مهرداد و میلاد؛ در شرف ازدواج
گفت و گو با شیرینترین دوگانه فوتبال ایران
برادران محمدی از دوستداشتنیترین بازیکنان فوتبال ایرانند. اورجینال و بانمک و بالاتر از همه اینها کاملا موفق .
به گزارش صدای ایران دیشب محمدحسین میثاقی در برنامه فوتبال برتر رو به روی این دو نشست و یک گفت و گوی جذاب و خواندنی را از دل حرفها و شوخیهای سه نفره بیرون آورد. آیتمی که می شود بارها تماشایش کرد و لذت برد و خوشی کرد با دو برادری که توفیق شان در فوتبال به ما دلگرمی می دهد که می شود از دیوارهای ظاهری زندگی عبور کرد.
میلاد که در تیم خنت بلژیک بازی می کند در این مصاحبه گفت که در مسیر ازدواج و تشکیل خانواده است و مهرداد هم گفت که در شرف این کار است. البته بعد از میلاد پرسید: در شرف یعنی چی ؟!
خلاصه این گفت و گو را بخوانید:
* میلاد در دست چپت حلقه داری؟
میلاد: بله، یک ماه پیش متاهل شدیم! رفتیم خواستگاری و صحبت های اولیه انجام شد و بعد با خانواده رفتیم.
* مهرداد برای میلاد چه هدیه ای خریدی؟ خود در شرف ازدواجی؟
مهرداد: کادو هنوز چیزی نخریده ام. بله در شرفم (مکث چند ثانیه ای) در شرف یعنی چی؟
* یعنی نزدیکی به ازدواج؟
مهرداد: بله نزدیکم.
* مهرداد از رفتن به پرتغال و اروپا بگو.
مهرداد: من خیلی دوست داشتم به اروپا بروم، بعد از جمهوری چک پیشنهاد داشتم اما فکر نمیکردم از پرتغال پیشنهاد بیاید. اما ایجنتم زنگ زد و گفت که بازی هایت را از پرتغال میبینند، من هم خیلی خوشحال شدم و زور آخرم را زدم که بروم چون 25، 26 سال دارم. قبل از بازی با پرسپولیس در جام حذفی رفتم ترکیه قرارداد را بستم تا خیالم راحت شود. بعد آمدم با پرسپولیس بازی کردیم و رفتم دپورتیوو آوس.
* کجای پرتغال است؟
مهرداد: 30 کیلومتر با پورتو فاصله دارد و کوچک است. برای زندگی مناسب نیست اما یک شهری کنارش هست به اسم گیمارش که قدیمی ترین شهر پرتغال است. ایرانی اصلا نیست، فقط یک دوست دارم که اسمش شروین است.
میلاد: شروین؟! (خنده)
* میلاد، اسم دوست تو چه بود؟
میلاد: من یک دوست تاجیک به اسم عمرالله داشتم. زنگ میزد و میگفتم کجایی میگفت در کوچه! من هم می گفتم در خانه! (باخنده).
* اسمش چه بود؟
میلاد: عمرالله.
مهرداد: آخه شهر این ها همهش جنگی بود!
* از قرارداد جدیدت بگو.
میلاد: چند پیشنهاد از تیم های مختلف داشتم، با سرمربی تیم ملی صحبت کردم که گفت برو خنت. تیم خیلی خوبی است و امکانات و شرایط خوبی دارد. رستوران ایرانی هم دارد و این خیلی مهم است.
* کدامتان بهتر اوت میاندازد؟
میلاد: مهرداد!
مهرداد: خودت سلطانش هستی. راستی ممد آقا در پرتغال همه این را خداوکیلی میشناسند. در بازی با پرتغال که اوت دستی انداخت، هرکسی من را میبیند میخندد.
میلاد: بازی با اسپانیا بود، کجای کاری؟ ممدآقا این را بگذارید برود.
