چهارشنبه ۲۸ شهريور ۱۴۰۳ - 2024 September 18

اکتبر ماه سرنوشت‌ساز مصر

کد خبر: ۲۹۸۵۶
تاریخ انتشار: ۰۳ آبان ۱۳۹۳ - ۱۶:۰۱
خروج خفت‌بار نیروهای نظامی مصری از یمن در اکتبر سال1967میلادی پس از بیش از پنج‌سال مداخله در آن کشور و تحمل هزینه‌های سنگین اقتصادی بر اثر حضور نیروهای نظامی سعودی در کنار بروز جنگ «رمضان» یا «یوم کیپور» در اکتبر سال1973 به منظور جبران شکست اعراب در جنگ شش‌روزه 1967 در مقابل ارتش اسراییل و در نهایت ترور«انور سادات» رییس‌جمهوری مصر در سالگرد جنگ در سال1981 به دلیل امضای توافق صلح با اسراییل در قاهره، مهم‌ترین رویدادهایی هستند که نشان از سرنوشت‌سازبودن ماه‌اکتبر در تاریخ معاصر مصر دارند.

اعراب سال‌ها به دلیل اختلافات درونی رهبران سیاسی و عدم اعتماد آنان به یکدیگر، دچار شکست‌هایی شده‌اند که مهم‌ترین آنها ناکامی ارتش‌های عربی در جلوگیری از تشکیل رژیم اسراییل در سرزمین‌های فلسطینی در سال1948 میلادی بوده است. با این‌حال، در دهه50میلادی این «جمال عبدالناصر» نظامی مصری بود که با طرح ایده ناسیونالیسم عربی و انجام اقداماتی چون ملی‌کردن کانال سوئز، پایان‌دادن به انحصار غرب در فروش اسلحه به کشورهای خاورمیانه و تغییر توازن قوای نظامی در منطقه به «قهرمان اعراب» تبدیل شد.
با این وجود، دیری نپایید که ستاره اقبال«ناصر» افول کرد. او که در عرصه سیاست خارجی مدعی بود از خط مشی «عدم‌تعهد» و«بی‌طرفی مثبت» حمایت می‌کند در توصیف آن گفته بود: «ما مخالف کسانی هستیم که با ما مخالف هستند و در صلح با آنانی که خواستار صلح با ما می‌باشند»، در عمل سیاست خارجی ایده‌آلیستی و خواهان تغییر وضع موجود یا تجدیدنظرطلبانه (Revisionist) را در پیش گرفت. ناصر در این راستا به اتخاذ سیاست‌های مداخله‌جویانه در کشورهای منطقه و ایجاد اتحادهای متخاصم دست زد.

برای مثال، در ژانویه سال1955میلادی ناصر دولت عراق را به‌دلیل انعقاد پیمان«بغداد» با ترکیه و پس از آن پیوستن بریتانیا، ایران و پاکستان به آن پیمان تهدید کرد. او اظهار کرد عراق برخلاف پیمان عربی عمل کرده است. با این حال،«نوری سعید» نخست‌وزیر عراق اعلام کرد آن کشور مستقل است و دستورات ناصر را نمی‌پذیرد. هیچ‌یک از کشورهای عربی به پیمان بغداد نپیوستند. این موفقیتی برای ناصر بود، اما او به مداخله در امور داخلی عراق پایان نداد. ناصر اقدامات تحریک‌آمیز خود را از طریق رادیو«صدای عرب» علیه عراق تداوم بخشید. او همچنین شبکه‌ای از عوامل امنیتی را برای تحریک و تشویق آغاز شورش‌های مردمی در عراق علیه نظام پادشاهی آن کشور به کار گرفته بود.

ناصر خاندان هاشمی در اردن را نیز از حملات تبلیغاتی خود بی‌نصیب نگذاشت. این موقعیت سبب نزدیکی رقبای پیشین منطقه‌ای از جمله عربستان‌سعودی، عراق و اردن به یکدیگر شد. سیاست‌های ناصر درباره مبارزان استقلال‌طلب الجزایری نیز مبتنی بر ارسال پول و اسلحه برای آنان بود که همواره با انتقاد فرانسوی‌ها مواجه شده بود.«حبیب بورقیبه» رییس‌جمهوری پیشین تونس در این‌باره بارها از ناصر انتقاد کرده و رویکرد او را به‌دور از واقع‌گرایی و رعایت میانه‌روی قلمداد کرده بود.

