسوی به مجلس معرفی می‌شود. نجفی گویا همیشه وزیر جلودار بوده است؛ چه زمانی که بعد از دو سال تعطیلی مامور بازگشایی دانشگاه‌ها می‌شود و چه این بار که باید در آموزش و پرورش گره از کار وزارتخانه‌ای باز می‌کرد که تازه در آغاز راه مشکلات بود. متولدین دوره رشد جمعیت در دهه ۶۰ کم کم پایشان به درس و مدرسه باز شده بود و بحران امکانات و خدمات آموزشی در حال چهره نشان دادن بود. در ‌‌نهایت نجفی با ۱۲۸ رای موافق، ۴۹ مخالف و ۳۰ ممتنع انتخاب شد. در جلسه رای اعتماد، مخالفانش به اختلافاتی که او با انجمن اسلامی و جهاد دانشگاهی در دوران وزارتش داشته ایراد گرفتند و نجفی در جواب گفت: «من با برادران جهاد دانشگاهی و انجمن اسلامی اختلاف عقیدتی نداشتم، اگر بود بسیار جزئی بود، آنچه ریشه اختلاف‌های ما بود سلیقه‌های اجرایی و در ارتباط با اداره دانشگاه‌ها بود. من معتقد بودم بعد از بازگشایی دانشگاه‌ها ستاد انقلاب فرهنگی باید به شورای عالی انقلاب فرهنگی تبدیل شود که در این زمینه طرحی به مجلس دادم که هنوز بررسی و تصویب نشده است.»
 
به نجفی ایراد گرفته بودند که با حوزه آموزش و پرورش آشنایی ندارد. پاسخ‌های نجفی اما مشخص می‌کند که برعکس حوزه را خوب می‌شناسد و به واقعیات هم اشراف کامل دارد؛ دیگر از شعار‌ها و آرمان‌های ابتدای دهه ۶۰ هم خبری نبود: «درست است هرگز در آموزش و پرورش شاغل نبودم اما خودم را صاحب‌نظر می‌دانم.» او برنامه‌اش را این‌طور تشریح می‌کند: «تشکیل یک بسیج عمومی، سوق دادن همه منابع به سمت آموزش و پرورش، استفاده از منابع انسانی و در نظر گرفتن جایگاه تربیتی - آموزشی و نه صرفا سیاسی برای آن.» نجفی می‌گوید که اگر این‌طور عمل نکنیم هیچ وقت موفق به حل مسائل آموزشی نخواهیم بود. میرحسین موسوی هم در حمایت از وزیرش می‌گوید: «زمانی که آقای نجفی در دولت حضور داشت در کارهای پیچیده و دسته‌جمعی دولت صاحب فکر، اندیشه و راه‌حل بود و دولت از نظرات وی استفاده فراوانی می‌کرد.»
 
نجفی اواخر دهه ۶۰ مانند بسیاری از هم‌قطاران خود از آرمان‌گرایی عدول کرده و واقع‌گراتر شده بود. چند سالی هم تجربه مدیریتی، به این واقع‌گرا شدن کمک کرده بود. وزارتخانه‌های آموزش و پرورش و علوم هم اگرچه به لحاظ هدف‌گذاری در امتداد هم قرار داشتند اما جنس کارشان بسیار متفاوت بود. این بار نمی‌شد دست نگه داشت و همه چیز را منوط به گزینش و برنامه‌ریزی کرد. دهه شصتی‌ها از راه رسیده بودند و مدرسه و معلم و خدمات و امکانات آموزشی می‌خواستند. نجفی چاره‌ای جز عملگرا شدن نداشت.
 
