چرا مرکل در مدیریت کرونا موفق تر بود؟
سخنرانی مرکل و نحوه مواجهه او با کرونا نقطه مقابل رهبران مرد بود. او بر خلاف دیگران که از اصطلاحات جنگی استفاده کردند، تعابیر مدنی به کار برد. فریب، نیرنگ و دروغ یا مطالب ناشی از ناآگاهی در سخنان او نبود، همچنین از بخش انسانی ماجرا نیز غفلت نکرد.
به گزارش صدای ایران عباس عبدی، روزنامهنگار، در روزنامه شهروند نوشت: «بررسی یک گروه پژوهشگر نشان داده است در کشورهایی که زنان مسئولیت اصلی امور را عموما در مقام نخستوزیر عهدهدار هستند، موفقیت بیشتری در مبارزه با کرونا داشتهاند. موارد آن شامل آلمان، نیوزیلند، ایسلند، فنلاند و تایوان هستند. اگرچه این کشورها بعضا زیرساختهای اقتصادی، بهداشتی و درمانی قوی دارند ولی شاید نتوان تنها با ارجاع به این زیرساختها مسأله را توضیح داد، چون کشورهای دیگری هم با زیرساختهای به نسبت مشابه وجود دارند. حداقل این که تفاوت میان فرانسه و آلمان از این نظر تا این حد
برجسته نیست.
به نظر میرسد که مسأله را باید در تفاوتهای دیگر جستوجو کرد؛ تفاوتهایی که نیازمند بحث و بررسی است و حتی باید از بحران عبور کنیم تا ارزیابی قابل قبولتری از آن به دست آوریم. ما هنوز در ابتدای راه هستیم و فقط بخشی از مسیر طی شده است ولی تا همین جا میتوانیم از دو زاویه تفاوت عملکردها را مشاهده کنیم. معیار مقایسه را آلمان با سایر کشورهای غربی در نظر میگیریم.
نخستین وجه تفاوت رویکرد رهبری آلمان با دیگر کشورها نسبت به کرونا بود. مقایسه سخنان مرکل با بوریس جانسون، ترامپ و حتی مکرون نشان میدهد که مرکل انسانیتر، واقعگرایانهتر و مسئولانهتر سخن گفت و انتظارات مخاطبان خود را برآورده کرد؛ در حالی که آن دیگران در ابتدا به شدت غیر مسئولانه و حتی تحقیرآمیز با ماجرا مواجه شدند و تا هنگامی که ویروس گسترش نیافت، تغییر عقیده ندادند و به تعبیر دقیق زمان طلایی را در مبارزه با کرونا از دست دادند. سخنرانی مرکل و نحوه مواجهه او با کرونا نقطه مقابل رهبران مرد بود. او بر خلاف دیگران که از اصطلاحات جنگی استفاده کردند، تعابیر مدنی به کار برد. فریب، نیرنگ و دروغ یا مطالب ناشی از ناآگاهی در سخنان او نبود، همچنین از بخش انسانی ماجرا نیز غفلت نکرد.
وجه دوم در عملکرد است. او خیلی سریعتر از دیگران به افراد بیکار مقرری را پرداخت، دستورات روشن در فاصلهگذاری فیزیکی صادر و مهمتر از همه اقدام به آزمایشهای فراوان کرد تا افراد مبتلا را از دیگران متمایز و قرنطینه کند. به همین علت تعداد تلفات آلمان در مقایسه با پنج کشور غربی دیگر و حتی کشورهای کوچکتری مثل هلند، بلژیک و سوییس که همه همسایه آلمان هستند، بسیار کمتر است.
برای این تفاوت چشمگیر در تلفات چه تحلیلی میتوان ارایه کرد؟ شاید بخشی از آن متاثر از وضعیت عمیقتر مفهوم و عمل سیاست نزد کنشگران و نخبگان آلمانی است. برخلاف آن کشورهای دیگر که سیاست تا حدی مبتذل و گرایش به عوامفریبی پیدا کرده، به طوری که از اعتبار سنتی آن فاصله گرفته است، در آلمان هنوز شاهد تداوم سنت سیاسی هستیم. مرکل به نوعی تداوم سنت سیاسی گذشته آلمان است؛ در حالی که ترامپ و بوریس جانسون تداوم رهبران قبلی این کشورها نیستند و به نوعی در ذیل گفتارهای عوامفریبانه به قدرت رسیدهاند.
