دوران DNA
آیا واقعاً نیاز است مربی سابقه طولانی در باشگاه داشته باشد؟
جدیداً باشگاههای لیگ برتری تمرکز زیادی روی نامهایی دارند که در تیمشان مدتها بازی کردهاند، در واقع به دنبال مربیانی هستند که DNA باشگاه را داشته باشند.
به گزارش صدای ایران باشگاههای لیگ برتری جدیداً گرایش زیادی به مربیانی پیدا کردهاند که پیوندهایی با تیمشان دارند، اما عجیب است این مربیانی که DNA باشگاه را ندارند این فرضیه را زیرسؤال بردهاند
به دوران DNA خوش آمدید
«فردی DNA آرسنال را دارد.» جملهای بود که جاش کروئنکه مدیر باشگاه آرسنال بعد از انتخاب لیونبرگ بهعنوان مربی موقت گفت. بنابراین چند روز پیش فردی لیونبرگ بهعنوان مربی موقت آرسنال همراه دستیار فعلیاش پر مرتِساکر، استیو بولد مربی تیم زیر ۲۳ سالههای باشگاه، روبرت پیرس که او هم به تیم مربیگری لیونبرگ اضافه شده، میکل آرتتا کمک پپ گواردیولا و هافبک سابق تیم و پاتریک ویرا گزینههای هدایت توپچیها هستند. در حالی که نامهای فرانک لمپارد، جودی موریس، اشلی کول، پتر چک و ادی نیوتون DNA چلسی را دارند و در حوالی این تیم حضور پیدا کردهاند. اولهگنار سولشائر، مایک فیلان و مایکل کریک در باشگاه منچستریونایتد حضور دارند که دارای DNA این تیم هستند. برایان کید با DNA منچسترسیتی در این باشگاه کار میکند. در لیورپول هم یورگن کلوپ بهعنوان جانشینش به استیون جرارد که DNA سرخهای مرسیساید را دارد، فکر میکند. استیو بروس، دین اسمیت، ادی هاو و کریس وایلدر هم در حال حاضر در باشگاههایی کار میکنند که DNA آنها را دارند. به دوران DNA خوش آمدید. آنقدر کلمه «DNA» وارد واژگان فوتبالی شده که بهنظر میرسد درباره یک دانشمند صحبت میکنیم. وسوسهانگیز و تعجبآور است که روی DNA اخیراً زیاد تأکید شده. اینجا درباره خصوصیاتی خاص و شناخت باشگاه صحبت میکنیم. مثلاً رابی سَویج با وجود اینکه حوالی کلاس ۹۲ منچستریونایتد حضور داشته، اما با توجه به اینکه بیشتر دوران حرفهای را در تیمهای دیگر سپری کرده چنین خصوصیتی ندارد.
«فردی DNA آرسنال را دارد.» جملهای بود که جاش کروئنکه مدیر باشگاه آرسنال بعد از انتخاب لیونبرگ بهعنوان مربی موقت گفت. بنابراین چند روز پیش فردی لیونبرگ بهعنوان مربی موقت آرسنال همراه دستیار فعلیاش پر مرتِساکر، استیو بولد مربی تیم زیر ۲۳ سالههای باشگاه، روبرت پیرس که او هم به تیم مربیگری لیونبرگ اضافه شده، میکل آرتتا کمک پپ گواردیولا و هافبک سابق تیم و پاتریک ویرا گزینههای هدایت توپچیها هستند. در حالی که نامهای فرانک لمپارد، جودی موریس، اشلی کول، پتر چک و ادی نیوتون DNA چلسی را دارند و در حوالی این تیم حضور پیدا کردهاند. اولهگنار سولشائر، مایک فیلان و مایکل کریک در باشگاه منچستریونایتد حضور دارند که دارای DNA این تیم هستند. برایان کید با DNA منچسترسیتی در این باشگاه کار میکند. در لیورپول هم یورگن کلوپ بهعنوان جانشینش به استیون جرارد که DNA سرخهای مرسیساید را دارد، فکر میکند. استیو بروس، دین اسمیت، ادی هاو و کریس وایلدر هم در حال حاضر در باشگاههایی کار میکنند که DNA آنها را دارند. به دوران DNA خوش آمدید. آنقدر کلمه «DNA» وارد واژگان فوتبالی شده که بهنظر میرسد درباره یک دانشمند صحبت میکنیم. وسوسهانگیز و تعجبآور است که روی DNA اخیراً زیاد تأکید شده. اینجا درباره خصوصیاتی خاص و شناخت باشگاه صحبت میکنیم. مثلاً رابی سَویج با وجود اینکه حوالی کلاس ۹۲ منچستریونایتد حضور داشته، اما با توجه به اینکه بیشتر دوران حرفهای را در تیمهای دیگر سپری کرده چنین خصوصیتی ندارد.
