پنجشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۳ - 2024 October 17
در گفت‌وگوی تفصیلی با غلامحسین نوریان مطرح شد

افشای یک توطئه از سوی چند بازیکن تیم‌ملی فوتبال/ پول می‌دهند و مربی خارجی «درپیت» می‌آورند

غلامحسین نوریان از وجود یک توطئه در تیم‌ملی فوتبال ایران طی سال‌های دور پرده برداشت و بیان کرد که برخی بازیکنان ملعبه دست افرادی شدند و تیم‌ملی را به منظور حضور در المپیک توکیو، همراهی نکردند.
کد خبر: ۲۹۲۱۴۶
تاریخ انتشار: ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۹:۱۵

غلامحسین نوریان پیشکسوت ۸۰ ساله ورزش ایران از جمله بازیکنانی بود که برای اولین بار با تیم ملی فوتبال ایران به المپیک رفت. او همچنین سابقه ریاست فدراسیون تنیس را نیز در کارنامه دارد. او که سال‌ها بازیکن تیم دارایی بوده است از آن سال‌های شاهین و تاج گفت و از پشت پرده عدم حضور برخی ملی‌پوشان در المپیک توکیو صحبت کرد. او همچنین از تقابل تیم ملی فوتبال با تیم فوتبال رژیم صهیونیستی در یک تورنمنت چهارجانبه گفت. نوریان به روز‌های آغازین حضور بانوان در ورزش کشور اشاره کرد و در عین حال اعلام کرد که پیشنهاد مربیگری تیم‌ملی را داشته که قبول نکرده است! 

به گزارش صدای ایران از ایسنا،در ادامه مشروح کامل گفت و گو با غلامحسین نوریان آمده است:

در مورد خودتان بگویید. از چه زمانی به ورزش و فوتبال علاقمند شدید؟

بنده متولد ۱۳۱۴ هستم و در منطقه شهباز به دنیا آمدم. آنجا زمین‌های بایر زیادی بود و بچه‌ها از این زمین‌ها به روش‌های مختلف برای سرگرمی استفاده و ورزش می‌کردند؛ نخ به درخت می‌بستند و والیبال بازی می‌کردند یا با حلبی دروازه درست کرده و مشغول فوتبال بازی کردن بودند. کفش مخصوص یا لوازم به خصوصی وجود نداشت و هر چه داشتیم از طبیعت بود. اکثر مردم با لوازم ورزشی بیگانه بودند و از ورزش فقط رفتن به زورخانه و ورزش باستانی را بلد بودند و کسی با فوتبال آشنا نبود. معمولا طبقات پایین دست این گونه ورزش می‌کردند و خود ما اصلا کفش ورزشی نداشتیم و با کفش معمولی و بعضا با پای برهنه ورزش می‌کردیم چرا که از امکانات خاصی برخوردار نبودیم و حتی لباس ورزشی نداشتیم.

زمانی که به دبیرستان رفتم در منطقه امامزاده یحیی معلم‌ها برای اولین بار ما را به ورزشگاه‌ها بردند. چون قبلا در محله فوتبال بازی می‌کردیم، مورد توجه معلم‌ها قرار گرفتیم و بسیار علاقمند بودیم که به ورزشگاه برویم. زمانی که به ورزشگاه رفتم ۱۴ سال سن داشتم و مرحوم آقای فکری مربی تهران جوان بود. آن جا مورد قبول واقع شدم و از همانجا فوتبال بازی کردن من شروع شد. زمانی که بزرگتر شدم یک رده سنی بالاتر آمدم و، چون سابقه فوتبال بازی کردن داشتم خوشبختانه زودتر در بین بازیکنان دسته اول قرار گرفتم و به تیم دسته اول تهران جوان رفتم. همزمان مسابقات دانش‌آموزی برگزار شد و در این مسابقات نیز شرکت کردم در تیم منتخب آموزشگاه‌ها انتخاب شدم.

پس از آن به دانشسرای تربیت بدنی رفتم و آرزو داشتم آنجا درس بخوانم و توانستم معلم شوم. معلم ورزش شدم و با ورزش‌های مختلف آشنا بودم. در ابتدا در تهران جوان بازی کردم و پس از آن با توجه به اینکه آقای فکری مربی هر دو تیم دارایی و تهران جوان بود. بنده و برخی بازیکنان جوان به تیم دارایی رفتیم. آن زمان باشگاه‌ها به این شکل فعالیت نمی‌کردند و برخی باشگاه‌ها فقط در حوزه فوتبال فعالیت می‌کنند و بعدا تصمیم بر این شد که اگر قرار است به یک مجموعه، باشگاه بگویند، حتما باید در چند رشته ورزشی فعالیت کنند. به مرور زمان تشکیلات سازمان تربیت‌بدنی نیز کامل‌تر شد و ما تمامی سلسله مراتب را پشت سر گذاشتیم. دارایی از جمله تیم‌های قدیمی بودند و چند رییس فدراسیون فوتبال از جمله آقایان مبشر و خبیری در تیم دارایی سابقه فعالیت داشتند.

