کامبیز مهدی زاده چطور داماد روحانی شد؟
کامبیز مهدیزاده فرساد متولد سال ۶۴ در تبریز و دانش آموخته دکترای زمینشناسی است. مهدیزاده کارشناسی ارشدش را در رشته زمینشناسی نفت گرفته و چندین ثبت اختراع و اخذ مدالهای جهانی را نیز در کارنامه خود دارد. وی به تازگی مدال طلای چهارمین دوره مسابقات جهانی اختراعات از کشور کانادا را نیز به دلیل طراحی مدل شبیهسازی در سنگ مخزن به منظور افزایش بهرهدهی در چاههای نفت به دست آورده است.
به گزارش صدای ایران از ابتکار، وی همچنین همسر دختر رئیس جمهوری است که به گفته خودش رابطهای پدر و فرزندی با حسن روحانی دارد و البته گاهی با هم اختلافنظرهایی هم دارند. وی دراینباره میگوید: بنده نظرات و گاهی نیز انتقادات را خدمت ایشان مطرح میکنم و ایشان نیز گوش میکنند. نظرات ایشان همواره محترم است و من هم نظرات خود را ارائه میکنم و گاهی نقطه نظرات مردمی را به اطلاع ایشان میرسانم.
مهدیزاده در یک بعدازظهر پاییزی به دفتر روزنامه «ابتکار» آمد و به گفتوگو با خبرنگاران این روزنامه نشست که مشروح آن در ادامه میآید.
آقای مهدیزاده لطفا در رابطه با خودتان و سابقه فعالیتتان بگویید.
مسئولیت اجرایی من از سال 84 و حدودا در سن 21 سالگی با قبول مسئولیت در سازمان ملی جوانان شروع شد. بعد از آن به وزارت نفت رفتم و مشاور مدیرعامل شرکت توسعه ملی نفت ایران بودم. سپس به عنوان قائممقام برنامهریزی پژوهشگاه صنعت نفت کشور به عنوان بزرگترین مرکز نفت خاورمیانه و یکی از ده مرکز تحقیقاتی دنیا مشغول به فعالیت بودم. آشنایی من با جناب آقای دکتر ستاری از وزارت نفت بود چون ایشان در وزارت نفت مسئولیت داشتند. سپس رئیس پژوهشگاه صنعت نفت شدند. بعد از آن به پیشنهاد آقای روحانی برای معاونت رئیس جمهوری انتخاب شدند و بعد آقای دکتر کاتوزیان آمدند. البته آن زمان با خانواده آقای روحانی نسبتی نداشتیم ولی آقای دکتر ستاری همیشه لطف داشتند.
چطور داماد آقای روحانی شدید؟
دست روزگار بود. هر شخصی مسیر زندگی خود را تعیین میکند. من هم در مقطعی با این خانواده آشنا شدم و دیداری با آقای دکتر روحانی داشتم. زمانی که خدمت ایشان رسیدم از مناعت طبع و برخورد آقای دکتر بسیار خوشم آمد. به عنوان یک رئیس جمهوری برخورد و گفتمان ایشان برای من بسیار جالب بود.
کمی به عقب برگردیم، چطور به آقای روحانی معرفی شدید؟
دو سه نفر از دوستان به من میگفتند چرا ازدواج نمیکنی؟! چند گزینه را مطرح کردند. اول آقای اکرمی به من پیشنهاد دادند. ایشان بنده را از سال 92 و از ستاد انتخاباتی آقای روحانی میشناختند.
البته من پاسخ دادم که قصد ازدواج ندارم اما ایشان تاکید کرد که یک دختر خوب از یک خانواده خوب سراغ دارم و من آن زمان چون مشغول به تحصیل بودم درس اولویت اولم بود و قبول نکردم و ایشان هم پیگیر نشد. در حین تحصیل در مقطع دکترا و همزمان با اواخر دولت اول آقای روحانی، آقای اکرمی مرا دید و سوال کرد هنوز ازدواج نکردهای؟ به این صورت شد که به واسطه آقای اکرمی ابتدا همراه با مادرم خدمت خانواده آقای روحانی رسیدیم. پس از تشریفات و توافقات اولیه، بعدا شخصا به حضور آقای رئیس جمهوری رسیدم. در این جلسه جو خوبی حاکم بود. ایشان از من سوالاتی پرسیدند که برایم بسیار جالب بود.
