نظام بین الملل در دوران پسا کرونا
دیگر موضوع تنش بین ایران و آمریکا و حتی درگیریهای نظامی در ادلب یا لیبی، در صدر اخبار بین المللی نیست، دلیل این امر واضح است و به خطری باز میگردد که همه را تهدید میکند و بین عرب و فارس، سیاه و سفید، تفاوتی قائل نیست، بلکه تنها به قدرت دستگاه ایمنی بدن افراد، ارتباط دارد.
به گزارش صدای ایران ابراهیم فریحات در العربی الجدید نوشت: دیگر موضوع تنش بین ایران و آمریکا و حتی درگیریهای نظامی در ادلب یا لیبی، در صدر اخبار بین المللی نیست، دلیل این امر واضح است و به خطری باز میگردد که همه را تهدید میکند و بین عرب و فارس، سیاه و سفید، تفاوتی قائل نیست، بلکه تنها به قدرت دستگاه ایمنی بدن افراد، ارتباط دارد. تصور میشد که مصیبت کرونا بتواند تاثیر مثبتی بر واقعیت درگیریهای بین المللی داشته باشد، به نحوی که بشریت را به یکدیگر نزدیک کند تا برای مقابله با خطری که همه را تهدید میکند، کنار هم باشند. اما حقیقت آن است که کرونا باعث بحرانیتر شدن درگیریهای انسانی و پیچیدهتر شدن آن شده است.
در ادامه این مطلب آمده است: از نظر تاریخی، نظریه «دشمن خارجی»، میزان همبستگی جمعی که در نتیجه خطرات خارجی ایجاد میشود، را تفسیر کرده است. براساس این نظریه، سیاستمداران بسیاری در جهان، سعی میکنند یک دشمن خارجی برای خود بتراشند، که احیانا با آن وارد جنگ میشوند و به این طریق، میتوانند بحرانهای داخلی خود را به خارج صادر کرده و پایههای حکومت خود را تثبیت کنند.
اما پس از شیوع کرونا، به جای پناه بردن به افزایش همبستگیها در داخل «خانواده بین المللی»، شاهد سیطره نظریه «رهایی فردی» بودیم. دولتها مرزهای خود را بستند و به دنبال برطرف کردن نیازهای اساسی مردم خود برآمدند. به طور کلی، واکنشهای بین المللی در تعامل با کرونا، بیش از هر چیز بر اصل «فرد گرایی» متمرکز شده و ساز و کاری در راستای تعاون و همکاری بین تشکلهای بین المللی مختلف، برای مقابله با خطر همگانی، تدارک دیده نشد. به این ترتیب، ایتالیا رها شد و بعد از آن، اسپانیا تنها گذاشته شد، تا با سرنوشتشان مواجه شوند و جهان از دور، نظاره گر آنهاست که در حال خرد شدن زیر ضربات دردناک کرونا هستند. چین نیز به تنهایی با بحران کرونا رو به رو شد، در حالی که جهان به کار خود مشغول بود.
کرونا اما تنها بر ارزشهای همبستگی بین المللیِ ویژه مقابله با درگیریها، تاثیر نگذاشت، بلکه تاثیر آن امتداد پیدا کرد تا مستقیما به درگیریهای موجود برسد، برخی از آنها را بحرانیتر کرده و برخی دیگر را از مسیرشان منحرف نمود. از بدشانسی ترامپ، ویروس کرونا از چین، دشمن سرسخت آمریکا شروع شد، که ایالات متحده تلاش میکرد دشمنی با آن را جایگزین دشمنی با روسیه کند. نحوه مدیریت بحران پس از شیوع کرونا در آمریکا، باعث شد دونالد ترامپ شانس خود برای پیروزی در دوره دوم ریاست جمهوری را بسیار ضعیف ببیند.
در جهان عرب، کرونا حداقل به صورت موقت باعث توقف موج دوم بهار عربی شد و این ویروس، تبدیل به یک راه حل سحر آمیز و هدیهای بزرگ برای نظامهای دیکتاتوری عربی شد که حتی در خواب خود هم نمیدیدند. مردم الجزایر و سودان، تظاهرات خود را متوقف کردند و دیگر جوامع عربی نیز بیش از آنکه به مبارزه با نظامهای دیکتاتور حاکم فکر کنند، سرگرم کرونا شدند.
کرونا همچنین بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل را نیز از محاکمه به اتهام خیانت در امانت، نجات داده و زمان کافی را برای وی فراهم کرد تا وارد انتخابات جدید شده و ائتلاف آبی-سفید را از هم بپاشد، تا بتواند حداقل برای یک سال و نیم، بعنوان نخست وزیر در جایگاه خود بماند، یعنی مقدار زمانی که برای اجرای معامله قرن نیاز دارد. به عبارت دیگر، کرونا فرصت دیگری برای اجرای بندهای بیشتری از معامله قرن به نتانیاهو داد.
