سه‌شنبه ۲۷ شهريور ۱۴۰۳ - 2024 September 17
در گفتگو صدای ایران با "دکتر سروش دباغ" طرح شد؛

بازخوانی پروژه روشنفکری دینی

چندی است در دنیای رسانه و بالاخص رسانه های جریان روشنفکری نقدها و حملاتی به جریان روشنفکری دینی می شود که این نقدها گاهی غیر منصفانه وبه نوعی سوء استفاده از زمان فعلی برای تسویه حسابهای گذشته است. اما براستی پروژه روشنفکری دینی چیست؟ و چه تفاوتی با دیگر نحله های فکری دیگر دارد وافق حرکت این جریان به کدام سوی است؟ در گفتگوی پیش رو با دکتر سروش دباغ، پاسخ به سئوالات فوق از زوایای گوناگون مورد بحث قرار گرفته است.
کد خبر: ۲۷۴۷۸
تاریخ انتشار: ۱۸ مهر ۱۳۹۳ - ۰۹:۴۴
صدای ایران؛ حیدر سمیرکرم- چندی است در دنیای رسانه و بالاخص رسانه های جریان روشنفکری نقدها و حملاتی به جریان روشنفکری دینی می شود که این نقدها گاهی غیر منصفانه وبه نوعی سوء استفاده از زمان فعلی برای تسویه حسابهای گذشته است. اما براستی پروژه روشنفکری دینی چیست؟ و چه تفاوتی با دیگر نحله های فکری دیگر دارد وافق حرکت این جریان به کدام سوی است؟ در گفتگوی پیش رو با دکتر سروش دباغ، پاسخ به سئوالات فوق از زوایای گوناگون مورد بحث قرار گرفته است.

صدای ایران: با سلام وعرض تشکر از اینکه وقتی را در جهت پاسخگویی به سئوالات مخاطبین ما دادید. اولین سئوال ما این است که وجه ممیزی روشنفکری دینی با دیگرنحله های فکری در چیست؟وبه طور کلی روشنفکری در پی چه اهدافی است؟
سروش دباغ: اگر بخواهم پاسخ شما را بصورت نسبتا مبسوط  بیان کنم ،بایداشاره ای داشته باشم به دسته بندی ای که در مقالۀ خویش تحت عنوانِ«الاهیات روشنفکری دینی: نسبت سنجیِ میان تجربه دینی، معرفت دینی  و کنش دینی» عرضه کرده ام. همانگونه  که در آن  مقاله آورده ام، در قلمرو دینداری با پنج گروه روبرو هستیم.

اولین گروه سنت گرایان هستند که با دستاوردهای معرفتی جهان جدید و عقلانیت مدرن بر سر مهر نیستندوآن را غیرموجه انگاشته ودراندیشۀ بازگشت به جهان پیشامدرن وروزگار سپری شده وگذشتۀ از دست رفته اند. مفهوم «حکمت خالده» در نظام معرفتیِ سنت گرایان متضمنِ تبیین این مهم است. در آثار سنت گرایان، تاکید بیشتر بر آموزه های فلسفی (فلسفه اشراق و فلسفه صدرایی) وعرفانیِ موجود در سنت اسلامی است. فریتهوف شوان وسیدحسین نصر از سنت گرایانِ نامبردار معاصرند.

 دومین گروه بنیاد گرایان دینی هستند؛ وجه مشترک این جماعت با سنتگرایان در مخالفت با آموزه های جهان جدید است؛ در عین حال  تفاوتشان در این است که  بنیادگرایان، بر خلاف سنت گرایان، فقط بر معانی تحت الفظیِ آیات وروایات تاکید دارندوتوجهی به سویه های باطنیِ متن مقدس وسنت دینی ندارند. ایشان بر آنند تا آیات قرآن را از سیاق تاریخی واجتماعی خود خارج کرده،  آنها را به نحو مکانیکی در روزگار کنونی به کار بندند.در این خوانش از اسلام، سویۀ سیاسیِ امور پر رنگ است ودر تنظیم مناسبات و روابط نقش آفرینی میکند. گروه «القاعده » مصداق بارزی از بنیاد گرایی دینی در دهه های اخیر است. نمونه های اخیرش را می توان  در گروه«داعش» در سوریه وعراق فعلی ویا جریان «بوکوحرام» در نیجریه  مشاهده کرد.