آقای محب که در تیم دارایی سابق نقش مهمی داشت با آقای فکری صحبت کرد و قرار بر این شد دوباره تیم دارایی تشکیل شود. همان زمان با ما صحبت کردند و با چند بازیکن دیگر به مربیگری آقای فکری تیم دارایی را تشکیل دادند و در مسابقات باشگاهی توانستیم چند مرتبه عنوان قهرمانی کسب کنیم و بنده و مرحوم حاج نصراله به تیم منتخب تهران دعوت شدیم و با تیم ملی به عراق رفتیم. در سال ۱۳۳۴ به همراه تیم ملی با مربیگری صدقیانی با قطار به خرمشهر و پس از آن با قایق به بغداد رفتیم و در زمان ملک فیصل با تیم عراق در بصره بازی کردیم. یک بازی را بردیم و یک بازی را باختیم، آن زمان شرایط برای بازی کردن سخت بود و حتی در خصوص وسیله ایاب و ذهاب نیز مشکل داشتیم و همه چیز در سطح ابتدایی قرار داشت.

با تیم دارایی چند دوره سابقه قهرمانی دارید؟

آن زمان شاهین و تاج تیم‌های قوی‌تری بودند و به نوعی فوتبال ایران دو قطبی بود، اما تیم دارایی این فضا را تغییر داد و تمامی تیم‌ها را بردیم و به مقام قهرمانی باشگاه‌های تهران رسیدیم. با تیم دارایی زمانی که فکری مربی بود به مقام اول و دوم رسیدیم. آقای فکری از شرایط خسته شده بود و بنده در بحث مدیریت تمرینات به عنوان کمک مرحوم فکری فعالیت می‌کردم و به همین دلیل مورد تایید مدیریت باشگاه و بازیکنان بودم و در سال ۱۳۳۹ مربی تیم دارایی شدم. هم بازی می‌کردم و هم مربی بودم. 

آن زمان شرایط فرق می‌کرد و اینگونه نبود که کادر فنی وجود داشته باشد بلکه تمامی فعالیت‌ها توسط یک نفر انجام می‌شد. سال ۱۳۴۰ زمانی که مربی تیم دارایی بودم. همه تیم‌ها را شکست دادیم و با تیم دارایی به مقام قهرمانی رسیدیم. آن زمان قهرمان تهران به مسابقات قهرمانی کشور راه می‌یافت. برای مسابقات قهرمانی کشور نیز به اصفهان رفتیم و در آنجا نیز با تیم دارایی قهرمان کشور شدیم.

سال ۱۳۵۹ که سرهنگ مرشدی، رییس فدراسیون فوتبال بود خوشبختانه در تیم ملی تحول شکل گرفت و افراد مسن را کنار گذاشتند و با بازیکنان جوان در مسابقات غرب آسیا به هندوستان رفتیم. تیم‌های هند و پاکستان و اسراییل در بخش منطقه‌ای بودند و ما در آن مسابقات به مقام دوم دست یافتیم. به صورت کلی با توجه به مرادوات کمی که داشتیم عموما در همین سطح منطقه‌ای به مصاف حریفان می‌رفتیم و یا در رقابت‌های باشگاهی حضور می‌یافتیم.

تیم دارایی عمر کوتاهی داشت. روسای سازمان تربیت‌بدنی که تغییر می‌کردند هر کدام سلیقه خاص خود را داشتند و در سال ۱۳۴۱ یا ۱۳۴۲ بود که تیمسار خسروانی که رییس باشگاه تاج بود به سمت ریاست سازمان تربیت بدنی رسید و با توجه به اختلافاتی که با برخی باشگاه‌ها داشتند آن باشگاه‌ها را منحل کردند؛ تیم‌هایی مثل تهران جوان، دارایی، شعاع و...

در سال ۱۳۴۱ یا ۱۳۴۲ بود که تیمسار خسروانی که رییس باشگاه تاج بود به سمت ریاست سازمان تربیت بدنی رسید و با توجه به اختلافاتی که با برخی باشگاه‌ها داشتند آن باشگاه‌ها را منحل کردند؛ تیم‌هایی مثل تهران جوان، دارایی، شعاع و...

در مورد تیم شاهین هم عنوان می‌شود که تیمسار خسروانی نقش داشته است.

خیر انحلال تیم شاهین به تیمسار خسروانی ربط نداشت و مربوط به دوره تیمسار ایزدپناه بود و آنها را تنبیه کردند. تیمسار خسروانی بعد از تیمسار ایزد پناه آمد.

مشکل آنها با این تیم‌ها چه بود؟

اختلاف سلیقه و نادانی. اصلا وظیفه خود را نمی‌دانستند. نمی‌دانستند که به طور مثال رییس سازمان تربیت‌بدنی دیگر رییس باشگاه تاج نیست و رییس ورزش مملکت تلقی می‌شود و باید به همه باشگاه‌ها و همه ورزش کشور توجه داشته باشد. دموکراسی وجود نداشت و امکان صحبت کردن نبود. ما دنبال نابودی کسی نبودیم و صرفا اختلاف سلیقه داشتیم. همین انحلال باعث شد بازیکنان ما تقسیم شوند. ما در تیم دارایی شش بازیکن تیم ملی داشتیم و همه جذب باشگاه‌های دیگری نظیر تاج و شاهین شدند و باعث شد تیم دارایی با آن قدرت نابود شود. روی اختلاف سلیقه و خودخواهی این کار را انجام دادند و کسی هم نبود که بگوید، چرا؟ 

پس از انحلال دارایی چه کردید؟

در آن زمان بنده ورزش‌های مختلفی نظیر تنیس انجام می‌دادم و رفته رفته شروع به مربیگری تنیس کردم. دوستی داشتم که باشگاه تنیس داشت و از من دعوت کرد و رفتم مربی تنیس شدم. زمانی که به انقلاب نزدیک شدیم همه چیز به هم ریخت. تمامی مربیان جمع شدند و بنده به عنوان رییس فدراسیون تنیس در زمان آقای شاه‌حسینی انتخاب شدم. دیگر فعالیت فوتبالی انجام نمی‌دادم و یک نفر مثل من که این همه زحمت کشیده بود و در تیم بزرگی مثل دارایی تجربه‌اندوزی کرده بود از فوتبال جدا شد و هر کدام از ما در مسیر دیگری گام برداشت.

