پاسخ شجریان به منتقدان سالهای اخیر
همایون شجریان با انتشار مطلبی در صفحه شخصی خود در فضای مجازی، به منتقدان سالهای اخیرش پاسخ داده است.
به تازگی خبر قطعی انتشار آلبوم مشترک همایون شجریان و علیرضا قربانی در آبان ماه امسال منتشر شد که بر اساس آنچه همایون شجریان در مطلب صبح امروزش منتشر کرده گویا نحوهی انتشار این خبر و عکسهای آن با انتقادهایی همراه بوده است.
حالا این خواننده در مطلبی که منتشر کرده است، قصد پاسخگویی به منتقدان این حرکت اخیر و همچنین انتقادها به کنسرت نمایش سی و پیشنهادش برای اجرای کنسرت خیابانی را دارد.
در مطلب منتشر شده توسط همایون شجریان آمده است:
«چند سالی میشود که بعد از هر حرکت و خبری از فعالیتهای صاحب این قلم عدهای کمر به تخریب میبندند اینکه انگیزه و غایتشان چیست باشد برای فرصتی بهتر. همیشه بودهاند کسانی که به نقد اصولی و هنری کارهای من پرداختهاند و با نگاهی عالمانه و قلمی پاک و آزاده نقطه نظراتشان را به نمایش درآوردهاند اما گروهی نیز بودهاند که به مثال قدارهکشان و قمهکشان قلم از پر شال برداشتهاند و با جوهر حسادت و تعصب کور و به قصد تخریب وارد عمل شدند. اینها به سیاق آن قمهکشان، قلمکشانند. زمانی که برای کنسرت خیابانی بیمرز و محدوده و برای صدها هزار نفر علاقهمند درخواست دادم، گفتند که به دنبال شهرت است و فرمودند به جای این بلندپروازیها چند شب در سالن کنسرت رایگان اجرا کند!
ما صحبت از چه میکردیم و آنها چه پاسخی میدادند. مقصود من از اجرای خیابانی، بردن موسیقی به متن شهر بود. به خیابان. به جایی که هر رهگذری فارغ از همه چیز شنوندهام باشد. قصد من از ایده کنسرت خیابانی تنها رایگان بودن آن نبود و اینان درنیافتند که کنسرت خیابانی یعنی کنسرت برای رهگذران. چه فقیر و چه دارا. چه همدل و همراه و چه اهل احوالاتی دیگر. این یعنی معجزه موسیقی که هیچ مرزی نمیشناسد. همه را برابر و یکسان زیر سقف لاجوردی خود جمع میکند. با هر زبان و فرهنگ و مسلکی. این یعنی صبح تا شبی نواختن و خواندن همانند نوازندهای تنگدست که در کوچه و خیابانی دارد موسیقیاش را به گوش همه میرساند. نه خواندن و نواختن در سالنی خاص در زمانی خاص و با محدوده و مرزی مشخص.
حکایت کنسرت خیابانی که این چنین با جوهر قلم کشان زهرآلود میشود، وای به حال حرکتهای دیگر که خدائی ناکرده منافع مالی هم در پی داشته باشد.
اوج هنر قلمکشان در کنسرت سی به عرصه نمایش درآمد و از خودی و غیرخودی شنیدیم و هیچ نگفتیم و هنوز ادامه دارد. به تازگی حضور حقیر همراه علیرضا قربانی در لوکیشن انتخابی مدیر هنری به منظور گرفتن چند عکس و مصاحبه، همراه تصاویر مرتبط با آیین رونمایی که آن هم تنها به دلیل خاص بودن طراحی کتابخانه و دالانی با معماری ایرانی از سوی ایشان پیشنهاد گردیده بود، برای قلمکشان ایجاد انگیزه کرده است. تا امروز که روزانه هزاران نفر از اقشار مختلف مردم به بازدید و خرید و عکس یادگاری میپرداختهاند خبری از ایشان نبود.!!! تا عکسی از همایون در کتاب خانه دیده شد آتش خشم شعله زد!! اخبار کذب جان گرفتند که آهنگ مشترک در مال اجرا کردهایم؟؟؟ کاش تصاویر این اجرا را هم میگذاشتید!! شنیدهها حاکی از تخلفات گسترده است!؟ چرا دایر است پس چنین جایی!؟ چرا تعطیلش نمیکنند تا مردم و هنرمندشان تکلیف خود را بدانند.
قلمکشان محترم شما به من یاد ندهید چه بکنم چه نکنم. درسم را پس از سالها شاگردی و همنفسی با بزرگان ادب و هنر این مرز و بوم آموختهام. من فراتر از این مردم نیستم و هر جا آنان میتوانند حضور داشته باشند چنانچه لازم باشد من هم خواهم بود. چه آنجا کاخ سعدآباد و کنسرت «سی» باشد چه کتابخانهای در یک مرکز خرید عمومی و چه سالن مجلل اسپیناس، چه فرهنگسرای بهمن که در رکاب پدر و گروه آوا افتتاح شد، چه کنسرت در خیابان و ته ناکجا آباد که آرزوی من است.
عزیزان گرامی، دیر زمانی شد که این حقیر جان و تن و دل را به معشوق سپرده امروز از چیزی باک ندارد بگذارید باز هم قلم بفرسایند. غرض این بود که بدانید چگونه با همرنگ و مخفی شدن در لابلای نقدهای مثلاً سازنده و درخشان هر از گاهی به دنبال تخریب، ظهور میکنند.
