شنبه ۰۵ آبان ۱۴۰۳ - 2024 October 26

برونگرا یا درونگرا؛ اغلب افراد در واقعیت میانگرا هستند

پژوهش‌های مربوط به شخصیت‌های میانه‌ی طیف برونگرا-درونگرا محدود هستند. با این حال شخصیت اغلب افراد در این محدوده قرار می‌گیرد.
کد خبر: ۲۹۲۱۸۹
تاریخ انتشار: ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۹:۲۴

لئونارد بایر، طراح گرافیکی است که در شهری کوچک در آلمان زندگی می‌کند. او یکی از بی‌نقص‌ترین شخصیت‌هایی است که می‌توانید در یک میهمانی ببینید، زیرا همیشه موضوعی برای گفتگو پیدا می‌کند.

به گزارش صدای ایران از زومیت، اگر به‌تن‌هایی به جایی برود با مجموعه‌ای از آدم‌های کاملا جدید آشنا می‌شود. با این‌حال او تنها زندگی کردن در یک آپارتمان دو خوابه‌ی دنج را انتخاب کرده و از سکوت و آرامش خانه‌اش لذت می‌برد. بایر پس از ملاقات‌های طولانی با دوستانش ترجیح می‌دهد مدتی را بدون مزاحمت تنها بماند.

بایر معیار‌های لازم برای میان‌گرایی را دارد. خصلتی که درست در وسط مقیاس برونگرایی و درون‌گرایی قرار می‌گیرد. درحالی‌که یک شخص درون‌گرا بخش زیادی از انرژی خود را در تنهایی به دست می‌آورد، شخص برونگرا از تعامل با افراد دیگر انرژی می‌گیرد.

درون‌گرا‌ها ممکن است به‌آسانی به دلیل حضور افراد دیگر دچار استرس شوند، درحالی‌که برونگرا‌ها از معاشرت با دیگران پیشرفت می‌کنند؛ اما برای بایر این متغیر‌ها به شرایط بستگی دارند. او گاهی در جمع احساس راحتی و آرامش می‌کند. گاهی اوقات هم افراد فقط باعث استرس او می‌شوند.

البته بایر تنها نمونه‌ی میانگرایی نیست. اغلب افراد به شکل انحصاری درونگرا یا برونگرا نیستند. به گفته‌ی جنز آسندورف، پژوهشگر شخصیتی از دانشگاه هامبولت برلین:

۹۰ درصد از افراد درست در وسط مقیاس قرار می‌گیرند. افرادی که تمایل به برونگرایی دارند گاهی می‌خواهند تنها بمانند و ازآنجاکه هر شخصی نیاز به ارتباط اجتماعی دارد، درون‌گرا‌ها هم به دنبال ارتباط با دیگران هستند؛ اما کمتر.

برخلاف تصور عامه، اغلب افراد کاملا درونگرا یا برونگرا نیستند

به‌بیان‌دیگر، اغلب مردم جامعه احتمالا در دسته‌ی میان‌گرا قرار می‌گیرند؛ اما به سختی می‌توان این دسته‌ها را تفکیک کرد. به گفته‌ی اسکات بری کافمن، روانشناس:

هیچ مرز جادویی وجود ندارد که به وضوح میانگرایی را از درونگرایی و برونگرایی تفکیک کند.

اگر افراد را بر اساس ویژگی‌هایشان روی یک زنجیره‌ی پیوسته قرار دهید، اغلب آنها در وسط این زنجیره و تعداد اندکی در انتهای دو سر طیف قرار می‌گیرند. این بعد از شخصیت انسان به صورت عادی توزیع شده است. درجه‌بندی‌ها تنها محدود به درونگرا، میانگرا یا برونگرا نیستند. به گفته‌ی کافمن می‌توان برای هر دسته، زیردسته‌هایی مثل برونگرای خفیف یا درونگرای خفیف را به وجود آورد.

میان‌گرایی: بهترین از همه چیز؟

میانگرایی، دنیا‌های برونگرایی و درونگرایی را به یکدیگر پیوند می‌زند. وقتی دوستان بایر به صورت ناگهانی یک بعداز ظهر جمعه به دیدنش می‌آیند و می‌خواهند او را به میهمانی ببرند، او کتش را برمی‌دارد و با آنها همراه می‌شود؛ اما تنها در صورتی که خودش هیچ برنامه‌ای نداشته باشد، این دیدار ناگهانی برایش آزاردهنده نیست.