دستۀ سوم در قلمرو دینداری، دینداران سنتی اند؛ دیندارانی که با دستاوردهای معرفتیِ جهان جدید آشنا نیستند ودر عین حال آنها را جدی نمی گیرند و در سامان بخشیدن به نحوۀ زیست وسلوک دینی خویش در روزگار کنونی بدان وقعی نمی نهند.  آیت الله بروجردی وآیت الله خویی ومقلدان شاندر زمرۀ دینداران سنتی  اند. به تعبیر عبدالکریم سروش، می توان این افراد را دیندار معیشت اندیشِ اخروی انگاشت؛ با این توضیح  که دینداری آیت الله بروجردی و آیت الله خویی از سنخ «معیشت اندیش عالمانه اخروی» است، و دینداری مقلدانشان از سنخ «معیشت اندیش عامیانۀ اخروی».

 دسته چهارم، احیاگران دینی هستند؛ دلمشغولی اصلی  آنها زدودن معرفت دینی از زواید وخرافات است؛ در عین حال به دفع شبهات نیز همت می گمارند و  بر جوانب مغفول دین انگشت تاکید می نهند. احیا گران با اندیشه های جهان جدید  چندان آشنا نیستند، در صورت آشنایی نیز  در سامان بخشیدن به نظام دینیِ خویش از آن آموزه ها بهره نمی گیرند وبیش از هر چیز در آنها به چشم شبهاتی می نگرند که باید بدانها پاسخ داد. در میان احیاگران دینی معاصر، می توان از مرحوم سید محمد حسین طباطبایی ومرحوم مطهری نام برد.

دستۀ پنجم، روشنفکران دینی هستند؛این گروه دستاوردهای معرفتیِ جهان جدید را جدی انگاشته ودر آنها به دیده عنایت می نگرند. این جماعت به لحاظ معرفت شناختی نسبت به  فراورده های علوم نوین وفلسفۀ جدید گشوده اند ودر اندیشۀ برقراری تناسب وتلائم میان ِمعارف دینی ومعارف غیر دینی وبازخوانی انتقادیِمؤلفه های گوناگون سنت دینی ذیل آموزه های  جهان جدید هستند.

صدای ایران: اقای دکتر با توجه به دسته بندی که شما ارائه نمودید به نظر می رسد میان گروه چهارم یعنی احیاگران دینی وروشنفکران دینی نزدیکی بیشتری برقرار است. تنها تفاوت این دودسته در این است که احیاگران دینی بیشتر مباحث شان درون دینی است اما روشنفکراندینی،  برون دینی است. شما این موضوع را چگونه تبیین می نمائید؟
سروش دباغ: چنانکه در می یابم،تفاوت اساسی احیاگراندینی با روشنفکران دینی در این امر است که احیاگران با اندیشه های جهان جدید آشنا نیستند و در صورت آشنایی نیز در نظم و نسق بخشیدن به مجموعۀ معتقدات خویش از آن آموزه ها بهره نمی گیرند؛ بلکه مسائل جدیدی را که طرح می شود، بیشتر در قالب شبهاتی می بینند که باید بدانها پاسخ داد. آثار مرحوم مطهری از این حیث مثال خوبی است؛ ایشان در حواشی « اصول فلسفه و روش رئالیسم» ازهمین منظر به نقدآموزه های مارکسیستی  همت گمارده است.

از سوی دیگر، به نزد روشنفکران دینی، بر خلاف احیاگران دینی، دستاوردهای معرفتی جهان جدید جدی اند ودر آنها بایدبه دیده عنایت نگریست.همانگونه که در مقالۀ « الهیات روشنفکری دینی» آورده ام، به اقتفای لاکاتوش فیلسوف علم معاصر، می توان پروژه روشنفکر دینی  را بسان «برنامه پژوهشی»  ای انگاشت که مانند هر نظریۀ علمی، در قیاس با نظریه های بدیل، برخی مسائل را به مدد قدرت توجیه کنندگی  خود به نیکی  تبیین و توجیه می کند،برخی مسائل را پیش بینی می کند؛ در عین حال برای برخی از امور پاسخ در خوری ندارد. رفته رفته با پدیدار شدن موارد ناقض ومبطل و ایجاد رخنه هایی در نظریه، کمربند محافظتی  نظریه از بین میرود و به دورهستۀ نظریه، کمربند محافظتی دیگری تنیده می شود.