به من گفتند همین که روی پای خودت هستی برای من کافی است. نپرسیدند چه دارم و خانهام کجاست؟ البته به طور طبیعی ملاحظاتی داشتند که هر پدری نسبت به فرزند خود دارد. این اتفاق اواخر سال 95 رخ داد.
معمولاً گفته میشود که در سطوح سیاسی بالا ازدواجها به صورت هدفمند میان مقامات و فرزندان آنها صورت میگیرد. آیا ازدواج شما نیز اینگونه بود؟
الحمدالله من نه آقازاده بودم و نه رفیق آقازادهای دارم. من از همین مردم بودم و این تئوری خود به خود نفی میشود. این فرصت نیکویی است که نظام جمهوری اسلامی ایجاد کرده است. آنقدر صفا و صمیمیت و گرمی است که یک نفر از بین مردم میتواند برود و با بزرگان وصلت کند.
دکتر روحانی مردم را بسیار دوست دارد و تمام تلاش ایشان بر این است که کشور در آرامش باشد. ایشان چند وقت پیش به من میگفت که نمیتوانند راحت بخوابند زمانی که مردم تحت فشار اقتصادی قرار دارند.
شما به عنوان داماد رئیس جمهوری شناخته میشوید ولی همسر شما غایب است. این عدم حضور در شبکههای اجتماعی و رسانهها چه مصلحتی دارد؟
همسر من دکترای بیوتکنولوژی پزشکی دارند و در زمینه تحصیلی خود فعالیت میکنند. علاقه ایشان به مباحث پزشکی است. دیدگاه دکتر روحانی حضور بانوان در جامعه است. ایشان فرزندان خود را نیز آزاد گذاشتهاند تا در آن چارچوبها و مسیرها حرکت کنند. ولی همسر من دوست دارد در زمینه تخصصی خود کار کند. البته همیشه همراه من نیز هست.
من تا اینجا متوجه شدم که شما دیدار خوبی با دکتر روحانی داشتید. گام بعدی یعنی دیدار با همسرتان چگونه بود؟
ما در جلسهای با حضور مادر و مادرخانومم با همسرم دیدار داشتیم. بعد خدمت آقای دکتر رسیدم و بعد این دیدارها در چارچوب عرف ادامه پیدا کرد تا شناخت اولیه حاصل شود. فشار انتخابات و فضای انتخابات روی زندگی ما هم تاثیر گذاشته بود. این مباحث یک سال و چند ماه طول کشید. در واقع فضای انتخابات در این تعویق بیتاثیر نبود. ما در سال 97 ازدواج کردیم. ایشان درگیر انتخابات بودند و در سفر بودند و خانواده ایشان هم در استرس و فشارهای سیاسی قرار داشتند.
فشارهایی روی من هم وجود داشت ولی وقتی خدا بخواهد، کار انجام میشود. این صلاح و مصلحت بود. همسرم برخلاف من بسیار آرام و صبور هستند که باعث شده مکمل یکدیگر باشیم.
در صحبتهای خود به اختلاف نظر با آقای روحانی و یا نقد اشاره کردید. معمولا این موارد در چه حوزهای است؟
ایشان از نقد استقبال میکنند. وقتی آخر هفتهها به خدمت ایشان میرسیم صحبت میکنیم. مقام معظم رهبری میگویند اختلاف نظر و نقد سازنده اشکالی ندارد و خوب است. من هم نقد و نظر خود را درمورد مسائل مختلف با ایشان مطرح میکنم. ولی درنهایت تصمیم گیرنده خود ایشان هستند. من نظرات را به ایشان میدهم و بار مسئولیت اجتماعی را از روی دوش خودم بر میدارم.