در مورد تیم ملی فوتبال ایران بگویید.

آن زمان به صورت کلی مسابقات ملی خیلی به ندرت انجام می‌شود و تعداد بازی‌ها کم بود. در سال یک یا دو مسابقه برای تیم‌ملی برگزار می‌کردند و فک کنم حدود ۱۵ بازی ملی انجام دادم. زمانی که بازی ملی وجود نداشته باشد قطعا تعداد بازی‌های ملی یک بازیکنان هم کم می‌شود.

شما موفق شده‌اید اولین حضور تیم ملی فوتبال ایران در المپیک توکیو را نیز تجربه کنید.

این اتفاق در زمان ریاست فدراسیون فوتبال توسط مبشر به مربیگری آقای فکری رخ داد. در بازی‌های مقدماتی که با کشور‌های دیگر داشتیم اول شدیم و پس از آن به المپیک ۱۹۶۴ توکیو رفتیم.

از بازیکنان تیم‌ملی بگویید.

برخی بازیکنان باعث اختلافات شدند. از جمله بازیکنان حاضر در المپیک توکیو می‌توانم به آقایان امیرآصفی، عزیز اصلی، قلیچ‌خانی، نادر لطیفی و... اشاره کنم.

چه اختلافی؟

تمامی بازیکنان شاهین که تعداد آنها پنج یا شش نفر بود و به تیم ملی دعوت شده بودند با تیم ملی به المپیک ۱۹۶۴ توکیو نیامدند.

برخی اختلافات و توطئه‌ها شکل گرفت و برخی روزنامه‌ها به آن دامن زدند. علاوه بر این مسئولان باشگاه شاهین در آن نقش داشتند. زمانی که یک بازیکن به تیم ملی دعوت می‌شود دیگر بازیکن باشگاه نیست و متعلق به تیم ملی است. در گذشته برخی روسای باشگاه‌ها که در مسابقات زحمت کشیده بودند و بازیکن پرورش داده بودند به عنوان پاداش همراه با تیم ملی به کشور‌های دیگر می‌رفتند. به طور مثال می‌توان به سفر شوروی اشاره کرد.

توطئه‌ای که در پشت پرده برخی باشگاه‌ها و روزنامه‌ها شکل گرفت، باعث شد تعدادی از بازیکنان تحریک شوند. این بازیکنان که زحمات بسیاری کشیده بودند و حضور در المپیک می‌توانست در کارنامه آنها ثبت شود و خانواده این بازیکنان لذت ببرند، اما متاسفانه ملعبه دست این افراد شدند و با تیم ملی همراه نشدند. هر چقدر هم که فدراسیون فوتبال تلاش کرد تا این بازیکنان را تشویق و مجاب کند که به مسابقات المپیک بیایند، فایده نداشت و به تحریک باشگاه‌ها و روزنامه‌ها تیم‌ملی را همراهی نکردند.

توطئه‌ای که در پشت پرده برخی باشگاه‌ها و روزنامه‌ها شکل گرفت، باعث شد تعدادی از بازیکنان تحریک شوند. این بازیکنان که زحمات بسیاری کشیده بودند و حضور در المپیک می‌توانست در کارنامه آنها ثبت شود و خانواده این بازیکنان لذت ببرند، اما متاسفانه ملعبه دست این افراد شدند و با تیم ملی همراه نشدند.

تمامی بازیکنان شاهین که تعداد آنها پنج یا شش نفر بود و به تیم ملی دعوت شده بودند با تیم ملی به المپیک ۱۹۶۴ توکیو نیامدند. تا جایی که ذهنم یاری می‌کند این بازیکنان شامل شیرزادگان، بهزادی، برمکی، جاسمیان و... بودند. متاسفانه تیم با قدرت کمتری به توکیو رفت. مبشر یکی از بهترین روسای تاریخ فدراسیون فوتبال و قطعا آقای فکری یکی از بهترین مربیان تاریخ تیم‌ملی فوتبال ایران بود.

مملکت ما آن زمان منزوی بود و در مسیر مشخصی قرار نداشت و تمامی این اتفاقات برای اولین بار رخ می‌داد. مبشر و فکری بدون امکانات و با دست خالی و با حقوق کم کار می‌کردند. روسای فدراسیون‌ها حقوقی نمی‌گرفتند و با عشق و علاقه کار می‌کردند. وطن و مردم باعث می‌شدند خدمت کنند و دین خود را به کشور ادا می‌کردند. مثل الان نبود که بخواهند قدم بردارند و بگویند این مقدار پول می‌دهید؟

آن زمان بازیکنان سر و پا می‌دادند و برای فوتبال آسیب می‌دیدند. برد و باخت برای آنها حکم زندگی داشت و متاسفانه الان شرایط آن گونه نیست.

از حضورتان در المپیک ۱۹۶۴ توکیو بگویید.