برخلاف این تصور که طرح مدارس غیرانتفاعی را به دولت سازندگی نسبت می‌دهند اما واقعیات حکایت از آن دارد که این طرح در اواخر دولت موسوی مطرح شده بود. نجفی نخستین جلسه شورای عالی نظارت بر مدارس غیرانتفاعی را در دی ماه ۶۷ برگزار می‌کند و‌‌ همان وقت مطرح می‌شود که دو هزار و ۶۱ نفر برای دریافت پرسشنامه احداث مدرسه غیرانتفاعی مراجعه کرده‌اند. نجفی در اواخر دهه ۶۰ بابت کمبود فضای آموزشی هشدار می‌دهد و مشارکت مردم را طلب می‌کند و از آن سو بر ضرورت تغییر در نظام آموزشی تاکید می‌کند. سال ۶۸ که در کنفرانس جهانی «آموزش برای همه» در بانکوک شرکت کرد، در سخنرانی خود راه‌حل واقع‌بینانه برای تامین منابع مالی آموزش و پرورش را کاهش هزینه‌های دفاعی همه کشور‌ها و تخصیص بودجه آن به آموزش و پرورش عنوان می‌کند و اینکه اصلاح نظام آموزشی بدون تربیت معلمان کارآمد محقق نمی‌شود.
 
نجفی سال ۶۸ به مجلس فراخوانده می‌شود تا درباره گسترش تشکیلات وزارتخانه و جابه‌جایی مسئولان پاسخ دهد. مظفر، مدیرکل آموزش پرورش استان تهران تغییر کرده بود و مجلس سوم می‌خواست بابت همین نجفی را بازخواست کند. مجلسیان از نجفی انتقاد کردند که رفتارش که قرار بوده الگوی دانش‌آموزان و معلمان باشد، درست نبوده است. او مظفر که برادر سه شهید و چهره‌ای انقلابی بوده را برکنار کرده و در مراسم معارفه و تودیع هم برخوردی داشته که از نگاه نمایندگان دون شان وزیر بوده است. پاسخ‌های نجفی اما جالب است، چنانکه می‌گوید: «عزل و نصب از اختیارات وزیر است و من لازم نمی‌دانم ضعف‌های برخی مسئولان را از تریبون مجلس بیان کنم.» بعد اضافه می‌کند که علت برکناری مظفر خصلت‌های فردی او نبوده بلکه «برای این کار تشخیص داده‌ام افراد مناسب‌تری می‌توان جایگزین کرد. بر اساس اطلاع من مدیرکل فعلی بیشتر مورد تائید فرهنگیان است و مجلس از کجا و با کدام آمارگیری علمی متوجه شده که مظفر مورد تایید قاطبه فرهنگیان بوده است؟ من مجری دستگاه آموزش و پرورش هستم، خدا نکند روزی افرادی مانند من اسوه و الگوی دانش‌آموزان شوند و من ادعایی ندارم که اسوه معلمان هستم.»
 
بازگشت موقت به وزارت علوم
 
نجفی پس از ۳۰ سال مجددا به وزارتخانه‌ای که اسمش «علوم، تحقیقات و فناوری» شده برگشت؛ پس از آنکه رضا فرجی دانا با رای نمایندگان مجلس استیضاح و برکنار شد، حکم سرپرستی وزارتخانه به نام نجفی خورد اما حسن روحانی، در نامه معرفی وزیر پیشنهادی علوم به مجلس، اسم محمود نیلی احمدآبادی را نوشت. چنانکه نجفی توضیح داده در دو ماه گذشته رئیس‌جمهور بار‌ها پیشنهاد کرد او را به مجلس معرفی کند «اما به دلایلی که ذکر همه آن‌ها در اینجا میسر نیست، این مسئولیت را نپذیرفتم و با کمال شرمندگی به درخواست ایشان و بسیاری از همکاران دانشگاهی و دوستان عزیزم پاسخ منفی دادم که لازم است از این بابت از همه بزرگواران عذرخواهی کنم.» پیش از آن هم وقتی به عنوان وزیر آموزش و پرورش دولت یازدهم به مجلس معرفی شد، با اختلاف یک رای نتوانست به وزارتخانه‌ای که در دولت هاشمی مسئولش بود، بازگردد.
نظر شما