DNA جعلی!
اما خیلی از مربیان موفقی بودهاند که داستان DNA را جعل کردهاند و تبدیل به مربیان بزرگ و سنتی باشگاه شدهاند. مثل بیل شنکلی در لیورپول، برایان کلاف در ناتینگامفارست، سرالکس فرگوسن در منچستریونایتد، آرسن ونگر در آرسنال، یورگن کلوپ در لیورپول و حتی مائوریسیو پوچیتنو در تاتنهام. کسانی که در زمان بازی هیچ ارتباطی با باشگاهی که بعدها بهعنوان مربی در آن تأثیرگذار بودهاند، نداشتند، اما تمرکزی که جدیداً روی مربیان دارای DNA شده میتواند به دلیل عدم موفقیت برخی مربیانی باشد که DNA باشگاه را نداشتند. این واکنشی است به مردانی که تیمهایی را اداره میکردند که هیچ شناختی از هواداران یا هویت باشگاه نداشتند. در برخی موارد هم این مربیان به احترام نگذاشتن به سنتهای باشگاه متهم شدهاند. در این باره مربیانی مثل هربرت چَپمن، جرج گراهام و آرسن ونگر استثنا هستند. مثلاً ونگر سرانجام با احترام به عقیده هواداران کنار رفت تا اونای اِمری بیاید، در حالی که مربی اسپانیایی فقط تیم را در نظر گرفت و اهمیتی به هواداران نمیداد. در نهایت هم انتظارها را برآورده نکرد و اخراج شد. مائوریتسیو ساری هم یک مربی دیگر ضد DNA بود. یک مربی بسیار سرسخت که رویکردش باعث شد هواداران علیه او باشند. ساری و چلسی هرگز یکدیگر را نشناختند. مربی ایتالیایی حتی سعی هم نکرد در باشگاه به این مسئله اهمیت دهد و خیلی زود لندن را ترک کرد. چیزی شبیه به دوران لوئیس فلیپه اسکولاری و آندره ویاش بواش که دومی را با انتظار اینکه بتواند ژوزه مورینیو دیگری برای آبیهای لندن شود آوردند و او هیچوقت هویت چلسی مدرن را درک نکرد. البته این را باید تأکید کنیم «ضد DNA بودن» فقط برای مربیان خارجی نیست. مربیانی مثل والتر ماتزاری در واتفورد یا پائولو دیکانیو در ساندرلند و یا حتی کلود پوئل در لسترسیتی به فضا اهمیت میدادند.