در المپیک تمامی رشته‌های ورزشی حضور داشتند و ما نیز با سایر رشته‌های ورزشی به المپیک رفتیم. در گروه ما دو تیم کمونیستی حضور داشتند. یکی از قوانین در المپیک این بود که تیم‌ها آماتور باشند، اما تیم‌هایی نظیر آلمان شرقی و رومانی کمونیستی بودند و تیم‌های قوی به شمار می‌رفتند و به طور حتم در مقابل تیم آماتوری مثل ما پیروزی می‌شدند. در مقابل تیم مکزیک هم که امروزه یکی از تیم‌های پر قدرت دنیا است به تساوی یک بر یک رسیدیم در حالی که می‌توانستیم در این دیدار نیز پیروز شویم. مقابل آلمان شرقی چهار بر صفر و در مقابل تیم رومانی هم یک بر صفر باختیم. با تیم رومانی تا لحظات پایانی هم صفر بر صفر بودیم و در لحظات پایانی گل را خوردیم. 

آن تیم از لحظه شروع تا پایان با مسائل مختلفی از جمله دسته‌بندی‌ها، دخالت روزنامه‌ها و... مواجه بود. در پشت پرده دخالت می‌کردند که کدام بازیکن باشد و نباشد. 

آن زمان کیهان ورزشی به عنوان یک رسانه قدرتمند بود و اعمال نفوذ می‌کرد. شما ممکن است از یک بازیکن خوشتان بیاید و بگویید این بازیکن باید باشد. قطعا بازیکنی که نزدیک بود سفارش می‌شد و می‌رفت. دو سه بازیکن را از شهرستان‌ها آوردند که اصلا در حد تیم‌ملی فوتبال ایران نبودند و در نهایت هم تیم ملی از بازی‌های المپیک توکیو حذف شد.

بنده در آن تیم از همه بازیکنان از نظر آغاز حضور در تیم ملی، قدیمی‌تر بودم و در پست هافبک چپ بازی می‌کردم. دو پا بودم و بازیکن چپ پا نداشتیم. زمانی هم که مسابقات تمام شد و به ایران آمدم دیگر تیم‌ملی را همراهی نکردم.

دلیل خاصی داشت که از تیم ملی خداحافظی کردید؟

به تیم ملی دعوت شدم، اما به آقای مبشر گفتم دیگر در تیم‌ملی حضور پیدا نمی‌کنم. محیط ورزش خیلی آلوده شده بود. یک عده افراد هوچی، بی‌وطن و افرادی که هرچه در مورد آنها بگویم کم است، پول می‌گرفتند و باعث فحاشی می‌شدند.

۳۰ ساله بودم که از تیم ملی خداحافظی کردم. به تیم ملی دعوت شدم، اما به آقای مبشر گفتم دیگر در تیم‌ملی حضور پیدا نمی‌کنم. محیط ورزش خیلی آلوده شده بود. یک عده افراد هوچی، بی‌وطن و افرادی که هرچه در مورد آنها بگویم کم است، پول می‌گرفتند و باعث فحاشی می‌شدند آن در حالی که بازیکنان خانواده داشتند، مادر داشتند، خواهر داشتند و آبروی آنها مهم بود. تیم دارایی با فضایی که روزنامه‌نگاران ایجاد کرده بودند مورد هجمه مردم قرار می‌گرفت چرا که علیه تیم دارایی بدگویی می‌کردند و بد می‌نوشتند و همین باعث شد در اجتماع وجهه خوبی نداشته باشد و مردم نیز برای اینکه تیم دارایی را بکوبند، بازیکنان را می‌کوبیدند. می‌گفتند عده‌ای که تیم ملی را همراهی نکرده‌اند به علت حضور رییس تیم دارایی در سفر تیم ملی به شوروی بوده است.

بهتر نبود برای اینکه شاکله تیم ملی آسیب نبیند و بازیکنان از تیم ملی جدا نشوند، رییس باشگاه دارایی را در سفر به شوروی همراه با تیم ملی نمی‌بردند؟

اگر این اتفاق رخ می‌داد بعد از آن هم این بازیکنان باید تعیین می‌کردند که چه بازیکنی به تیم ملی دعوت شود، چه بازیکنی به میدان برود و چه بازیکنی روی نیمکت بنشیند. پس وظیفه رییس و مسئول چه می‌شود؟ آنها لولو سر خرمن هستند؟ پس چگونه آن زمان باید از مدیرانی که بازیکنان زیادی را پرورش داده و راهی تیم ملی کرده بودند تقدیر می‌شد؟ آنها چه کاره بودند؟ آقای خسروانی، آقای اکرامی هم رفته بودند. 

اگر بازیکن تیم شاهین هم بودید کماکان چنین نظری داشتید و مخالفت نمی‌کردید؟

چرا باید مخالفت کنم. بنده کاره‌ای نبودم که مخالفت کنم. شما را به عنوان مسئول یک تشکیلات انتخاب می‌کنند و خوب و بد تصمیم‌گیری‌ها نیز با شما است. آنها در پشت پرده حمایت می‌شدند و این به ضرر مملکت بود. آنها باید به عنوان بازیکن وظیفه خود را برای تیم‌ملی فوتبال ایران انجام می‌دادند. برای آنها زحمت کشیده شده بود تا به اینجا برسند. باید آبروی مملکت را حفظ می‌کردند. مملکت قانون داشت و پس از آن می‌توانستند هر کسی را که می‌خواهند بازخواست کنند و بگویند که به طور مثال چرا فلان فرد را با خودتان برده‌اید؟ مگر در مملکت دادگاه وجود نداشت؟ آنها هم بازیکن بودند و هم مدعی؟

خیلی از روزنامه‌ها حقایق را نمی‌نویسند. با یک بازیکن خوب هستند و شما را به عرش می‌برند. با یک بازیکن بد هستند و صفات آن بازیکن را بد می‌نویسند. در تمام دنیا رسانه‌ها نقش مهمی دارند، اما در کشور ما، چون حساب و کتابی وجود ندارد، نقش تعیین کننده‌ای دارند.