در مقابل او یک بعد از ظهر آرام و تماشای یک سریال تلویزیونی یا طراحی را لذت بخش می‌داند. به گفته‌ی کافمن، افراد میانگرا ذهنیت انعطاف‌پذیرتری دارند که این مسئله می‌تواند در زندگی روزمره‌ی آنها بسیار مفید واقع شود.

به‌طورکلی نمی‌توان گفته کدام یک از سه دسته یعنی برونگرایی، میانگرایی و درونگرایی بهتر یا بدتر است. در بحث خصلت‌های شخصیتی هیچ سلسله‌مراتبی برای میزان خوب بودن وجود ندارد. بلکه هر کدام بر اساس موقعیت دارای مزایا و معایبی هستند.

برای مثال، گرچه برخی پژوهش‌ها نشان می‌دهند افراد برونگرا شادتر از درونگرا‌ها هستند، برخی پژوهشگر‌ها ثابت کرده‌اند که این پژوهش‌ها دارای سوگیری بزرگ اجتماعی هستند که رفتار‌های بیرونی رایج برونگرا‌ها را ارزش می‌دانند؛ بنابراین مزایای میانگرایی کدام‌اند؟ تنها چند پژوهش محدود درباره‌ی این بعد شخصیتی وجود دارند. یکی از آنها در سال ۲۰۱۳ توسط آدام گرانت، روان‌شناس و مؤلف دانشگاه پنسیلوانیا منتشر شد. در پژوهش گرانت، کارمندان میانگرا در یک مرکز تماس، دارای میانگین درآمدی بیشتری نسبت به همکاران درونگرا یا برونگرای خود بودند.

گرانت همچنین شاهد بود که این افراد بیشتر از درونگرا‌ها و برونگرا‌ها برای سازگاری با همکاران خود تلاش می‌کنند. این افراد برای متقاعد کردن دیگران از شوق و جسارت کافی برخوردار بودند، اما رفتار هیجانی یا اعتماد به نفس بیش از حد نداشتند؛ بلکه به مشتریان گوش می‌دادند و علایق آنها را درنظر می‌گرفتند.

بر اساس پژوهشی در سال ۲۰۱۶، دانشجویان درونگرا و میانگرای رشته‌ی زیست‌شناسی، عملکرد آکادمیک بهتری نسبت به برونگرا‌ها دارند. به نوشته‌ی پژوهشگر‌ها میانگرا‌ها ویژگی‌هایی از دو طرف طیف را جذب می‌کردند، به‌طوری‌که شیوه‌ی مطالعه‌ی آنها مانند یک درونگرا، اما روابط اجتماعی‌شان با همکلاس‌ها مانند یک برونگرا بود.

افراد میانگرا عملکرد شغلی و تحصیلی بهتری نسبت به برونگرا‌ها دارند

در سال ۲۰۲۳ پژوهشی روی ۶۸ دانشجوی زبان انگلیسی ویتنام انجام شد. ۲۲ نظر از شرکت‌کنندگان که خود را میان‌گرا توصیف کرده بودند، دارای تعادل بین برونگرایی و درونگرایی بودند. این دسته افراد از روش‌های پژوهشی متغیر متناسب با شرایط خاص استفاده می‌کردند. از این روش‌ها می‌توان به مهارت تندخوانی برای دریافت اطلاعات جدید، پرس و جو از دیگران برای بهبود درک خود و استفاده از کمک‌های حافظه‌ای مثل یادداشت‌های کد رنگی بود.

ترکیب درونگرایی و برونگرایی خارج از زمینه‌های آکادمیک هم می‌تواند به بهترین شیوه‌ی تصمیم‌گیری در زمینه‌های کسب‌وکار بینجامد. تصور می‌شود که افراد برونگرا رهبرانی طبیعی هستند که می‌توانند الهام‌بخش دنبال‌کنندگانشان باشند؛ اما عیب اصلی‌شان این است که اغلب دوست دارند صحبت کنند تا اینکه صحبت دیگران را بشنوند. مدیران درونگرا بیشتر از بقیه با کارمندان خود همراه می‌شوند و فضایی برای موفقیت‌های خود را به آنها می‌دهند. یک رهبر میانگرا می‌تواند هر دو مهارت را داشته باشد.

خصلت مشترک، اما نادیده گرفته‌شده

با وجود ستایش میانگرایی، پژوهش‌هایی کمی در این زمینه وجود دارد و توجه کمی دریافت کرده است. برای اولین بار، ادموند اسمیت کانکلین در سال ۱۹۲۳ به این ویژگی اشاره کرد. او در تلاش بود تعریفی برای درون‌گرایی و برون‌گرایی پیدا کند، اما این اصطلاح بعدا فراموش شد و چند دهه بعد در مدل‌های شخصیتی هانس یورگن آیزنک، روان‌شناس بریتانیایی ظاهر شد.