اما خیلی از مربیان موفقی بودهاند که داستان DNA را جعل کردهاند و تبدیل به مربیان بزرگ و سنتی باشگاه شدهاند. مثل بیل شنکلی در لیورپول، برایان کلاف در ناتینگامفارست، سرالکس فرگوسن در منچستریونایتد، آرسن ونگر در آرسنال، یورگن کلوپ در لیورپول و حتی مائوریسیو پوچیتنو در تاتنهام. کسانی که در زمان بازی هیچ ارتباطی با باشگاهی که بعدها بهعنوان مربی در آن تأثیرگذار بودهاند، نداشتند، اما تمرکزی که جدیداً روی مربیان دارای DNA شده میتواند به دلیل عدم موفقیت برخی مربیانی باشد که DNA باشگاه را نداشتند. این واکنشی است به مردانی که تیمهایی را اداره میکردند که هیچ شناختی از هواداران یا هویت باشگاه نداشتند. در برخی موارد هم این مربیان به احترام نگذاشتن به سنتهای باشگاه متهم شدهاند. در این باره مربیانی مثل هربرت چَپمن، جرج گراهام و آرسن ونگر استثنا هستند. مثلاً ونگر سرانجام با احترام به عقیده هواداران کنار رفت تا اونای اِمری بیاید، در حالی که مربی اسپانیایی فقط تیم را در نظر گرفت و اهمیتی به هواداران نمیداد. در نهایت هم انتظارها را برآورده نکرد و اخراج شد. مائوریتسیو ساری هم یک مربی دیگر ضد DNA بود. یک مربی بسیار سرسخت که رویکردش باعث شد هواداران علیه او باشند. ساری و چلسی هرگز یکدیگر را نشناختند. مربی ایتالیایی حتی سعی هم نکرد در باشگاه به این مسئله اهمیت دهد و خیلی زود لندن را ترک کرد. چیزی شبیه به دوران لوئیس فلیپه اسکولاری و آندره ویاش بواش که دومی را با انتظار اینکه بتواند ژوزه مورینیو دیگری برای آبیهای لندن شود آوردند و او هیچوقت هویت چلسی مدرن را درک نکرد. البته این را باید تأکید کنیم «ضد DNA بودن» فقط برای مربیان خارجی نیست. مربیانی مثل والتر ماتزاری در واتفورد یا پائولو دیکانیو در ساندرلند و یا حتی کلود پوئل در لسترسیتی به فضا اهمیت میدادند.
بیگ سم ضد DNA
شاید اگر سم آلردایس تلاش میکند کمی به این مقوله اهمیت بدهد الان فقط در دوران مربیگریاش نام سه باشگاه بزرگ به چشم میخورد و اینقدر تیم عوض نمیکرد، اما بیگ سم هر جایی بود اشتباه کرد و نتوانست تیم، باشگاه و هواداران را درک کند. فوتبال دفاعی و کسلکننده در نیوکاسل که بیشتر این تیم را شبیه به وستهم کرده بود. با این حال در باشگاهی مثل اورتون با چنین سبکی باید سپاسگزار او باشند. نکته جالب اینکه هر دو باشگاه نیوکاسل و وستهم بعد از جدایی آلردایس بازیکنان سابقشان کوین کیگان و اسلاون بیلیچ را جانشین او کردند.
شاید اگر سم آلردایس تلاش میکند کمی به این مقوله اهمیت بدهد الان فقط در دوران مربیگریاش نام سه باشگاه بزرگ به چشم میخورد و اینقدر تیم عوض نمیکرد، اما بیگ سم هر جایی بود اشتباه کرد و نتوانست تیم، باشگاه و هواداران را درک کند. فوتبال دفاعی و کسلکننده در نیوکاسل که بیشتر این تیم را شبیه به وستهم کرده بود. با این حال در باشگاهی مثل اورتون با چنین سبکی باید سپاسگزار او باشند. نکته جالب اینکه هر دو باشگاه نیوکاسل و وستهم بعد از جدایی آلردایس بازیکنان سابقشان کوین کیگان و اسلاون بیلیچ را جانشین او کردند.
عجیبترین انتخاب برای لیورپول
ولی هیچ مربیای در ۶ دهه گذشته از تیمش به اندازه روی هاجسون زمانی که هدایت لیورپول را برعهده گرفت، دور نبود. دوران هاجسون در لیورپول به شکلی بود که باعث میشد انتظارها کاهش پیدا کند و هواداران کمتر بازیکنان را دوست داشته باشند. ژرار هولیه، رافا بنیتس و یورگن کلوپ که هیچکدام انگلیسی نبودند از شرایط لیورپول تصور بهتری داشتند. اینکه باشگاه باید چه مسیری را طی کند.
ولی هیچ مربیای در ۶ دهه گذشته از تیمش به اندازه روی هاجسون زمانی که هدایت لیورپول را برعهده گرفت، دور نبود. دوران هاجسون در لیورپول به شکلی بود که باعث میشد انتظارها کاهش پیدا کند و هواداران کمتر بازیکنان را دوست داشته باشند. ژرار هولیه، رافا بنیتس و یورگن کلوپ که هیچکدام انگلیسی نبودند از شرایط لیورپول تصور بهتری داشتند. اینکه باشگاه باید چه مسیری را طی کند.