ولی شاید این هم همه ماجرا نباشد. زنان برای حضور در عرصه سیاسی نیازمند نشاندادن تفاوتهای جدی میان خودشان با رقبای مرد هستند و اگر این تفاوتها را داشته باشند و بتوانند نشان دهند، در این صورت شانس بیشتری برای انتخابشدن خواهند داشت. ویژگیای که خانم کلینتون با بدنامی مالی و سیاسی برای برتری یافتن به ترامپ نداشت. در واقع چون فرض بر این است که مردان عهدهدار سیاست میشوند، لذا برای رد این فرض زنان باید شایستگیهای بیشتری از خود بروز دهند. به علاوه در زمان قدرت باید بیش از مردان مواظب رفتار و گفتار خود باشند و همین امر احتمالا بهتر از هر علت دیگری این تفاوت را توضیح میدهد.
برجسته نیست.
به نظر میرسد که مسأله را باید در تفاوتهای دیگر جستوجو کرد؛ تفاوتهایی که نیازمند بحث و بررسی است و حتی باید از بحران عبور کنیم تا ارزیابی قابل قبولتری از آن به دست آوریم. ما هنوز در ابتدای راه هستیم و فقط بخشی از مسیر طی شده است ولی تا همین جا میتوانیم از دو زاویه تفاوت عملکردها را مشاهده کنیم. معیار مقایسه را آلمان با سایر کشورهای غربی در نظر میگیریم.
نخستین وجه تفاوت رویکرد رهبری آلمان با دیگر کشورها نسبت به کرونا بود. مقایسه سخنان مرکل با بوریس جانسون، ترامپ و حتی مکرون نشان میدهد که مرکل انسانیتر، واقعگرایانهتر و مسئولانهتر سخن گفت و انتظارات مخاطبان خود را برآورده کرد؛ در حالی که آن دیگران در ابتدا به شدت غیر مسئولانه و حتی تحقیرآمیز با ماجرا مواجه شدند و تا هنگامی که ویروس گسترش نیافت، تغییر عقیده ندادند و به تعبیر دقیق زمان طلایی را در مبارزه با کرونا از دست دادند. سخنرانی مرکل و نحوه مواجهه او با کرونا نقطه مقابل رهبران مرد بود. او بر خلاف دیگران که از اصطلاحات جنگی استفاده کردند، تعابیر مدنی به کار برد. فریب، نیرنگ و دروغ یا مطالب ناشی از ناآگاهی در سخنان او نبود، همچنین از بخش انسانی ماجرا نیز غفلت نکرد.
وجه دوم در عملکرد است. او خیلی سریعتر از دیگران به افراد بیکار مقرری را پرداخت، دستورات روشن در فاصلهگذاری فیزیکی صادر و مهمتر از همه اقدام به آزمایشهای فراوان کرد تا افراد مبتلا را از دیگران متمایز و قرنطینه کند. به همین علت تعداد تلفات آلمان در مقایسه با پنج کشور غربی دیگر و حتی کشورهای کوچکتری مثل هلند، بلژیک و سوییس که همه همسایه آلمان هستند، بسیار کمتر است.
برای این تفاوت چشمگیر در تلفات چه تحلیلی میتوان ارایه کرد؟ شاید بخشی از آن متاثر از وضعیت عمیقتر مفهوم و عمل سیاست نزد کنشگران و نخبگان آلمانی است. برخلاف آن کشورهای دیگر که سیاست تا حدی مبتذل و گرایش به عوامفریبی پیدا کرده، به طوری که از اعتبار سنتی آن فاصله گرفته است، در آلمان هنوز شاهد تداوم سنت سیاسی هستیم. مرکل به نوعی تداوم سنت سیاسی گذشته آلمان است؛ در حالی که ترامپ و بوریس جانسون تداوم رهبران قبلی این کشورها نیستند و به نوعی در ذیل گفتارهای عوامفریبانه به قدرت رسیدهاند.
ولی شاید این هم همه ماجرا نباشد. زنان برای حضور در عرصه سیاسی نیازمند نشاندادن تفاوتهای جدی میان خودشان با رقبای مرد هستند و اگر این تفاوتها را داشته باشند و بتوانند نشان دهند، در این صورت شانس بیشتری برای انتخابشدن خواهند داشت. ویژگیای که خانم کلینتون با بدنامی مالی و سیاسی برای برتری یافتن به ترامپ نداشت. در واقع چون فرض بر این است که مردان عهدهدار سیاست میشوند، لذا برای رد این فرض زنان باید شایستگیهای بیشتری از خود بروز دهند. به علاوه در زمان قدرت باید بیش از مردان مواظب رفتار و گفتار خود باشند و همین امر احتمالا بهتر از هر علت دیگری این تفاوت را توضیح میدهد.
نظر شما