انتقادات شما بیشتر در چه حوزههایی است؟
بیشتر در حوزه اجتماعی است. دغدغههای مردم و مسائل سیاسی و پیشنهادات خودم را مطرح میکنم. البته به کارگیری جوانان در پستهای مدیریتی نیز همواره از موضوعات اصلی و داغ ما است.
آخرین موردی که مطرح کردید چه بود؟
در زمینههای مختلف صحبت شد و آخرین گفتوگویی که داشتیم درمورد صادرات نفت ایران بود. من به ایشان گفتم با پایین آمدن تولید و برداشت ما از چاههای نفت، چاهها fai- میشوند و برای اینکه مجددا آنها را فعال کنیم به میلیاردها تومان سرمایهگذاری مجدد نیاز داریم. یک بار در سال 92 این اتفاق افتاده است و میلیاردها تومان صرف احیای چاهها کردیم.
باید به سمتوسویی برویم که اجازه ندهیم این اتفاق بیفتد. با توجه به تخصص من در حوزه زمینشناسی نفت، ایشان از من نظر خواستند و درمورد روشهای احیا پرسیدند. من گفتم که حتی بعد از احیا نیز چاه مجددا به کیفیت اولیه بر نمیگردد. این آخرین موضوع صحبت ما بود. البته بحثهای دیگری نیز مطرح میشود.
اخیرا در فضای مجازی به اطرافیان آقای روحانی پرداختید. ماجرا چه بود؟
همواره سعی کردهام تفکر مستقل خود را داشته باشم و در فضای مجازی آزادانه حرف خودم را بزنم. اهل چاپلوسی نیستم و نمیخواهم بگویم همه چیز خوب است. نظرات خود را به طور مکتوب گفتهام و در روزنامههای مختلف نیز منتشر شده است. البته اگر هم در جایی لازم باشد از کسی دفاع کنم، این کار را انجام خواهم داد.
سابقه فعالیت سیاسی شما از سابقه دامادیتان بیشتر است. میخواهیم از شما تحلیل بگیریم، حداقل در دو دوره در انتخابات و ستادها فعال بودید و این نشان میدهد دغدغههای سیاسی داشتهاید. به نظر شما دلیل لختی دولت دوم آقای روحانی چیست؟ به نظر میرسد دولت دوم آقای روحانی بسیار کند عمل میکند و به آرامی چهرههای اثرگذار کابینه خود را از دست داده است.
آقای دکتر روحانی با گفتمان اعتدال وارد و موفق شدند در دور اول نرخ تورم را پایین بیاورند و بر بحث معیشت مردم و نشاط جامعه کار کردند. شما امید و نشاط را در تیتر روزنامهها میدیدید، در مقایسه با دورههای قبل وضعیت بسیار بهتر شده بود. درست است که در یک سال و نیم گذشته تحریمها برگشته و تاثیر گذاشته، ولی آقای دکتر سعی کردند کشور 5 سال در آرامش باشد. باید قبول کرد که در طرف مقابل شخصی نامتعادل بر مسند قدرت نشسته است و هر روز حرکتی میکند، قواعد بینالمللی را به هم میزند، به قراردادهای بینالمللی پایبند نیست، به دیپلماسی بینالمللی نگاهی اقتصادی دارد و همه چیز برای او مالی است.
مردم ما از شعارهای گروههای سیاسی گذشتهاند و از مسئولان کار میخواهند. مسئولان و وزرا شعار جوانگرایی میدهند ولی معاونین و روسای دفترشان بالای 60 سال سن دارند. با شعار نمیتوان جوانگرایی کرد و در عمل باید جوانگرا بود. یکی از بحثهای داغ من با آقای رئیس جمهوری بحث جوانگرایی است. جوانگرایی باید انجام بشود و برای اینکه این دولت و هر دولتی از این وضعیت خارج شود باید به آن سمتوسو برویم. ایراد تمام دولتهای ما همین بوده که به جوانها به عنوان یک ابزار نگاه میکردند. من هم یکی از همین جوانها بودم. به تماسهای من جواب نمیدادند و گوشی خود را خاموش میکردند. من هم در این وضعیت بودم و این وضعیت را لمس کردهام.