مبشر از شما درخواست نکرد که خداحافظی نکنید؟

نه چیزی نگفت. آنها خودشان هم رفتند. کار‌هایی می‌کنند که آدم‌ها خسته می‌شوند و می‌روند. من از هشت سالگی در فوتبال دویده بودم، اما چرا باید یک بازیکن مثل من که ملی‌پوش بود، کنار می‌رفت؟ مملکت برای من هزینه کرده بود چرا باید از فوتبال به رشته تنیس می‌رفتم و رییس فدراسیون تنیس می‌شدم؟ قطعا این مسئله به دلیل نبود مسئولان دلسوز برای کشور است. باید این همه پول خرج شود و مربیان درپیت خارجی بیاورند و همیشه هم بدهکار آنها باشند و جریمه شوند. این مربیان هیچکاری برای فوتبال این ممکلات نکرده‌اند در حالی که مربیانی داخلی با استعداد باید بنشیند بازی‌ها را ببینید.

بهترین فوتبالیستی که مقابل او بازی کرده بودید؟

فوتبال ورزش فردی نیست و یک رشته گروهی است. تبلیغات و دوست داشتن و دوست نداشتن روزنامه‌ها بسیار مهم بود و روی تیم‌هایی که تماشاچی زیادی داشتند تاثیر گذار بودند. بازیکنان تیم ملی هم تراز بودند، اما مسعود برومند که بازیکن تیم شاهین بود یکی از بهترین بازیکنان تاریخ فوتبال ایران بود. هر چند تیم‌های دیگر نیز بازیکنان خوبی داشتند. خود بنده هم بازیکن شاخص تیم دارایی بودم. آن زمان به ندرت فوتبالیست دو پا وجود داشت. الان همه چیز تمام شده و باید واقعیت‌ها را بگوییم. تیم‌هایی نظیر شاهین و تاج سالیان متمادی تیم‌های اول دوم کشور بودند و به طور هم در قیاس با تیمی مثل دارایی که همگی بازیکنان آن سن و سال زیادی نداشتند، شرایط بهتری داشتند. فوتبال ایران آن زمان مثل الان نبود که همه پول بدهند. 

در آن زمان مربی‌ها از جمله آقای فکری از جیب خودشان پول می‌دادند و توپ و لباس و... تهیه می‌کردند. آقای فکری دبیر ادبیات مدرسه بود و از جیب خودش برای تهیه لباس، توپ و سایر وسایل هزینه می‌کرد. این آقا مگر می‌توانست با تیمسار خسروانی رقابت کند؟ یا می‌توانست با مربی تیم شاهین که از بازیکنانشان هم پولدار بودند و ماهانه از آنها پول می‌گرفتند. یا بچه‌های تیم تهران جوان همان بچه‌های طبقات ۳ و ۴ جامعه بودند و امکاناتی نداشتند! ما مدت‌ها اصلا کفش فوتبال نداشتیم. این یک نابرابری بین تیم‌های فوتبال بود؛ بنابراین به طور قطع آنها تیم‌های اول و دوم می‌شوند، چون از بازیکنان بهتری برخوردار بودند، اما تیم‌های نظیر ما سال به سال زمین چمن نمی‌دیدیم! من روز اولی که در زمین چمن بازی کردم هنوز در ذهنم به عنوان یک خاطره قشنگی باقی مانده. چراباید اینطور باشد؟ مگر ما را مادر نزاییده است؟ این اتفاقات ناجوری است که اگر کسی قدرتمند است تمام امکانات را در بر می‌گیرد و این موضوع در واقع یک ظلم آشکار است.

فوتبال چه کسی را بیشتر دوست داشتید؟

فوتبالیست‌های زیادی آن زمان بودند. من با آقای برومند مسافرت رفتم این آقا خیلی فوتبالیست خوبی بود. چپ پا و راست‌پا، خوب سر می‌زد و خوب دریبل می‌کرد و از همه مهم‌تر آدم خوب و خوش اخلاقی بود. اینها فاکتور‌هایی است که یک فوتبالیست خوب باید داشته باشد. آن مواقع تبلیغات و شرایط رسانه اینگونه رواج نداشت و در زمان ما آقای امیر عراقی هافبک بسیار خوبی بود که برای تیم شاهین بازی می‌کرد یا مثلا یکی از بهترین بازیکنانی که در تیم نیروی هوایی بازی می‌کرد، ناصر حاجی مختار بود؛ حیف از آن فوتبال! خیلی پسر خوب و آقایی بود و زمانی که تیم‌شان اول نمی‌شد، زود از دید‌ها خارج می‌شدند.

در مورد مسابقات مسکو بگویید.