در عمل نیز مصر دوره ناصر به ابزار دست شوروی تبدیل شد. «شپیلوف» وزیر امور خارجه وقت شوروی در سال1956 در سفری به قاهره اظهار کرد باید به امپریالیسم سیاسی و اقتصادی در خاورمیانه پایان داد و از ناصر خواست تا جهان عرب را از وجود شرکت‌های اقتصادی و صنعتی وابسته به امپریالیست‌ها پاک کند. ناصر نیز در مقابل، قراردادهایی را با شوروی و متحدان آن کشور ازجمله ویتنام‌شمالی و بلغارستان منعقد کرد. «سادات» در این‌باره می‌نویسد: «در تاریخ 27جولای1956 پس از اعلام ملی‌شدن کانال‌سوئز در روزنامه «الجمهوریه» مطلبی علیه آمریکا نوشتم. در آن زمان اتحاد جماهیر شوروی از وضعیت به‌وجودآمده شادمان بود چراکه کشورهای جهان سوم داعیه‌دار مقابله با آمریکا شده بودند به‌نظر می‌رسید روس‌ها این بازی را دوست دارند، آنان در عمل به ما اجازه می‌دادند تا برایشان بجنگیم همانگونه که در یمن و جاهای دیگر این کار را انجام می‌دادیم. روس‌ها در این میان به معامله می‌پرداختند و بازی برای آنان برد - برد بود. هم سلاح‌هایشان را به فروش می‌رساندند هم سیاست‌های‌شان را پیش می‌بردند. سلاح‌های فروخته‌شده روسی به‌دلیل جدیدتربودن گران‌تر از سلاح‌های غربی بودند.»

ناصر دچار توهم عظمت و قدرت شده بود و بیش‌تر این معضلات به‌دلیل سیاست‌های بلندپروازانه او بود. پیشنهاد سوریه برای تشکیل اتحاد با مصر در اوایل سال1958 و درخواست انقلابیون یمن برای کمک‌رسانی نظامی نیروهای مصری همگی ازجمله مواردی هستند که پذیرش آنها از سوی ناصر پیامدهای فاجعه‌باری را برای رهبر خودخوانده پان‌عربیسم و کشور مصر به‌همراه داشت.

تلاش برای جبران شکست اتحاد مصر و سوریه

اتحاد قاهره - دمشق به معنای تصرف سوریه توسط مصر بود و تمام قدرت و وزارتخانه‌ها در دست وزرای مصری بود. این موضوع باعث خشم سوری‌ها شد و در نهایت واحدهای ارتش سوریه در سال1961 دمشق را تصرف کرده و استقلال سوریه را از جمهوری عربی تحت ریاست ناصر اعلام کردند. این‌بار دیگر ناصر نمی‌توانست شکست را به گردن «امپریالیسم غربی» بیندازد. او برای جبران این شکست در سال1962 دست به مداخله نظامی در یمن زد. یمن یکی از منزوی‌ترین و مخافظه‌کارترین کشورهای دنیا بود که سالیان سال تحت‌حاکمیت امامان مطلق‌گرا و تحت‌لوای خلافت عثمانی روزگار را گذرانده بود. در سپتامبر سال1962 افسران یمنی با هدف پایان‌دادن به نظام پادشاهی و تاسیس یک جمهوری مترقی دست به کودتا زدند. یک روز پس از کودتا، ناصر سربازان مصری را به کمک افسران جمهوریخواه به‌منظور جنگ با نیروهای وفادار به نظام پادشاهی فرستاد. با این حال، ناصر دچار خطای محاسبه شده بود و این اقدام سبب فرورفتن یمن به جنگی داخلی شد که پنج‌سال به طول انجامید. وضعیتی که گزارش سازمان سیا از آن تحت عنوان «ویتنام ناصر» یاد می‌کند. در بخشی از گزارش داخلی اداره ارزیابی ملی سازمان سیا در سال1965 آمده که ناصر از جلب حمایت اکثریت یمنی‌ها ناتوان است. در بخش دیگری از این گزارش از افزایش احساسات ضد مصری در یمن و قلمدادشدن نیروهای نظامی آن کشور از دید یمنی‌ها به‌عنوان نیرویی مهاجم و اشغالگر یاد شده است.

ارزیابی سیا درست بود؛ فقدان آمادگی نیروهای نظامی مصری و افزایش حمایت سعودی‌ها از نیروهای وفادار به نظام پادشاهی یمن سبب شد تا تلاش‌های ناصر بی‌اثر شود. افزایش نارضایتی در مصر به‌دلیل هزینه‌های سنگین ناشی از ماجراجویی ناصر سبب شد تا آن کشور به آرامی شروع به کاهش تعداد سربازان خود در یمن کند. ناصر در ابتدا مقاومت کرد اما در نهایت مجبور شد این واقعیت را بپذیرد. تا اواخر تابستان1967 حضور نیروهای نظامی مصری در یمن به‌طور چشمگیری کاهش یافت و در نهایت طبق موافقت سال1965 میان مصر و عربستان‌سعودی بر سر خروج مشترک همه نیروهای خارجی از یمن، در ماه اکتبر پس از خروج نیروهای مصری رهبران جمهوریخواه یمنی کنترل آن کشور را در دست گرفتند.