اکنون شاهدیم که جوانها همه مشاور شدند. جوانی با تحصیلات فوقلیسانس یا دکتری و با سابقه کاری صفر چه مشاورهای میتواند به وزیر یا معاون رئیس جمهوری بدهد؟! جوانها باید وارد کار اجرایی بشوند. جوانها باید فرماندار و معاون مدیر کل باشند و بعد از چند سال تجربه وزیر شوند. ولی این وضعیت در کشور ما بر عکس است. شخص رهبری شروع به جوانگرایی کردند تا دیگران یاد بگیرند. ولی در لایههای میانی مسئولان انگیزه و اعتقادی برای جوانگرایی ندارند.
این یک واقعیت است که برای ورود جوانها به عرصههای مختلف ترس وجود دارد. من معتقدم یکی از دلایل آنچه شما لختی دولت نام گذاشتید، عدم بهرهگیری از نیروهای جوان، پرانرژی و عملگرا در عرصههای کلان و میانی مدیریت کشور است. جوانان سدشکن هستند.
دکتر روحانی در دولت اول خود به نکات درستی اشاره کردند از جمله اینکه کشور ما در وضعیتی نیست که آن را به دست جوانان بیتجربه بسپاریم و باید کشور در دست مدیران کار آزموده اداره شود. امروز که نگاه میکنیم میبینیم از قضا وزیران خوب آقای روحانی شیخ الوزرا بودند. جدا از آقای نعمتزاده که مسائلی داشت باقی وزرای کهنسال دولت آقای روحانی خوب عمل کردهاند.
علت همین است و من هم میخواهم به همین برسم. ما جانشین پروری نمیکنیم. وقتی من در وزارت نفت مسئولیت داشتم، یک گپ مدیریتی ده ساله وجود داشت. یعنی امروز اگر معاون وزیر یا مدیر کلی بازنشسته شود، شما فردی برای جانشینی او ندارید و مجبور هستید به دنبال نفرات 70 یا 80 ساله بروید. اما مگر ما چند نفر ظریف، ستاری، قاضیزاده هاشمی یا نمکی یا زنگنه داریم؟! نکته همان است که در بالا اشاره کردم. اگر به جوانان فضای تجربه کار اجرایی در ردههای میانی داده شود، بعد از چند سال همان جوان تحصیلکرده، به مدیر، وکیل و وزیری لایق تبدیل خواهد شد. منتها متاسفانه دیدگاه به کارگیری جوانان بسیار کمرنگ است.
با اعتقاد به همین رویکرد، بنده آقای صلاحالدین کامرانی را که دکترای زمینشناسی بود و متاسفانه به دلیل سوءمدیریت در بهرهمندی از نیروهای نخبه، در یک سوله در عسلویه جارو میزد پیش خودم آوردم. آقای کامرانی رتبه اول لیسانس، رتبه برتر فوقلیسانس دانشگاه شیراز و رتبه برتر دکترای دانشگاه خوارزمی است. هنگامی که کلیپ ایشان در فضای مجازی پخش شد، بسیاری از دوستان با ایشان تماس گرفتند اما متاسفانه کاری انجام ندادند. از شهردار تا سایر مقامات آمدند و عکس گرفتند. دوستان تیتر خبری زدند و فراموش شد. اما بنده از دکتر ستاری خواهش کردم، گفت بیاید. کامرانی مقاله آیاسآی با امپکت فاکتور ۷ دارد که کمتر اساتید ما چنین مقالهای دارند. او اهل تسنن است. وقتی از دفتر بیرون میآمد به من گفت چون اهل تسنن بودم جایی برای ما کار نبود. گفتم همه ما برادر و برابریم. این شعار دین ما است. تاکید رهبر ما و رئیس جمهوری ما این است. ولی او هرکجا رفته بود میگفتند نمیشود. ایشان در قضیه وزارت صمت متوجه شد من نسبتی با رئیس جمهوری دارم. او در خاطراتش که در حال نوشتن آن است به این موضوع اشاره کرده است.