به عنوان مثال، می توان به تعارض میان یافته های بشری وفهم متعارف از متن مقدس اشاره داشت؛ برای رفع این ناسازگاریها می توان کمربند محافظتی را مرمت کرد ویا احیانا به صورت بندی نوین آن پرداخت تا نوبت به هسته برسد.یک نظریه می تواند با نگه داشتن هسته،کمربند محافظتیِ نو به دور خویش بتند وخود را بازسازی کند؛ اما اگر افزون بر کمربند محافظتی، هسته نیز با مخاطرات جدی مواجه شود، به نحوی که نتوان آنرا بازسازی کرد، نظریه فرو می افتد و جای خود را به نظریۀ بدیل میدهد.

بطور خلاصه، پروژه روشنفکری دینی، ناظر به برقراری توازنِمیان معارف دینی و معارف غیر دینی است؛ فرایندی که حد یقفی ندارد،ایستا و متصلب نیست ودر مقابل مسائل جدیدی که طرح می شود و سر بر می آورد،گشوده است.

صدای ایران: اگر بخواهیم اجزای پروژه روشنفکری دینی را بازشناسی کنیم،این ساختار از چه مولفه هایی تشکیل شده است؟
سروش دباغ: چنانکه در می یابم، در نظام الهیاتی روشنفکری دینی، بایدتجربه دینی،معرفت دینی وکنش دینی را از یکدیگر تفکیک  کرد.  فراوردۀ تجربه دینی  نسبت به تلقی های گوناگون از ساحت قدسی لابشرط است وخود منقسم بر دوقسمِ تجربۀ دینی گزاره ای  وغیر گزاره ای است.  معرفت دینی نیز عبارتست از فهم موجه و روشمند از متن مقدس. روش «موازنه متاملانه» برای رسیدن به این مهم محوریت دارد؛ موضع معرفت شناختی ای که متناسب با این نگرش است، «مبناگرایی معتدل» است.

به دیگر سخن، نسبت سنجیِ میان پاره های مختلف معرفت و برقراری توازنِ میان معارف دینی ومعارف بشری از مقوماتِ معرفت شناختیِ برنامۀ پژوهشیِ روشنفکری دینی است. درباب کنش دینی، الهیات روشنفکری دینی، اخلاق را فراتر از فقه می نشاند وبا تاکید بر روایی اصول اخلاقیِ جهانشمول وبرگرفتن آنها، احکام عبادی را برصدر می نشاند وبه توزین احکام فقهیِ اجتماعی در ترازوی اخلاق وترجمه فرهنگی آنها همت می گمارد. در مقالۀ « مناسک فقهی و سلوک عرفانی: طرحواره ای از عرفان مدرن 7» این امر را به تفصیل به بحث گداشته ام.

صدای ایران: حضرتعالی در بخش سوم (کنش دینی) فرمودید که روشنفکری دینی اخلاق را فراتر از فقه می نشاند واز فقه به فقه اجتماعی اشاره داشتید. اگر دقیق بخواهم سئوالم را تبیین نمایم شما در مقالات «الهیات روشنفکری دینی» و «مناسک فقهی وسلوک عرفانی» ، فقه عبادات را از فقه معاملات مجزا ساخته وگفته اید در بخش اول انسان متعبدانه برخورد می کند(فقه عبادات)؛ ولیکن در بخش دوم، فقه معاملات را در ترازوی اخلاق می سنجد،سئوال بنده این است که، قسم اول مقدمه قسم دوم است، اگر در قسم اول پذیرش اعمال را بر تاثیر پذیری اخلاقی بدانیم خواهی نخواهی در قسم دوم توزین بودن احکام فقهی اجتماعی در ترازوی اخلاق شکل می گیرد،چرا در این صورت بندی به این موضوع که ارتباط فردی با خدا در قسم اول اگر خوب شکل بگیرد بالطبع آن در قسم دوم در ارتباط فرد با اجتماع نیز ارتباط  اخلاقی شکل می گیرد،کم توجه شده است؟
پاسخ: در مقالۀ « مناسک فقهی و سلوک عرفانی» ، نگفته ام که باید با  احکام عبادی  متعبدانه برخورد کرد؛ بلکه بر اخلاقی بودن آنها  تاکید کرده ام. برای انجام این مهم، از وظیفۀ در نظر اولِ « بهبود خود» در نظام اخلاقی دیوید راس، فیلسوف اخلاق انگلیسی قرن بیستم، مدد گرفته ام.