دوری یونایتد از DNA
بعد از اینکه سرالکس فرگوسن مربیگری را کنار گذاشت، منچستریونایتد در دوران پسافرگوسن سه انتخاب ضد DNA داشت. دیوید مویس که کمک کرده بود اورتون تبدیل به باشگاهی مردمی شود در منچستریونایتد مثل اینکه ترس داشت و نتوانست شیوه صحیحی از فوتبالی که این تیم بازی میکند را درک کند. ژوزه مورینیو باعث شد دوران جدید چلسی در قرن بیستویکم شکل بگیرد، اما در منچستریونایتد هیچچیز او به تیم نمیخورد. در حالی که لوئی فانخال مثل فیلسوفی بود که نمیتوانست کاری کند به او اعتقاد پیدا کنند. برخی از هواداران یونایتد شخصیت او را دوست داشتند، شخصیتی که نشان میداد قاطع است، اما آنها هم تمایلی به فوتبالی که شیاطینسرخ زیر نظر مربی هلندی بازی میکرد، نداشتند. باشگاه سرانجام با انتخاب اولهگنار سولشائر ارتباطی فوری با گذشته گرفت و هواداران به عشق او خیلی چیزها را تحمل کردند. درست همانطور که شاید چلسی با هدایت فرانک لمپارد هنوز چیزهای زیادی کم داشته باشد و بهتر از چلسی ساری نباشد، اما هواداران هیچ دلیلی برای مخالفت با اسطورهشان نمیبینند.
بعد از اینکه سرالکس فرگوسن مربیگری را کنار گذاشت، منچستریونایتد در دوران پسافرگوسن سه انتخاب ضد DNA داشت. دیوید مویس که کمک کرده بود اورتون تبدیل به باشگاهی مردمی شود در منچستریونایتد مثل اینکه ترس داشت و نتوانست شیوه صحیحی از فوتبالی که این تیم بازی میکند را درک کند. ژوزه مورینیو باعث شد دوران جدید چلسی در قرن بیستویکم شکل بگیرد، اما در منچستریونایتد هیچچیز او به تیم نمیخورد. در حالی که لوئی فانخال مثل فیلسوفی بود که نمیتوانست کاری کند به او اعتقاد پیدا کنند. برخی از هواداران یونایتد شخصیت او را دوست داشتند، شخصیتی که نشان میداد قاطع است، اما آنها هم تمایلی به فوتبالی که شیاطینسرخ زیر نظر مربی هلندی بازی میکرد، نداشتند. باشگاه سرانجام با انتخاب اولهگنار سولشائر ارتباطی فوری با گذشته گرفت و هواداران به عشق او خیلی چیزها را تحمل کردند. درست همانطور که شاید چلسی با هدایت فرانک لمپارد هنوز چیزهای زیادی کم داشته باشد و بهتر از چلسی ساری نباشد، اما هواداران هیچ دلیلی برای مخالفت با اسطورهشان نمیبینند.
یک فرصت خوب برای آنهایی که DNA دارند
اگر برخی انتصابها در باشگاههای لیگ برتری بر پایه سابقه مربیان در باشگاه صورت میگیرد، دلیل مهم آن ناکامی مربیانی است که نتوانستند تشخیص بدهند هر باشگاه در تاریخ و هویت خودش چه چیز متفاوتی دارد. مربیان ضد DNA کسانی هستند که با روی کار آمدن مربیانی مثل لمپارد یا سولشائر موافق نیستند، اما هواداران چیز دیگری میخواهند و کاری میکنند مربیان دارای DNA دوام بیشتری روی نیمکت تیمشان داشته باشند.
اگر برخی انتصابها در باشگاههای لیگ برتری بر پایه سابقه مربیان در باشگاه صورت میگیرد، دلیل مهم آن ناکامی مربیانی است که نتوانستند تشخیص بدهند هر باشگاه در تاریخ و هویت خودش چه چیز متفاوتی دارد. مربیان ضد DNA کسانی هستند که با روی کار آمدن مربیانی مثل لمپارد یا سولشائر موافق نیستند، اما هواداران چیز دیگری میخواهند و کاری میکنند مربیان دارای DNA دوام بیشتری روی نیمکت تیمشان داشته باشند.
نظر شما