دستهای عقیده دارند بخش عمده مشکلات ما به تحریم مربوط نیست. موضوع دیگر این است که شرایط ما با آمریکا مشخص است. چهل سال وضعیت این بوده و سوال مردم این است که چرا باید در داخل کشور وضعیتی ایجاد شود که ما به تصمیمات شخصی در آمریکا وابسته باشیم. او پیمانی بینالمللی را نقض کند تا ایران دچار مشکل شود؟!
ایران با عقلانیت پشت میز مذاکره نشست. کسی که میز مذاکره را ترک کرد ما نبودیم بلکه آمریکا بود، سر ما بالا است. مردم ما امروز به بزرگی نشستهاند و گفته نمیشود ایران به معاهدهای پشت کرد. سوال اینجاست اگر برجام بد بود چرا آمریکا از آن خارج شد؟! بسیاری از دلواپسان میگویند برجام چیزی نداشت و کاری نکرده است! اگر برجام به نفع آمریکا بود چرا ترامپ از برجام خارج شد؟! ولی تیم مذاکره کننده ما - که رهبری بارها اشاره کردهاند که در نماز آقای ظریف را به اسم دعا میکنند - با هجمههای زیادی روبهرو میشود. باید همانطور که آقای دکتر ستاری اشاره میکند از اقتصاد نفتی به سمت اقتصاد دانشبنیان حرکت کنیم. وقتی نتوانیم نفت صادر کنیم و پول فروش نفت را تحویل بگیریم اداره کشور مشکل میشود. به همین دلیل میخواهیم از اقتصاد نفتی به سمت اقتصاد دانشبنیان برویم.
برای همه ما قابل درک است که وقتی آقای روحانی دولت را تحویل گرفت شرایط بسیار سخت بود و به طور طبیعی بخش زیادی از برنامهریزی ایشان صرف به نتیجه رساندن برجام شد. اما گویی بعد از آن دولت ایشان هیچ پلان و استراتژیای برای اداره کشور و رفع مشکلات نداشت. گویی تمام تخممرغهای دولت در سبد برجام بود.
این تحلیلی اشتباه است. اگر برنامهای نبود که امروز قیمت دلار بسیار بالاتر از ارقام فعلی بود. اگر تدبیر آقای دکتر روحانی در صندوق توسعه ملی نبود امروز ما در اداره کشور درمانده بودیم. فکری پشت این قضیه بود. بسیاری بعد از خروج ترامپ از برجام میگفتند ما هم به سرعت از برجام خارج شویم. اگر تدبیر مقام معظم رهبری و آقای دکتر روحانی نبود چه چیزی عاید کشور میشد؟! یکی از تدابیر آقای روحانی تغییر رئیس بانک مرکزی بود. آقای همتی با تسلط بیشتر آمدند. بازار با بگیر و ببند و نیروی انتظامی درست نمیشود و در بحث مالی تدبیر لازم است. باید شفافسازی شود و مردم احساس آرامش کنند. آقای همتی توانست آن آرامش را در بازار ایجاد کند. مسئله دیگر صندوق توسعه ملی بود که اگر نداشتیم همین امروز به مشکل بر میخوردیم. آقای دکتر روحانی فضا را آرام نگه داشت تا مردم کمتر آسیب ببینند. ما هجمههای مختلف به سمت آقای دکتر را میبینیم ولی ایشان سکوت میکنند و همواره به منافع ملی اهمیت میدهد و رعایت حرمت بزرگان نظام را در اولویت قرار میدهند.
