سه‌شنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۳ - 2024 October 15

ملت شعر گو!

باید نگاهی از نو به شعر هایمان و ضرب المثل‌ها و تکیه کلام هایمان بیاندازیم تا منطق محض را قربانی سخنان زیبا و بزک کرده و خالی از محتوا و یا حتی غلط نکنیم.
کد خبر: ۲۸۹۷۷۹
تاریخ انتشار: ۲۳ دی ۱۴۰۲ - ۰۵:۲۵

صدای ایران- حمید سعادتی/ ما ایرانی‌ها همیشه خوب شعر گفته ایم. عمده کتاب‌های ارزشمند ما در طول تاریخ کتاب‌های شعر بوده اند و همیشه به آن‌ها افتخار کرده ایم. از نگاهی دیگر زیبایی سخن گفتن اغلب برای ما ارزشمند بوده است. با سخنان زیبا تاثیر می‌گذاشتیم و همچنین تسخیر سخنان زیبا می‌شدیم. اینکه سخنان منطقی و ارزشمند زیادی را با شعر‌های زیبای خود بیان کردیم قابل کتمان نیست. اما انتقاد‌هایی هم بر اینگونه سخن گفتن وارد است. در چنین فرهنگی در برخی مواقع زیبایی سخن بر منطقی بودن آن اولویت می‌گیرد و چه بسیار از این شعر‌ها که بعضا تبدیل به ضرب المثل نیز شده اند.
"خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو" این ضرب المثل به هیچ عنوان منطقی نیست. جا‌هایی هست که عقلا باید با جمع همراه شد و در جایی دیگر به حکم عقل باید راهی غیر از جمع را در پیش گرفت.
"آشپز که دوتا شد آش یا شور می‌شود‌ی بی نمک " دو نفر آشپز با هماهنگی و انتقال علم و تجربه خود به همدیگر ممکن است غذایی خیلی بهتری درست کنند و یا دو پزشک با مشورت هم درمان بهتری می‌توانند برای بیمار تجویز کنند و در عین حال طبیعی است برخی مواقع دو نفر به هر دلیلی نتوانند با هم همکاری کنند.
"تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیز ها" این سخن به هیچ وجه نمی‌تواند منطقی باشد. چه بسیار که از هیچ خبر‌هایی می‌سازند و بال و پر می‌دهند که با واقعیت هیچ سنخیتی ندارد. خبر‌های زرد بسیاری که از حاشیه زندگی هنرمندان، ورزشکاران و سیاسیون و... که برای جذب مخاطب، تخریب رقیب و یا هر هدف سیاسی صورت می‌گیرد از این دست هستند.
از این دست شعر‌ها و ضرب المثل‌ها در فرهنگ ما کم نیستند. استفاده از آن‌ها و تعمیم و توجیه مسائل و اشتباهات به وسیله شعر‌هایی از این دست با توجه به عمق نفوذ آن‌ها در فرهنگ ما اثرات سوئی را به بار می‌آورد.
چند مثال دیگر را ببینید که اشتباه بودن آن‌ها آنقدر واضح است که نیاز به هیچ توجیهی ندارد.
"سکوت علامت رضا است"
" عقد دختر عمو و پسر عمو را در آسمان‌ها نوشته اند"
"هنر نزد ایرانیان است و بس"
و...
تبعیض جنسیتی، تحقیر زن، در نطفه خفه کردن دیدگاه توسعه‌ای با محدود کردن دیدگاه خود  به چنین شعر و ضرب المثل‌هایی را باعث می‌شود.
مغالطه‌هایی که منطق ما را شکل می‌دهد و جواب نقد‌ها را با همین استدلال‌های غلط می‌دهیم و اشتباهات را به وسیله همین‌ها برای ما به نام راست و درست به خوردمان می‌دهند.
یک چهار چوبی که خود را در وسط آن گیر انداخته ایم و ...

باید نگاهی از نو به شعر هایمان و ضرب المثل‌ها و تکیه کلام هایمان بیاندازیم تا منطق محض را قربانی سخنان زیبا و بزک کرده و خالی از محتوا و یا حتی غلط نکنیم.  در چنین صورتی است که می‌توانیم رشد و توسعه پیدا کنیم.

نظر شما