افزون بر این، بر معنابخشیِ  این احکام فقهیِ عبادی به زندگی تاکید کرده ام. در واقع، به روایت من، هم احکام فقهی عبادیدر ترازوی اخلاق  توزین می شوند، هم احکام فقهیِ اجتماعی.در عین حال، احکام عبادی، سویۀ فردی پررنگی دارند و معطوف به تنظیم مناسبات و روبط شخص با خود و مبدا هستی است؛ حال آنکه احکام اجتماعی ناظر به تنظیم مناسبات و روابط با دیگران است.

به تعبیر دیگر، هر چند هم احکام عبادی در ترازوی اخلاق توزین می شوند، هم احکام اجتماعی؛ اما « ربط اخلاقیِ»  این دو سنخ احکام با یکدیگر متفاوت است. علی ای حال، برای اندراج آنها در مجموعۀ معتقدات، گریز و گزیری از توزین آنها در ترازوی اخلاق نیست. احکام عبادی و اجتماعیِ موجه و اخلاقی، برگرفته شده و بکار بسته می شوند.

صدای ایران: سئوالی که در اینجا پیش می آید این است که در آثار متاخر جریان روشنفکری دینی برای خروج از بن بست دوگانه دین ومدرنیته،می بینیم که به نظریه توزین دین  در ترازوی اخلاق پرداخته اند وبیان می دارند که احکام دینی تا جایی مورد قبول است که در ترازوی اخلاقی به سنجش در آیند واگر مخالفتی با اصول اخلاقی نداشته باشند مورد پذیرش هستند. در این رابطه نظر شما چیست؟
سروش دباغ: به نظرم، فقه منسلخِ از اخلاق ما را به جایی نمی رساند. چه بسا حکمی از نظرفقهی روا و بایسته  باشد، اما لزومی ندارد  از منظر اخلاقی نیز چنین باشد. معطوف به همین امر، در مقالۀ « حجاب در ترازوی قرآن»، میان «وجوب فقهی» و«وجوب اخلاقی» تفکیک کردم؛ تفکیکی  که رهگشاست. برخی از امور، وجوب فقهی دارند، اما وجوب اخلاقی ندارند و بالعکس.

چنانکه در پاسخ به پرسش قبلی آوردم، نو اندیشان دینی در اندیشۀ بدست دادن قرائت اخلاقی و انسانی از احکام فقهی اند. به نزد ایشان، فقه بریده از اخلاق، راهی به جایی نمی گشاید. 

در عین حال، تامل در اصناف دینداری نیز در این میان مهم است. سراغ گرفتن از رابطۀ میان فقه و اخلاق در زمرۀ دلمشغولی های دینداری معرفت اندیش است؛ حال آنکهدینداران معیشت اندیش که قاطبۀ دینداران را تشکیل می دهند، عمومادر مقولاتی چون دین و فقه و اخلاق از این منظر نظر نمی کنند.

آنچه برای دینداران معرفت اندیش اهمیت  دارد، برگرفتن معتقداتی است که غیر اخلاقی و غیر انسانی نباشند؛ ایشان از این منظر در سنت و مدرنیته نظر می کنند و به ارزیابی مؤلفه های مختلف آنها همت می گمارند. از اینرو، ایشان نه مفتون هر آنچیزی اند که متعلق به جهان مدرن است؛ نه هر آنچه صبغه سنتی دارد. به نزددینداران معرفت اندیش، نهایتا آنچه محصول و فراوردۀ روشِ « موازنه متاملانه» است و موجه و انسانی و اخلاقی، باید برگرفت و آنچه از این دایره بیرون می ماند، باید فرو نهاد. 

صدای ایران: در رابطه با این موضوع فکر می کنمدر بعضی امور اگر قائل باشیم که اخلاق ودین با یکدیگر تضاد دارند باید اول روشن کنیم که مرز میان فقه و اخلاق وحقوق کجاست؟ آیا دین فقط فقه است؟ آیا حقوق بشر که گاه با دین تعارض دارد را از جنبه حقوقی مدنظر قرار داریم یا اخلاقی؟
سروش دباغ: فقه متضمن  استنباط احکامِ شریعت است؛ احکامی که باید توسط  فرد مکلّفدر مقام عمل بکار بسته شود. علاوه بر این، هر چند حقوق و اخلاق دو دیسیپلین هنجاری  هستند، اما احکامِ حقوقی ضمانت اجرایی دارند،  حال آنکه احکام اخلاقی چنین ضمانتی  لزوما ندارند. اگر کسی از قوانین حقوقی سرباز بزند او را مجازات می کنند؛  مثلا اگر دزدی کند. اما احکام اخلاقی، ضمانت اجرایی ندارند؛ یعنی اگر کسی دروغ بگوید، او را  زندانی نمی کنند.