دو انتخابات در پیش رو داریم. 98 و 1400. تحلیل شما از وضعیت چیست؟ آرایش سیاسی رقبا به چه صورتی خواهد بود؟ سهم اصلاحطلبان و اعتدالگرایان چه خواهد بود؟
در ابتدا هم عرض کردم مردم از شعارهای سیاسی گریزان شدهاند و میخواهند بدانند کار کجاست؟! مقام معظم رهبری و رئیس جمهوری هم نگاهی فراجناحی دارند. جنگهای نزدیک انتخابات شروع شده است. ولی آنچه مهم است این است که همه باید به صحنه بیایند و ما نمیتوانیم نسبت به کشور خود بیتفاوت باشم. نباید کاری کنیم تا امید از کشور ما دور شود. همه باید احساس مسئولیت کنند. ما کشوری به نام ایران داریم و باید برای آباد کردن کشور تلاش کنیم. ما عملکرد سیاستمداران خود را دیدهایم، امروز جوانان باید تلاش کنند. باید اجازه بدهیم فکری جدید وارد عرصه شود.
یعنی منظور شما جریان سوم است؟!
جریانی عقلانیتگرا متشکل از افراد و گروههای نخبه و جوان با هدف توسعه، اصلاح نظام آموزشی و شفافیتسازی.
این تعریفی بسیط است.
من در جلسات مختلف گفتهام اگر جوانی در خود این پتانسیل را میبیند و این قابلیت را دارد که در انتخابات شرکت کند باید وارد عرصه شود. چون کسی به فکر جوانها نیست و این تنها مربوط به این دولت هم نبوده است. جوانان ابزار انتخاباتی هستند. جوانان باید با برنامه ریزی به فکر توسعه کشور باشند. به اعتقاد من مسیر ورود نخبگان و جوانان از طریق نهادینهسازی و قانونیسازی تفکر و عمل فعالیت تشکیلاتی میگذرد. بدین ترتیب که پیش شرط پستهای مدیریتی کلان، وزارتی و ریاست جمهوری باید داشتن سابقه فعالیتهای مهارتآموزی سیاسی و مدیریتی باشد بدین معنا که افراد باید پله پله سیاست و مدیریت را همزمان فرابگیرند.
منظور شما این است که از مجرای تحزب وارد فعالیت بشوند؟
متاسفانه در کشور ما احزاب نزدیک به انتخابات فعال میشوند درصورتی که اگر حزب فعال باشد همیشه باید کار کند.
اگر بخواهیم جوانان وارد انتخابات شوند باید مکانیزمی وجود داشته باشد. یک جوان به صورت مستقل نمیتواند کاندیدای انتخابات شود، چون مردم او را نمیشناسند و پشتوانه مالی هم ندارد.
همانگونه که عرض کردم اگر بسترهای مسیر ورود جوانان به عرصههای سیاسی و اجرایی فراهم شود، با تلاش و پیگیری در طول زمان، میسر خواهد شد. اما به طور مشخص درباره ورود جوانان به انتخابات نیاز است برنامه مدون وجود داشته باشد. باید از کاندیداها پرسیده شود که هدف و برنامه راهبردی شما چیست؟! نه اینکه نمایندهای با وعده پل کشیدن و احداث جاده و... قولهای نابجا به مردم دهند. این کارها وظیفه یک نماینده نیست. وظیفه نماینده قانونگذاری است. کسی که وارد مجلس میشود باید بداند چه وظیفهای دارد و حکم پیش از دستور و طرح و لایحه چیست؟ نباید نمایندگان در مجلس حرفهایی بزنند که موجب آزردگی خاطر مردم شوند. باید افرادی مسلط بر امور سیاسی به آن صندلی و میز وجاهت بدهند نه اینکه موضوع برعکس شود و میز و صندلی به شخص وجاهت بدهد. باید افرادی با عقبه فرهنگی و سیاسی و علمی وارد مجلس شوند و مطالبهگری کنند.
نمایندگان مجلس امروز پشت تریبون مجلس داد میزنند و احساسشان این است که با داد زدن صدایشان شنیده میشود در حالی که مجلس به گفته امام در راس همه امور است. یعنی در همه شرایط و همه زمانها میتوانند و باید اظهار نظر کنند. ولی پس از انتخاب شدن، فراموش کردن وظایف و انتخابکنندگان اشتباه است.