نتیجه خطرناکتری که بحران کرونا میتواند داشته باشد، ریشه کنی یا حداقل تهدید ارکان نظام بین المللی فعلی است و این سناریو کاملا محتمل است. بحران کرونا میتواند موجب زایش نظام بین المللی تازهای به روی ویرانههای نظام بین المللی فعلی شود، که با درگیریهای بین المللی سازگاری بیشتری دارد؛ یعنی سناریویی مشابه آنچه با فروپاشی جهان دو قطبی و روی کار آمدن نظام تک قطبی، به دنبال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ایجاد شد.
پیش بینی چگونگی شکل و شمایل نظام بین المللی که ویروس کرونا میتواند به تولد آن کمک کند، دشوار است؛ اما یکی از سناریوها میتواند «توحش نظام جهانی» باشد؛ آنچه که موجب ظهور درگیریهای جدید و وحشتناکتری بین دولتها میشود.
در ادامه این مطلب آمده است: از نظر تاریخی، نظریه «دشمن خارجی»، میزان همبستگی جمعی که در نتیجه خطرات خارجی ایجاد میشود، را تفسیر کرده است. براساس این نظریه، سیاستمداران بسیاری در جهان، سعی میکنند یک دشمن خارجی برای خود بتراشند، که احیانا با آن وارد جنگ میشوند و به این طریق، میتوانند بحرانهای داخلی خود را به خارج صادر کرده و پایههای حکومت خود را تثبیت کنند.
اما پس از شیوع کرونا، به جای پناه بردن به افزایش همبستگیها در داخل «خانواده بین المللی»، شاهد سیطره نظریه «رهایی فردی» بودیم. دولتها مرزهای خود را بستند و به دنبال برطرف کردن نیازهای اساسی مردم خود برآمدند. به طور کلی، واکنشهای بین المللی در تعامل با کرونا، بیش از هر چیز بر اصل «فرد گرایی» متمرکز شده و ساز و کاری در راستای تعاون و همکاری بین تشکلهای بین المللی مختلف، برای مقابله با خطر همگانی، تدارک دیده نشد. به این ترتیب، ایتالیا رها شد و بعد از آن، اسپانیا تنها گذاشته شد، تا با سرنوشتشان مواجه شوند و جهان از دور، نظاره گر آنهاست که در حال خرد شدن زیر ضربات دردناک کرونا هستند. چین نیز به تنهایی با بحران کرونا رو به رو شد، در حالی که جهان به کار خود مشغول بود.
کرونا اما تنها بر ارزشهای همبستگی بین المللیِ ویژه مقابله با درگیریها، تاثیر نگذاشت، بلکه تاثیر آن امتداد پیدا کرد تا مستقیما به درگیریهای موجود برسد، برخی از آنها را بحرانیتر کرده و برخی دیگر را از مسیرشان منحرف نمود. از بدشانسی ترامپ، ویروس کرونا از چین، دشمن سرسخت آمریکا شروع شد، که ایالات متحده تلاش میکرد دشمنی با آن را جایگزین دشمنی با روسیه کند. نحوه مدیریت بحران پس از شیوع کرونا در آمریکا، باعث شد دونالد ترامپ شانس خود برای پیروزی در دوره دوم ریاست جمهوری را بسیار ضعیف ببیند.
در جهان عرب، کرونا حداقل به صورت موقت باعث توقف موج دوم بهار عربی شد و این ویروس، تبدیل به یک راه حل سحر آمیز و هدیهای بزرگ برای نظامهای دیکتاتوری عربی شد که حتی در خواب خود هم نمیدیدند. مردم الجزایر و سودان، تظاهرات خود را متوقف کردند و دیگر جوامع عربی نیز بیش از آنکه به مبارزه با نظامهای دیکتاتور حاکم فکر کنند، سرگرم کرونا شدند.
کرونا همچنین بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل را نیز از محاکمه به اتهام خیانت در امانت، نجات داده و زمان کافی را برای وی فراهم کرد تا وارد انتخابات جدید شده و ائتلاف آبی-سفید را از هم بپاشد، تا بتواند حداقل برای یک سال و نیم، بعنوان نخست وزیر در جایگاه خود بماند، یعنی مقدار زمانی که برای اجرای معامله قرن نیاز دارد. به عبارت دیگر، کرونا فرصت دیگری برای اجرای بندهای بیشتری از معامله قرن به نتانیاهو داد.
نتیجه خطرناکتری که بحران کرونا میتواند داشته باشد، ریشه کنی یا حداقل تهدید ارکان نظام بین المللی فعلی است و این سناریو کاملا محتمل است. بحران کرونا میتواند موجب زایش نظام بین المللی تازهای به روی ویرانههای نظام بین المللی فعلی شود، که با درگیریهای بین المللی سازگاری بیشتری دارد؛ یعنی سناریویی مشابه آنچه با فروپاشی جهان دو قطبی و روی کار آمدن نظام تک قطبی، به دنبال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ایجاد شد.
پیش بینی چگونگی شکل و شمایل نظام بین المللی که ویروس کرونا میتواند به تولد آن کمک کند، دشوار است؛ اما یکی از سناریوها میتواند «توحش نظام جهانی» باشد؛ آنچه که موجب ظهور درگیریهای جدید و وحشتناکتری بین دولتها میشود.
منبع: انتخاب
نظر شما