 حقوق، کف مناسبات اخلاقی است؛ در واقع آنچه لازم است  رعایت گرددتا نظم جامعهبهم نریزد،در جهان جدید، در قانون گنجانده شده است، بیش از آن به  علم اخلاق سپرده شده است. فقه نیز دیسیپلینی هنجاری و باید-محور است و مشتمل  بر امر ونهی؛ امرو نهیی که در متون دینی آمده و احکام اجتماعی آن ( باب معاملات)، بر خلاف احکام فردی ( باب عبادات)در قانونِ موجود ریزش کرده است.

مثلا اگر کسی روزه نگیرد ویا نماز نخواند و یا حج نرود زندانی نمی شود، اما اگر از اجرای قانون ارث سرباز بزند و یا  « غش در معامله» کند و یا  به کسی آسیب جسمیِ جدی وارد کند، تحت تعقیب حقوقی قرار خواهدگرفت.

پس، فقه، اخلاق و حقوق، دیسیپلین های هنجاری و باید محور هستند، با این تفاوت که احکام اخلاقی فاقد ضمانت اجرایی هستند. در میان احکام فقهی نیز، بخشی که در قانون گنجانده شده، ضمانت اجرایی دارد.در این میان نواندیشی دوکار می کند؛ قوانین موجود را در ترازوی اخلاق قرار می دهد و از عادلانه بودن و یا نبودن آنها سراغ می گیرد و نتایج  تتبعات و تاملات خود را با دیگران در میان می نهد.

همچنین، احکام فقهی ای را که در قوانین موجود گنجانده نشده، ارزیابی کرده و به بازخوانیِ مبادی و مبانی انسان شناختی، الاهیاتی و معرفت شناختی آنها همت می گمارد. اینچنین می توان به نسبت سنجیِ میان این احکام و آموزه های حقوق بشری همت گمارد.

صدای ایران: اگر اینگونه باشد بهتراست بگوئیم فقه در ترازوی اخلاق و نه دین، چون دین فربه تر از فقه است وفقه قسمتی از دین است
سروش دباغ: رابطه دین واخلاق منحصر به احکام فقهی نمی شود؛در واقع رابطۀ میان  فقه واخلاق اخصِ از رابطۀ دین واخلاق است. از مفروضات فلسفی والاهیاتی که در فهم متن مقدس نقشی ضروری دارد،اتخاذ رای دربارۀ رابطه میان دین واخلاق است.

به تعبیر دیگر، تا کسی تلقی منقّحی از اصناف روابطِ میان دین واخلاق نداشته باشد و از منظردلالت شناختی،  وجودشناختی، معرفت شناختی، روانشناختی... به این رابطه نیندیشیده باشد،نمی تواند فهم روشمند وسازواری از متن مقدس بدست دهد.

در این باب می توان دست کم سه موضع را از یکدیگر تفکیک کرد وباز شناخت: «نظریه حداکثری فرمان الهی» ، «نظریه حداقلی فرمان الهی»  و «نظریه استقلال اخلاق از دین». هر یک از این سه نظریه، قائلان و منتقدانِ خود را دارد.

صدای ایران: خود حضرتعالی به عنوان یک روشنفکر دینی به کدام یک از این نظرات معتقد هستید؟
سروش دباغ: چنان که در سلسله مقالات حجاب به تفصیل نوشته ام، در نسبت سنجیِ میان دین واخلاق به « نظریۀ حداقلی فرمان الهی»باور دارم. مطابق با  این نظریه،اخلاق به لحاظ دلالت شناسی و وجود شناختی مستقل از دین است. علاوه بر این،از منظر معرفت شناسی، برای احراز داوری های اخلاقیِ موجه،باید از تلائم میان شهودهای اخلاقی عرفی وفهم روشمند از متن مقدس سراغ گرفت.

در سیاق هایی که فهمِ روشمند از متن مقدس، بر روایی اخلاقیِ فعلی دلالت می کند،هم چنین شهودهای اخلاقی عرفی نیز بر روایی آن حکم می کندانجام آن کار موجه است وبالعکس؛یعنی اگر فهم روشمند از متن مقدس وشهودهای اخلاقیِ عرفی بر ناروایی انجام کنشی حکم کنند،فرو نهادن آن اخلاقا موجه است.