همواره گفته میشود که دولت از لحاظ اطلاعرسانی مشکل دارد. نمونه این موضوع را میتوانیم در بحث برجام مشاهده کنیم. اینکه یک توافق سیاسی و امنیتی را به مسائل اقتصادی گره زده و دائم راجع به آن تبلیغات اقتصادی کردند. نظر شما در این خصوص چیست؟
بزرگترین ضعف این دولت اطلاعرسانی است.
این مطلب را همیشه من به آقای دکتر روحانی گفتهام. ولی از طرفی همیشه هم که نباید رئیس جمهوری پشت تریبون باشد. این وظیفه وزرا و معاونین رئیس جمهوری و مدیران کل نیز هست. کسانی که در چنین جایگاهی هستند وظیفه دارند از دستاوردهای دولت حمایت کنند. بسیاری نمیخواهند در تیررس باشند.
البته من در اینجا از رسانهها نیز گلایه دارم. دولت در اطلاعرسانی ضعیف است، ولی چرا همفکران حمایت نمیکنند؟! من گلایهای از رسانهها دارم؛ چرا مهدیزادهای را که داماد روحانی شد وقتی مسئله وزارت صمت پیش آمد، این همه تخریب کردند؟! همه ما مسلمانیم یک مسلمان باید قبل از اظهارنظر تحقیق کند. کاریکاتوری از من کشیده بودند که آقای دکتر روحانی پشت سر من ایستاده و همه تیرها به من میخورد با این مفهوم که داماد سپر بلای پدر زن شده است. تیتر زده بودند که مهدیزاده هیچ سابقه علمی و اجرایی ندارد و عکس من را با مدال گذاشته بودند. دستکم دوستان ببینند عکس و تیتر یکی باشد!
من سمتی داشتم و افتخاری برای کشور آورده ام اما ژن خوب نیستم. ژن خوب مرحوم میرزاخانی و مرحوم پرفسور حسابی بودند. ما ادعایی نداریم. من قبول دارم که عملکرد بسیاری از مسئولان و آقازادهها درست نبود ولی به فرموده رهبری اگر دزدی در وزارتخانهای بود، نمیتوانیم بگوییم همه دزد هستند. نمیتوان تعمیم داد. بالاخره کسی هم هست که درس خوانده، زحمت کشیده و در عین حال داماد رئیس جمهوری هم است. از رسانهها سوال دارم چرا مهدیزاده تخریب شد؟! آیا مهدیزاده را مطالعه کرده بودید؟! آیا سمتهای او و سوابق او را دیده بودید؟! نباید اجازه بدهید درمورد سایر افراد این غرضورزی ادامه پیدا کند. من جوانی پشت خط بودم. من از آقای روحانی نه چیزی خواستهام و نه چیزی میخواهم. کامبیز مهدیزاده از میان مردم رفت و داماد رئیس جمهوری شد. پدرم و من آقازاده نبودیم. کامبیز مهدیزاده در آمریکا مدال طلا گرفت و پرچم ایران را در میان نود کشور به اهتزاز در آورد. ۱۲ ثبت اختراع دارد و سه سال پژوهشگر برتر سال بوده است. این چه رفتاری است که با من از سوی رسانهها شد؟ من کجای راه را اشتباه رفتهام؟
در همان روز اعلام خبر ریاست سازمان زمینشناسی بنده در وزارت صمت، به مادرم زنگ زدم و گفت پدرت بسیار ناراحت است چون در فضای مجازی به خانواده ما اهانت شده است. واقعا ناراحت شدم و بغض گلویم را گرفت. همانطور که دیدید استعفایم را نوشتم و روی میز گذاشتم و گفتم خداحافظ شما. اما علم را سیاسی نکنیم، علم را درگیر بازیهای جناحی نکنیم. بگذاریم علم در راه خویش استوار بماند.
نظر شما