آنجا تورنمنت نبود و دعوت شده بودیم و تورنمنتی در هندوستان داشتیم. آن زمان تیم‌های روسیه خیلی تیم‌های قدرتمندی بودند و مثلا در سال ۱۳۵۶ در اسپانیا، قهرمان جهان شدند. ما هم به عنوان تیم دارایی ۲ یا ۳ سفر به شوروی داشتیم و اکثر تیم‌های ملی و باشگاهی که به روسیه رفتند، باختند. تیم دارایی در باکو نمایش دلاورانه‌ای داشتیم و آنها را با نتیجه ۴ بر یک شکست دادیم. من مربی دارایی بودم و در ارمنستان با تیم ارمنستان مساوی کردیم. در دونتسک با یک تیم خیلی معروف آنها مساوی کردیم. سایر تیم‌های باشگاهی و تیم‌ملی مقابل تیم‌های شوروی همه باختند و تنها تیمی که در شوروی برنده شد و نتیجه خوبی داشت، تیم دارایی بود.

در تورنمنت هندوستان چه گذشت؟

تیم‌های هندوستان، رژیم صهیونیستی، پاکستان و ما بودیم و تورنمنت چهار جانبه انتخابی مقدماتی برای المپیک بود. تیم رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۵۸ در بازی‌های آسیایی توکیو، تیم ایران را با ۵ گل شکست داد و با نگاه تحقیر به ما نگاه می‌کردند. اکثر بچه‌های تیم ما جوان بودند. ما باید ۸ تا ۹ گل می‌زدیم ولی سه گل به ثمر رساندیم .

متاسفانه دائما سوء مدیریت باعث می‌شد ما به نتیجه نرسیم و مسابقات دو دوره‌ای بود. در دور اول که رژیم صهیونیستی را شکست دادیم، فکر می‌کنم در دور دوم با پاکستان بازی کردیم و تیم ما اصلا مربی نبرده بود! خود رئیس فدراسیون تیم را ارنج کرد. ارنجی که انجام داد، ارنج تیم اول نبود و به هندوستان و پاکستان باختیم و نباید برخی بازیکنان را در پست‌هایی قرار می‌داد که تخصص نداشتند. آن موقع هم سیستم بازی W بود. بک وسط، بک کنار و اینطوری ارنج می‌کردند. به آن دو تیم اول باختیم. با اینکه دور اول را ما بردیم، اما مقابل دو تیمی که در دور دوم از نظر سطح‌بندی پایین‌تر بودند، شکست خوردیم. رژیم صهیونیستی ۸ امتیاز و تیم ما ۷ امتیازی شد. اینها همه برای سوء مدیریت بود و در بازی دوم به هندوستان و پاکستان، باختیم.

نتایج شما در دور دوم چگونه بود؟

۲ تا را بردیم و با رژیم صهیونیستی مساوی کردیم. بازی اول ۳ بر صفر برنده شدیم، اما در بازی دوم مساوی کردیم و تیم اول آنجا را ما بردیم.

چه تیمی اول شد؟

رژیم صهیونیستی در آن گروه اول شد و ما دوم شدیم. فقط تیم اول صعود می‌کرد.

بعد از خداحافظی با فوتبال به فعالیت در رشته تنیس پرداختید و ۵ سال رییس فدراسیون تنیس بودید. آیا بلافاصله بعد از خداحافظی و جدایی از فوتبال به عنوان رئیس فدراسیون تنیس انتخاب شدید؟

خیر من بعد از انقلاب رئیس فدراسیون تنیس شدم. من در آن زمان هم که فوتبال بازی می‌کردم به عنوان مربی تنیس فعالیت داشتم.

در چند سالگی به عنوان رئیس فدراسیون تنیس انتخاب شدید؟

فکر می‌کنم حدود ۴۰ سال سن داشتم.

چه اتفاقی افتاد که به عنوان رئیس فدراسیون تنیس انتخاب شدید؟ چه کسی به شما پیشنهاد داد؟

به یکباره از آسمان آمدند و ما را به آنجا بردند! من در رشته‌های مختلف ورزشی کار می‌کردم، چون شغلم دبیر ورزش بود. من در اردوی المپیک که بین همه قهرمان‌ها مسابقه پینگ‌پنگ گذاشتند رتبه دوم را کسب کردم. در اینجا من ضمن فوتبال، تنیس هم بازی می‌کردم. یکی از فوتبالیست‌های هم دوره‌ی ما که خداوند رحمتش کند، یکی از قهرمانان تنیس بود. 

من با اینها می‌رفتم و تنیس بازی می‌کردم. دوره مربی‌گری دیدم، چون شغلم ایجاب می‌کرد و کم کم در آنجا من که شغلم مربی ورزش بود، معلم تنیس هم شدم. معلم تنیس که شدم بعد از انقلاب همه چیز بهم ریخت. تمام مربی‌ها جمع شدند و من به عنوان منتخب مربیان انتخاب شدم.

بعد از انقلاب مدیریت تنیس به صورت یک هیاتی شد که من آن هیات را اداره می‌کردم. زمان آقای داوودی شمسی که به عنوان رئیس سازمان تربیت بدنی انتخاب شد، آقای شاه حسینی به من گفت بیا و به عنوان رئیس فدراسیون فعالیت کن، چون رئیسش رفیق من بود، اما در نهایت آنها اختلاف پیدا کردند و من نرفتم. آقای راغفر که رییس فدراسیون فوتبال شد بنده را برای مربیگری تیم ملی خواستند.

من گفتم چرا من مربی باشم؟ گفت ما تحقیق کردیم و تصمیم گرفتیم. گفتم حسین جان من سالیان، سال است که از فوتبال دورم و بازیکنان را نمی‌شناسم و همینطور بازیکنان مرا نمی‌شناسند. هم برای من و هم برای فدراسیون و هم برای فوتبال بد است. بعد از این صحبت‌ها آنها رفتند و آقای حبیبی را آوردند. وقتی که دوباره آقای راغفر به عنوان قائم مقام سازمان تربیت بدنی و جانشین آقای داود شمسی انتخاب شد من را برای ریاست تنیس خواستند.