علاوه بر این اگر تخالف وتضادی میان شهودهای اخلاقی عرفی وفهم روشمند از متن مقدس در سیاقی سر برآورد،باید به مدد روش های مختلف از جمله تفکیک میان ذاتیات وعرضیات دین، تصحیح و تنقیح انتظار از دین...به حل تعارض واحراز داوری اخلاقیِ موجه همت گمارد.

صدای ایران: به نظر شما با توجه به این نوع رویکرد جریان روشنفکری دینی، این پروژه پژوهشی چه افقی را در مسیر خویش می بیند؟آیا این جریان به بن بست رسیده است یا نیاز به باز نگری دارد؟ برخی از روزنامه نگاران نیز در ماه های اخیر بر این طبل کوبیده وظهور پدیده بنیاد گرایی و فی المثل  گروه داعش را تحت تاثیر این جریان دانسته اند.  نظر شما در این زمینه چیست؟
سروش دباغ: تصور نمی کنم این پروژه به بن بست رسیده است؛ نفسِ این گفتگوها، نقدها و همدلی های بسیاری که با این پروژه می شود، به نظرم خبر از اهمیت و زنده بودن و مؤثر واقع شدن این پروژه می دهد: «بیهوده سخن بدین درازی نبود». سرّ آنهم وضعیت فرهنگی ای است که در آن به سر می بریم؛ جامعۀ کنونی ما دوران گدار را طی می کند، نه کاملا سنتی است و نه کاملا مدرن. طبیعی است که در این وضعیت، پروژۀ بازخوانی انتقادی سنت از اهمیت زیادی برخوردار باشد؛ فارغ از اینکه عمرو و یا زید حاملان این پروژه باشند.

از اینرو، تا اطلاع ثانوی، هنگامیکه این دوران سپری شود، این پروژه در کشور ما  جدی است و مخاطب دارد و علی الاصول رهگشاست. چنانکه در می یابم، مهمترین بخش از پروژۀ اصلاح و رفرم سنت در جامعه ای با مختصات فرهنگی جامعه کنونی ما، عبارتست از رفرم دینی و پالایش و پیرایش سنت دینی با عنایت به آموزه های جهان جدید. نواندیشان و روشنفکران دینی که هم با  مؤلفه های مختلفِ سنت آشنایی خوبی دارندو هم با جهان جدید و در عین حال ملتزمِ به بکار بستنِ شیوۀ « موازنه متاملانه» اند؛ بیش از دیگران می تواننددر این میان نقش آفرینی کنند. سرّ پاره ای حملات عنیف و بعضا غریب نیز  همین امر است.

چند وقت پیش در مصاحبه ای محمد قوچانی گفته بود که  ایده ها و آراء گروه های یبناد گرایی مثل داعش و القاعده متاثر از  روشنفکران و روشنفکران دینی  است. با خواندن مصاحبه، به یاد این شعر مولانا افتادم: «از قیاسش خنده آمد خلق را»؛ دانستم که کفگیر به ته دیگ خورده و چیزی در چنته نمانده و لابد برای فرو کوفتن رقیب، قرار است از هر امر بی ربط و ناروایی نیز بهره گرفته شود، از اینرو چنین قیاس های مع الفارق و از بیخ و بن باطلی در دستور کار روزنامه نگار با سابقه و خوش قلمی قرار گرفته که روزگاری بر مشی دیگری حرکت می کرد و مطالبی از لون دیگری می نوشت و  بر جادۀ حریت و انصاف و عدالت حرکت می کرد.

مع الاسف کارنامۀ چند سال اخیر وی عبرت آموز و تاسف برانگیز است. سردبیر نشریۀ «مهرنامه»، باهوش تر و فاضل تر از آن است که به چنین سخنان سطحی و نازلی باور داشته باشد. می شود فهمید که با انگیزه های غیر معرفتیِ سیاسی و برای خوش آمدنِ فلانی و بهمانی، چنین تحلیل هایی عرضه می شود. اما، نو اندیشان دینی دل قوی داشته و اعتنایی به این حملات و جفاکاری ها نمی کنند و کار و پروژۀ خود را پی می گیرند وپیش می برند، که:

هین تو کار خویش کن ای ارجمند             زود، کایشان ریش خود بر می کنند


صدای ایران: تشکر از صبر ولطفتان

نظر شما