البته، ماجراجویی‌های ناصر به اینجا ختم نشد. او در آوریل سال1967 در واکنش به حمله رژیم اسراییل به مرزهای سوریه و اردن که در جریان آن شش‌فروند جنگنده سوری منهدم شد، دست به تحرکات نظامی و دیپلماتیک تازه‌ای زد. او در ماه می آن سال سربازان مصری را روانه مرز با اسراییل در صحرای سینا کرد، موافقتنامه مشترکی را با اردن امضا کرد تا از این راه اسراییل را از تکرار حملات به کشورهای عربی باز دارد و در نهایت تنگه «تیران» در بخش جنوبی صحرای سینا را روی ناوگان اسراییل بست، اقدامی که نقض خط قرمز اسراییلی‌ها قلمداد می‌شد، این اقدام سبب شد تا در تاریخ 5 ژوئن 1967 حمله اسراییلی‌ها آغاز شود و جنگ مشهور شش‌روزه رقم بخورد. تنها در چندساعت اول نیروی هوایی اسراییل اکثر هواپیماهای مصری را نابود کرد. کل صحرای سینا که از غرب به کانال سوئز می‌رسید به دست اسراییلی‌ها افتاد. آنان هم‌چنین در روز پنجم نبرد بخش وسیعی از مناطق سوریه از جمله بلندی‌های استراتژیک جولان را اشغال کردند. تلفات اعراب تکان‌دهنده بود؛ کشته‌شدن 20هزار سرباز و آوارگی بیش از 500هزار عرب (علاوه بر آوارگان فلسطینی از سال1948). این رویداد نقطه پایانی بر«ناصریسم» و رویاهای آن بود. پس از آن دستگاه تبلیغاتی صدای اعراب تعطیل شد و اتحادیه عرب نیز دیگر ابزاری برای دیپلماسی ناصر نبود.

تلاش «قهرمان گذر» برای جبران شکست اعراب در جنگ شش‌روزه

پس از مرگ ناصر در سال1970، اعراب مجبور بودند از زیربار شکست تمام‌عیار از اسراییل به‌در آیند. روانشناسی توده‌های عرب این شکست را برای مدت نامعین تحمل نمی‌کرد و رهبران عرب نیز معتقد بودند که قضاوت تاریخ درباره آنان رضایت‌بخش نخواهد بود. در این میان، «انور سادات»، رییس‌جمهوری جدید مصر که از پایگاه حمایتی چندانی برخوردار نبود و همواره زیر سایه شخصیت پرجاذبه عبدالناصر فعالیت کرده بود، مجبور بود پیروزی بزرگی را کسب کند تا از این طریق هم اعتباری برای خود کسب کرده و هم غرور ملی خدشه‌دارشده ملل عرب را احیا کند.
در این راستا، «سادات» 15هزار مستشار نظامی روس را که در جریان بازسازی نیروهای مسلح مصر پس از جنگ شش‌روزه به آن کشور کمک کرده بودند اخراج کرد. اکنون که او حمایت شوروی را از دست داده بود به‌نظر نمی‌رسید تهدیدی، جدی علیه رژیم اسراییل باشد اما واقعیت چیز دیگری بود. هدف سادات از این کار باز شدن دستش برای آغاز جنگ با اسراییل بود. روز 6 اکتبر سال1973، در اواسط ماه«رمضان» و «یوم کیپور» روز آمرزش یهودیان، نیروهای مصری و سوری یورشی برق‌آسا را در ساعت دو بعدازظهر علیه رژیم اسراییل آغاز کردند. آنان از زمین‌وهوا به عمق صحرای سینا حمله کرده و تاسیسات فرماندهی و مخابرات اسراییل را منهدم کردند. در پایان روز اول نیز در سوریه بلندی‌های جولان به تصرف نیروهای سوری درآمد. اسراییلی‌ها غافلگیر شدند اما خود را سازمان دادند و در سومین هفته اکتبر دوباره بلندی‌های جولان را اشغال کردند. عملیات اسراییلی‌ها برای نابودی اقتصاد سوریه نیز پیامدهای سنگینی داشت؛ جنگنده‌های اسراییلی تنها پالایشگاه نفت سوریه را در حمص به آتش کشیدند. تجهیزات نظامی آمریکایی نیز به‌سرعت به دست اسراییلی‌ها می‌رسید.
جنگ در حالی به پایان رسید که نیروهای مصری پیروزی میدانی چندانی را کسب نکرده بودند اما آن نبرد از نظر روانی موفقیتی کم‌سابقه برای سادات به‌شمار می‌آمد. «سادات» که اینک «قهرمان گذر» نام گرفته بود در این‌باره گفت: «نیروهای مسلح عرب در جنگ رمضان با هر مقیاس نظامی‌ای که بسنجیم معجزه کردند. جهان عرب می‌تواند آسوده‌خاطر باشد که اکنون هم سپر دارد هم شمشیر.» با این حال، حوادث بعدی از جمله امضای معاهده صلح مصر با اسراییل سبب افزایش خشم عمومی در میان مصری‌ها به‌خصوص اسلامگرایان شد، موضوعی که در نهایت به ترور«سادات» در روز 6 اکتبر سال1981 میلادی هنگام سان‌دیدن از رژه نیروهای نظامی انجامید.
نظر شما