من نه شایسته ستایش و تقدیر شما نازنینان هستم و نه حتی قابل برای تقبیح از سوی قلمکشان. بدانید این را و اینگونه فکر کنید که مبادا روزی دلهای نازک و مهربانتان از بخل این نامرادیها ترک بردارد.»
حالا این خواننده در مطلبی که منتشر کرده است، قصد پاسخگویی به منتقدان این حرکت اخیر و همچنین انتقادها به کنسرت نمایش سی و پیشنهادش برای اجرای کنسرت خیابانی را دارد.
در مطلب منتشر شده توسط همایون شجریان آمده است:
«چند سالی میشود که بعد از هر حرکت و خبری از فعالیتهای صاحب این قلم عدهای کمر به تخریب میبندند اینکه انگیزه و غایتشان چیست باشد برای فرصتی بهتر. همیشه بودهاند کسانی که به نقد اصولی و هنری کارهای من پرداختهاند و با نگاهی عالمانه و قلمی پاک و آزاده نقطه نظراتشان را به نمایش درآوردهاند اما گروهی نیز بودهاند که به مثال قدارهکشان و قمهکشان قلم از پر شال برداشتهاند و با جوهر حسادت و تعصب کور و به قصد تخریب وارد عمل شدند. اینها به سیاق آن قمهکشان، قلمکشانند. زمانی که برای کنسرت خیابانی بیمرز و محدوده و برای صدها هزار نفر علاقهمند درخواست دادم، گفتند که به دنبال شهرت است و فرمودند به جای این بلندپروازیها چند شب در سالن کنسرت رایگان اجرا کند!
ما صحبت از چه میکردیم و آنها چه پاسخی میدادند. مقصود من از اجرای خیابانی، بردن موسیقی به متن شهر بود. به خیابان. به جایی که هر رهگذری فارغ از همه چیز شنوندهام باشد. قصد من از ایده کنسرت خیابانی تنها رایگان بودن آن نبود و اینان درنیافتند که کنسرت خیابانی یعنی کنسرت برای رهگذران. چه فقیر و چه دارا. چه همدل و همراه و چه اهل احوالاتی دیگر. این یعنی معجزه موسیقی که هیچ مرزی نمیشناسد. همه را برابر و یکسان زیر سقف لاجوردی خود جمع میکند. با هر زبان و فرهنگ و مسلکی. این یعنی صبح تا شبی نواختن و خواندن همانند نوازندهای تنگدست که در کوچه و خیابانی دارد موسیقیاش را به گوش همه میرساند. نه خواندن و نواختن در سالنی خاص در زمانی خاص و با محدوده و مرزی مشخص.
حکایت کنسرت خیابانی که این چنین با جوهر قلم کشان زهرآلود میشود، وای به حال حرکتهای دیگر که خدائی ناکرده منافع مالی هم در پی داشته باشد.
اوج هنر قلمکشان در کنسرت سی به عرصه نمایش درآمد و از خودی و غیرخودی شنیدیم و هیچ نگفتیم و هنوز ادامه دارد. به تازگی حضور حقیر همراه علیرضا قربانی در لوکیشن انتخابی مدیر هنری به منظور گرفتن چند عکس و مصاحبه، همراه تصاویر مرتبط با آیین رونمایی که آن هم تنها به دلیل خاص بودن طراحی کتابخانه و دالانی با معماری ایرانی از سوی ایشان پیشنهاد گردیده بود، برای قلمکشان ایجاد انگیزه کرده است. تا امروز که روزانه هزاران نفر از اقشار مختلف مردم به بازدید و خرید و عکس یادگاری میپرداختهاند خبری از ایشان نبود.!!! تا عکسی از همایون در کتاب خانه دیده شد آتش خشم شعله زد!! اخبار کذب جان گرفتند که آهنگ مشترک در مال اجرا کردهایم؟؟؟ کاش تصاویر این اجرا را هم میگذاشتید!! شنیدهها حاکی از تخلفات گسترده است!؟ چرا دایر است پس چنین جایی!؟ چرا تعطیلش نمیکنند تا مردم و هنرمندشان تکلیف خود را بدانند.
قلمکشان محترم شما به من یاد ندهید چه بکنم چه نکنم. درسم را پس از سالها شاگردی و همنفسی با بزرگان ادب و هنر این مرز و بوم آموختهام. من فراتر از این مردم نیستم و هر جا آنان میتوانند حضور داشته باشند چنانچه لازم باشد من هم خواهم بود. چه آنجا کاخ سعدآباد و کنسرت «سی» باشد چه کتابخانهای در یک مرکز خرید عمومی و چه سالن مجلل اسپیناس، چه فرهنگسرای بهمن که در رکاب پدر و گروه آوا افتتاح شد، چه کنسرت در خیابان و ته ناکجا آباد که آرزوی من است.
عزیزان گرامی، دیر زمانی شد که این حقیر جان و تن و دل را به معشوق سپرده امروز از چیزی باک ندارد بگذارید باز هم قلم بفرسایند. غرض این بود که بدانید چگونه با همرنگ و مخفی شدن در لابلای نقدهای مثلاً سازنده و درخشان هر از گاهی به دنبال تخریب، ظهور میکنند.
من نه شایسته ستایش و تقدیر شما نازنینان هستم و نه حتی قابل برای تقبیح از سوی قلمکشان. بدانید این را و اینگونه فکر کنید که مبادا روزی دلهای نازک و مهربانتان از بخل این نامرادیها ترک بردارد.»
نظر شما