بر اساس توضیحات یان دیویدسون، روانشناس دانشگاه کنکورد آلبرتا در پژوهش سال ۲۰۱۷، بی‌میلی به پژوهش در زمینه‌ی میانگرایی می‌تواند به این دلیل باشد که میانگرایی بر اساس تعریف، ارتباطی با چهره‌های به‌یادماندنی و برجسته ندارد و بیشتر برای افراد به اصطلاح «معمولی» به کار می‌رود که بین دو سر طیف قرار می‌گیرند.

در مقابل، اغلب پژوهش‌ها متمرکز بر برونگرایی یا درونگرایی چشمگیر بوده‌اند. با وجود تلاش‌های متعدد برای بررسی این ابعاد شخصیت، تحلیل‌های اندکی درباره‌ی میان‌گرایی وجود دارند که طیف زیادی از جمعیت را تشکیل می‌دهد.

کافمن شکست در این زمینه را سرزنش می‌کند و می‌گوید: «بررسی طیف کامل خصلت‌ها تمرین خوبی است؛ اما اغلب افراد معمولا به دنبال پاسخ‌های ساده‌ای برای پرسش‌هایی مثل احساسات، تفکرات و کار‌های خود می‌روند.» به عبارت دیگر، تمرکز بر شخصیت‌های دو سر طیف، پروژه‌های پژوهشی خاص را آسان‌تر می‌کند.

اما نادیده گرفتن طیف میانی می‌تواند صدمه‌ی زیادی به افراد وارد کند. مردم به‌طور پیوسته درباره‌ی معنای درونگرایی و برونگرایی دچار سوءتفاهم می‌شوند. این مسئله را می‌توان با نگاهی دقیق‌تر به این مفاهیم به وضوح مشاهده کرد. برای مثال درونگرایی را درنظر بگیرد که با خجالت‌زدگی، عدم علاقه به افراد دیگر و حتی اضطراب اجتماعی اشتباه گرفته می‌شود.

در حالی که هیچ ارتباطی به ترس از اجتماع ندارد. به نوشته‌ی آسندورف در کتابش با عنوان روانشناسی شخصیت، درونگرا‌ها معمولا ترجیح می‌دهند زمان بیشتری را در تنهایی صرف کنند.

خطر دیگر این است که افراد خود و دیگران را صرفا به انتهای طیف درونگرا- برونگرا تقلیل می‌دهند. در نتیجه متقاعد می‌شوند که یا درونگرا هستند یا برونگرا و این مفاهیم را ذاتی، ثابت و غیرمنعطف می‌دانند. در این نگرش افراد معمولا پیچیدگی‌های ذات انسان را فراموش می‌کنند که مملو از خصلت‌های شخصیتی متناقض است.

در واقع شخصیت افراد روی سنگ حک نشده است. بر اساس مطالعه‌ی مروری ۱۵۲ پژوهش جغرافیایی در سال ۲۰۰۰، موقعیت ما در مقیاس برونگرایی- درونگرایی می‌تواند به مرور زمان تغییر کند. خصلت‌های شخصیتی همراه با سن پایدارتر می‌شوند، اما می‌توانند پس از ۵۰ سالگی به بالاترین سطح سازگاری برسند.

صرف‌نظر از اینکه شخصی درونگرا، برونگرا یا میانگرا است، بهترین احتمال تأکید بر ویژگی‌های مثبت شخصیت او است. اگر می‌خواهید خوشحال باشید باید در درجه‌ی اول خود را بپذیرید.

برای مثال بایر خوشحال است که به یکی از دو سر طیف درون‌گرایی- برون‌گرایی تعلق ندارد. او هنگام کار گاهی مشکلی با بیان ذهنیات خود ندارد. او همراه با شش خواهر و برادر بزرگ شده و تا سن ۱۱ سالگی اتاقی برای خود نداشت، بنابراین به حضور افراد متعدد در اطراف خود عادت کرده بود. بایر هنوز به یاد می‌آورد که چگونه در کودکی به دنبال زمانی می‌گشت تا به خود اختصاص دهد.

وقتی همه چیز برای او در خانه شلوغ می‌شد، با حیوان خانگی‌شان به پیاده‌روی می‌رفت. او هنوز هم وقتی می‌خواهد زمانی با خود تنها باشد به بیرون از خانه می‌رود. این وقفه‌های کوتاه برای بایر اهمیت زیادی دارند، زیرا تعداد زیادی برنامه و جلسه می‌توانند او را گیج کنند.

نظر شما