نمی‌خواستم فقط رییس باشم چرا که من مملکتم و مردمش را دوست دارم و گرنه آن موقع، هر بلایی سر تیم ملی فوتبال می‌آمد، من می‌توانستم بگویم بیخیال و فقط مربی تیم ملی باشم. 

اینقدر خودخواهی نداشتم که این کار‌ها را بکنم و مربیگری را بگیرم. خیلی از مربیان فوتبال شاگرد من بودند. اینگونه بود که به عنوان رییس فدراسیون تنیس انتخاب شدم.

آن زمان‌ها تیمی برای برگزاری اردو به خارج نمی‌رفت و ما اولین تیمی بودیم که به خارج از کشور رفتیم. شما تا حالا در مملکت ندیده‌اید که قیمت یک کالایی بالا برود و بعد آن قیمت را پایین بیاورند.

آن موقع تنیس بدنامی داشت، می‌گفتند تنیس ورزشی گران و برای پولدار‌ها است.

قیمت‌های زمین همه باشگاه‌های تنیس را پایین آوردم. قیمت یک ساعت بازی در زمین تنیس انقلاب ۶۰ تومن بود که آن را ۴۰ تومن کاهش دادم.

قیمت یک ساعت زمین تنیس امجدیه را به ۱۰ تومان کاهش دادم. آن زمان توپ تنیس نایاب بود و ما به انبار تربیت‌بدنی رفتیم و بعد از جستجو در آن‌جا، یکسری توپ بود که آنها را توزیع کردیم و با قیمت ارزان به بازیکنان فروختیم. شما سن‌تان به آن موقع نمی‌خورد. ورود توپ آن زمان ممنوع بود. من خیلی کار‌ها برای فدراسیون تنیس انجام دادم. چون رزومه من رزومه درستی بوده است.

من باعث شدم خانم‌ها وارد رشته تنیس شوند. خانم‌ها در ابتدای انقلاب اجازه نداشتند که در رشته‌های ورزشی شرکت کنند. من با رییس سازمان تربیت بدنی بحث کردم و گفتم نصف مملکت ما خانم هستند. اینها باید ورزش کنند؛ بنابراین برای اینکه از نظر اسلامی موجه باشد بانوان تنیس‌باز را به داخل سالن‌های ورزشگاه انقلاب فرستادم. وارد آن سالن‌ها که شدند این رشته همگانی شد. رشته‌های دیگر هم از این موقعیت استفاده کردند و حضور خانم‌ها همگانی شد. حق هم بر این بود.


خانم‌ها در ابتدای انقلاب اجازه نداشتند که در رشته‌های ورزشی شرکت کنند. من با رییس سازمان تربیت بدنی بحث کردم و گفتم نصف مملکت ما خانم هستند. اینها باید ورزش کنند؛ بنابراین برای اینکه از نظر اسلامی موجه باشد بانوان تنیس‌باز را به داخل سالن‌های ورزشگاه انقلاب فرستادم. وارد آن سالن‌ها که شدند این رشته همگانی شد. رشته‌های دیگر هم از این موقعیت استفاده کردند و حضور خانم‌ها همگانی شد. حق هم بر این بود.

آیا مادر و خواهر شما نباید ورزش کنند؟ مسبب این موضوع من بودم. آیا شما در روزنامه‌ای دیدید که بگویند باعث و بانی فلان کار من بودم؟ یا اطلاع‌رسانی کنند که من رفتم با رییس تربیت بدنی دعوا کردم؟ رادیو، تلویزیون و روزنامه هیچ کدام چیزی ننوشتند. از این صحبت‌ها و حسادت‌ها باعث می‌شود خیلی چیز‌ها گفته نشود. ما در تاریخ ورزش داریم که مثلا کدام تیم از چه تاریخی به وجود آمده یا قهرمان شده، اما الان شما آمدید و در مورد این مسائل مثل دعوا و این موارد صحبت می‌کنید. یکسری آدم‌ها در این ممکلت، تاریخچه ورزش بودند که مُردند. یک نفر نیامد ببیند این فوتبال و والیبال مملکت از کجا آمده و چه کسی باعث و بانی‌اش بوده است؟ ما که همواره در ورزش چوب اختلافات و خودخواهی‌ها را خوردیم. نه تنها در ورزش در جا‌هایی دیگر که ما شاهد هستیم هم همینطور و بر اساس لیاقت نبوده است.

آیا تلاش برای حضور بانوان در رشته تنیس برای شما حاشیه‌ای داشت؟

حاشیه نداشت. چون من از جنس این کار بودم. البته من تمام روز‌ها رییس نبودم که آنجا بنشینم و دنبال رفع مشکلات و پیشبرد کار‌ها باشم. به همه باشگاه‌ها سر می‌زدم. همه جا را نگاه می‌کردم. از اهالی تنیس هم بپرسید به شما می‌گویند که من همه جا می‌رفتم. ورزش تنیس را برای مربیان و بازیکنان ارزان کردم. من کاری کردم که اعضای طبقه پایین جامعه و بچه خود من هم بتواند بازی کند. آن موقع‌ها هر آدمی نمی‌توانست تنیس بازی کند. این کار‌ها را انجام دادم و ارزان هم کردم. من پای آدم‌های دیگر هم به تنیس باز کردم. آن موقع یک عده خاصی ورزش تنیس را انجام می‌دادند.

