چین و آینده مذاکره هستهای
روابط دوجانبه ایران و چین از اشتراکات فراوان و منافع متقابل بهره میبرد بهگونهای که رهبران سیاسی دوکشور از ارتقای روابط به سطح همکاریهای راهبردی سخن میگویند. اما سوالات و ابهاماتی در افکارعمومی ایرانیها مطرح است. آیا با توجه به نقشآفرینی و موضعگیری چینیها در مساله هستهای ایران، میتوان عنوان راهبردی را به وضع کنونی روابط اطلاق کرد؟ آیا چین به بازار ایران صرفا بهعنوان یک بازارمصرف گسترده و خوان اقتصادی نگاه میکند و از شرایط بینالمللی ایران با فرصتطلبی سوءاستفاده میکند؟ آیا از آینده روابط با چین میتوان انتظار شراکت راهبردی داشت؟
روابط واحدهای تشکیلدهنده نظام بینالملل تابعی از متغیرهای متعدد است؛ میزان همگرایی و همپوشانی اقتصادی، ساختار سیاسی، عمق اشتراکات فرهنگی، میراث تاریخی، مداخلات سایر بازیگران، دیدگاهها و رفتار رهبران سیاسی، شرایط و منافع بینالمللی و نیز برداشت مثبت یا منفی از سیاستهای یکدیگر.
الگوی روابط کشورها میتواند دنبالهرو باشد یا دشمنی، رقابت باشد یا همکاری یا در بهترین وضعیت، اتحاد راهبردی باشد. دوکشور یا علیه منافع یکدیگر اقدام میکنند (الگوی خصومت)، یا درصدد رقابت برای افزایش منافع اختصاصی خود برمیآیند (رقابت)، یا برای دستیابی به منافع مشترک در یک مسیر مشترک گامبردارند (همکاری) و در مرحلهای بالاتر منافع یا تهدیدها علیه طرف مقابل را منافع و تهدید علیه خود قلمداد کنند (اتحاد راهبردی). دنبالهروی نیز عمدتا بیانگر نوع تعامل کشورهای دارای قدرت اندک با قدرتهای بزرگتر یا هنگامی است که کشوری تمایل به مسوولیتپذیری در موضوع یا موضوعاتی ندارد (احاله مسوولیت). بعضا ترکیبی از این اشکال رخ میدهد؛ نظیر همکاری در عین رقابت.
اینکه روابط دوکشور خاص تابع کدامیک از الگوهای فوق باشد، برآیند مستقیم متغیرهای مختلف است اما مهمتر از همه نتیجه دیدگاهها و رفتار رهبران سیاسی دوکشور و انتظاراتی است که از آینده روابط دارند؛ انتظاراتی که مبنای تصمیمگیری سیاستمداران است و میتواند ساختارهای مادی روابط را عمیقا تحتتاثیر قرار دهد.
روابط ایران و چین طی نیمقرن گذشته تحتتاثیر تغییر در محیط داخلی ایران از نوعی رقابت و همکاری بدبینانه (بهدلیل وابستگی نظام سلطنتی حاکم بر ایران به غرب) به سمت همکاری مثبت سوق یافته است. طی سالهای اخیر بهطور ویژه دوطرف الگوی همکاریهای فزاینده و راهبردی را در دستور کار قرار داده، چشمانداز وسیعی را گشوده و طبعا انتظارات زیادی برای رفتار یکدیگر تعریف کردهاند.
گذر به مراحل عالیتر از روابط، نیازمند اقدامات ملموس و ارسال سیگنالهای دقیق و بهموقع است. ناظران سیاسی، نخبگان علمی و افکارعمومی ایران طی سالهای اخیر همواره پرسشهایی درباره روابط ایران و چین مطرح کردهاند و از منظر انتقادی توسعه روابط دوکشور را صرفا در راستای منافع چین دیده و انتظارات بیشتر از پکن را غیرواقعگرایانه دانستهاند. این موضوع بهخصوص در مساله هستهای ایران و تحلیل رفتار چین در قبال آن، نمود بیشتری مییابد و چنین بهنظر میرسد رفتار پکن پاسخگوی انتظارات افکارعمومی ایران نبوده است.
چین قدرتی بزرگ در نظام بینالملل و عضو دایم شورای امنیت است که سیاست عدماشاعه سلاحهای هستهای را بهرسمیت شناخته است و همزمان بهعنوان یک قدرت مستقل و نوظهور برخی هنجارها و ارزشهای حاکم بر نظام بینالملل را مورد انتقاد قرار داده و در روابط خود با آمریکا و اروپا مدل همکاری و رقابت همزمان را تعقیب میکند.
چین هرچند مخالف دستیابی کشورها به سلاح هستهای است، ظاهرا به ادعاهای غرب درباره تسلیحاتیبودن برنامه ایران بهدرستی مشکوک بوده بنابراین به تحریمهای یکجانبه غرب در موارد زیادی بیتوجهی یا کمتوجهی کرده است تا آنجا که در سفر رسمی آقایروحانی به پکن، رییسجمهور آن کشور، روابط متقابل را «روابطی راهبردی» خواند، سیاستهای دولت تدبیر و امید در عرصه خارجی را ستود و بار دیگر از حمایت چین از دستیابی ایران به انرژی صلحآمیز هستهای سخن گفت.
اما در ایران منتقدان با روابط چین و توسعه روابط با چین این اظهارنظرها را کافی ندانسته و انتظار اقدامات عملی را مطرح میکنند. این میتواند خصلت یک روابط نوپا یا شرایط جهش به روابط بهتر باشد. بسیاری سوال میکنند در حالیکه ایران نقش مهمی در تامین امنیت انرژی چین با تامین سالانه 12درصد از نفت مصرفی آن ایفا میکند و پیشبینی میشود تا پایان سال2014 حجم روابط تجاری ایران با نخستین شریک تجاریاش یعنی چین به 50میلیارددلار برسد، پکن چه ما بهازایی برای این منافع عمده پرداخته است؟ آیا اقدامات سیاسی متناسب با تعهد رهبران آن کشور را انجام داده است؟ برخی معتقدند در شرایط کنونی، حداقل مابهازای موردانتظار از چین در قبال منافع عمدهای که از روابط با ایران میبرد، حمایت فعالانه از ایران در مذاکرات هستهای است.
منتقدان سیاسی روابط نیز سوالات و ابهامات زیادی را مطرح میکنند و معتقدند ادامه بنبست در پرونده هستهای ایران و استمرار پیچیدگیها و معضلات در خاورمیانه، باعث ادامه تمرکز آمریکا بر این منطقه خواهد بود و از فشار بر چین خواهد کاست، بستر لازم برای تداوم خیزش اقتصادی و هژمونی سیاسی آن کشور در شرق آسیا را ایجاد خواهد کرد و مانع عملیاتیشدن استراتژی آمریکا موسوم به موازنه مجدد با چین یا اجرای سیاست گردش به شرق خواهد شد که پکن نگران آن است. در این شرایط رهبران چین نباید تمایلی به حلوفصل پرونده هستهای ایران داشته باشند.
اما فارغ از این پرسشها، مقامات ایرانی نظیر همتایان چینی خود روابط را در یک الگوی بزرگتر تعریف کردهاند و از اهمیت و اولویت بالای روابط و قدرت و نقش مکمل منطقهای و جهانی دو طرف سخن گفتهاند هرچند «انتظار» برای ایفای نقش پررنگتر پکن در مذاکرات هستهای همواره بهعنوان یک مطالبه جدی مطرح میشود. دکتر روحانی در مراسم دریافت استوارنامه سفیر جدید چین سوابق همکاری دو کشور در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی را یادآوری کرد و گفت: چین در دورانی که ایران مورد تجاوز قرار گرفت و در هنگام تحریمها، اقدامات مفیدی انجام داد که راهگشا و موثر بود و ما هیچگاه این روابط دوستانه را فراموش نخواهیم کرد. ایران و چین همچنین در زمینه فناوری صلحآمیز هستهای از گذشته تاکنون همکاریهای ارزشمندی داشتهاند و ما امروز خواهان تلاش بیشتر این کشور در چارچوب مذاکرات ایران با «1+5» هستیم تا دوطرف در زمان تعیینشده به توافق جامع و نهایی دست یابند.
دیپلماسی فعال ایران با آغازبهکار دولت یازدهم، در کنار نقش موثر ایران در امنیت فراگیر خاورمیانه (عراق و سوریه) با توجه به جایگاه حیاتی منطقه در تامین باثبات انرژی برای اقتصاد چین، نقشآفرینی مثبت ایران در امنیت افغانستان بهعنوان همسایه مشترک ایران و چین و فرصتهای بزرگ اقتصادی و سرمایهگذاری در ایران برای چین، تنها بخشی از مواردی است که شاید امروز رهبران چین را به این جمعبندی رسانده که سطح روابط با ایران باید از مرحله «همکاری» به «راهبردی» ارتقا یابد. مسیر مذکور نیازمند ریلگذاریهای متناسب سیاسی است تا بتوان چشمانداز انتظارات فراتر را از درون شرایط جاری تعریف کرد و به منتقدان روابط و افراد بدبین قبولاند که دوطرف ظرفیت لازم برای تبدیلشدن به شرکای راهبردی را دارند، برای این کار از انگیزه و اراده واقعی برخوردار هستند و گامهای لازم را بهموقع برمیدارند. در صورتی که نتوان به این سوالات در باره دوگانه منافع و انتظارات متقابل پاسخ داد، فشار منتقدان و افکارعمومی میتواند بستر همکاریها را تحتتاثیر قرار دهد و آثار منفی آن ترسیم آینده روابط را دشوار خواهد کرد.
انتصاب رییس تیم کارشناسی چین در پرونده هستهای ایران بهعنوان سفیر جدید آن کشور در تهران؛ شاید، نویددهنده نقش پررنگتر چین در مذاکرات هستهای و پاسخی به انتظارات رهبران ایران و انتقادات و سوالات افکارعمومی در قالب تحرک بیشتر و سازنده پکن برای رسیدن همه طرفها به توافق جامع در پرونده هستهای ایران باشد.
منبع: روزنامه شرق
نظر شما