ما در تنیس مانند فوتبال مستعد نیستیم. آیا این موضوع درست است؟

در تنیس بله. تا این رشته ورزشی حرفه‌ای نشود راه به جایی نمی‌بریم. الان این بازیکنانی که در تنیس دنیا می‌بینید همیشه کوله روی دوش‌شان است. بازیکنان تنیس شب و روز، دنبال تنیس هستند. اما در ایران هم باید برویم کار کنیم و خرج خانه بدهیم و هم ورزش کنیم. اینها با یکدیگر همخوانی ندارد و ما نمی‌توانیم با دنیا برابری کنیم. آنهایی که هستند در حال حاضر روزانه ۴ یا ۵ ساعت تمرین می‌کنند. این تنیسور‌ها دائما به این کشور و آن کشور می‌روند. همچنین آنها اسپانسر دارند و مورد حمایت قرار می‌گیرند که اگر به فلان کشور رفتند لباس، کفش و تجهیزات شرکت آنها را استفاده کند. ورزشکاران حرفه‌ای برای تمام تجهیزات پول می‌گیرند. در ضمن شرایط الان با گذشته متفاوت است. در حال حاضر دنیا اینگونه است اگر بخواهید به هر رشته ورزشی بروید از شما آزمایش بدنی می‌گیرند که متوجه شوند عضلات شما برای این ورزش مناسب است یا برای یک رشته دیگر؟ آن زمان عوامل محیطی در ورود آدم‌ها به ورزش کارساز بود. مثلا خانه من در نزدیک زمین فوتبال بود من فوتبالیست می‌شدم. شما کنار خانه‌تان استخر بود و شناگر و اگر در محله زندگی‌تان سالن یا زمین والیبال بود، والیبالیست تبدیل می‌شدید. ما از خیلی چیز‌ها عقب بودیم و حتی الان هم عقب هستیم.

آیا برای ورود بانوان به تنیس، مخالفت هم شد؟

خیر. چون من یک آدم شناخته شده بودم. رییس فدراسیون مرا می‌شناخت. چون آنها فوتبال ما را تماشا می‌کردند و ما را می‌شناختند. وگرنه ما را در زمین راه نمی‌دادند. رفیق من تنیس‌باز بود که به آنجا رفتم. بچه‌های کوچک تنیس می‌آمدند و برای آنها برنامه بدنسازی داشتیم. ما برای آن تشکیلات شناخته شده بودیم.

شیرین‌ترین خاطره شما در ورزش.

ورود ایران به المپیک. المپیک برای مردم مثل مکه می‌ماند. این موضوع برای مردم خیلی با اهمیت و ارزشمند است. به همین خاطر در گذشته خیلی بگیر و ببند برای آماتور یا حرفه‌ای بودن ورزشکار وجود داشت. در آنجا تمام ملیت‌ها و همه رنگ‌ها حضور دارند. بار‌ها ازدواج‌ها میان ورزشکاران با ملیت‌های مختلف در المپیک شکل گرفته است. ورزش برای همبستگی است. ورزش زبان نمی‌خواهد. همین که برای ورزش لباس خودتان را عوض کنید با همه اینها آشنا می‌شوید. بدون اینکه نیاز باشد، وقت بگیرید و صحبت کنید. باید افرادی را به عنوان مسئول ورزش انتخاب کنید که قدر این موضوع را بدانند و خودشان ورزشی باشند و در ورزش عرق ریخته باشند. ما متاسفانه این چیز‌ها را نداریم. برای مثال اگر کسی بیکار باشد و کاری نداشته باشد به او می‌گویند و رییس فدراسیون می‌شود. اصلا شما نگاه کنید و ببینید چه کسی مدیر ورزشی می‌شوند؟

اگر کسی بیکار باشد و کاری نداشته باشد به او می‌گویند و رییس فدراسیون می‌شود.


خیلی از روسای سازمان تربیت بدنی در گذشته ارتباطی با ورزش نداشتند، روسای فدراسیون‌های ورزشی که جای خود! اینها به چه معنی است؟ مثلا شما می‌خواهید جو بکارید، گندم به عمل می‌آورید؟

تلخ‌ترین خاطره ورزشی شما.

مسابقه‌ای که به دلیل نبود بچه‌ها ۴ گل از آلمان شرقی دریافت کردیم. تیمی که به مسابقات رفت، دائم نگران بود. ما در اردو‌های قبلی دائما در جو اردو شادی و بزن و بکوب داشتیم، اما وقتی از المپیک بر می‌گشتیم در آن ماشین انگار همه پدرشان فوت کرده بود و همه در غم بودند.

گل ملی هم داشتید؟

خیر نداشتم؛ 

و کلام پایانی...

ابتدا باید از شما تشکر کنم که زحمت کشیدید به اینجا آمدید و یکسری حقایق را برای مردم و آیندگان روشن کردید. در این مواردی که عنوان شد هیچ گونه تعصبی نسبت به چیز‌هایی که گفتم نداشتم. من ۲ چیز را در درجه اول دوست دارم؛ مملکتم و آدم‌هایش را. بار‌ها پیش آمده که من در تنیس به خارج بروم و امکاناتش را هم زیاد داشتم، چون در تنیس فعال بودم، اما گفتم من برای این مملکت و وطنم هستم. من باید این مملکت و آدم‌های این مملکت را دوست داشته باشم. دوست داشته باش تا دوستت داشته باشند. من شما و بچه‌هایم را دوست دارم.

نظر شما