میلاد: صحبش مهرداد زنگ زد گفت اگر دوباره آن داستان پیش بیاید آن کار را میکنی؟ گفتم نه من میخواستم به تیم کمک کنم که گفت خاک بر سرت الان کل دنیا تو را میشناسند!
مهرداد: من داشتم میدیدم کپ کردم آن لحظه! ولی ممد آقا وقتی بالا و نیمکت را نگاه کرد من فهمیدم میخواهد یک حرکتی بزند!
* این حس بازی کنار هم چطور است؟
میلاد: خیلی خوب است، وقتی به زمین آمد خیلی خوشحال بودم که با داداشم برای تیم ملی بازی میکنیم. وقتی گل را هم که زد انقدر خوشحال شدم... رشید مظاهری هم گفت که وقتی مهرداد گل زد من فقط حواسم به تو بود.
مهرداد: به من هم گفت که وقتی گل زدی میلاد از تو خوشحال تر بود.
* خانواده هم بازی را دید؟
میلاد: بله، قطعا خانواده و آشنایان هم خوشحال میشوند وقتی برای تیم ملی بازی میکنیم.
مهرداد: بچه محل ها هم وقتی دیدند خیلی خوشحال شدند.
* چقدر تا حالا شیرینی دادید؟
مهرداد: شیرینی؟ خیلی وقت آنچنانی نداشتیم که برویم محل ممد آقا. ولی داداشم خیلی شیرینی میدهد.میگوید ورشکست شده ایم!
* آسنسیو میگفت یکی از کنار من رد میشد صدا میداد.
میلاد: آقا میثاقی من وقتی میدوام یک صدای ناخواسته ی «امممممم» از من در میید.
* در استارت یا پایان؟
در استارت اول که یهو می خوام برم همچین صدایی میاد. آن لحظه هم آسنسیو برگشت یک نگاهی به من کرد...
مهرداد: اممممممم، یک صدای اینطوری.
* گوشی ات را بخواهی باز کنی با چهره مهرداد باز میشود؟
میلاد: بله مهرداد قفل گوشی ام را با فیس باز کرد تمام عکس های ناموسی ام را دیده!
مهرداد: من گوشی مدل بالا نمیخرم تا میلاد قفلش را باز نکند.
* مهرداد الان گوشی ات چیست؟
میلاد: 1100! مگر ماشین است که مدل بالا باشد؟
* لیگ پرتغال بهتر است یا بلژیک؟
میلاد: هر دو خوب هستند، لیگ پرتغال هم خوب است و جنگنده بازی میکنند. لیگ بلژیک هم انصافا سخت است و جلوی استاندارد لیژ، کلوب بروژ و ... که بازی میکنی واقعا خیلی حساس میشود.
مهرداد: لیگ پرتغال 3-4 تیم خیلی بزرگ دارد، بقیه هم سخت و نزدیک به هم هستند.
میلاد: لیگ پرتغال یعنی خوب است؟
مهرداد: نه بلژیک خوب است! (خنده)
* خانه تان در اروپا چند متر است؟
مهرداد: 250-60 متر است.
میلاد: چرا خالی میبندی من زنگ زدم گفتی 100 متر است.
* تو هم که از یخبندان بالاخره فرار کردی.
میلاد: اوه اوه اوه ممد آقا یک بازی داشتیم دمای هوا -17 بود، خیلی سرد بود. روز قبلش دما -2 بود و چمن وضعیت خوبی داشت اما روز بازی به -17 رسید و چمن یخ زده بود. ما فکر کردیم بازی لغو میشود اما برگزار شد. در نیمه دوم توپ را آوردم روی پای راست تا سانتر کنم اما توپ خورد گل شد، خودم اصلا هیچی حواسم نبود انقدر سرد بود. دیدم همه بازیکنان با خنده به سمتم میآیند.
* آنجا دوستت داشتند، رفیق شده بودی. روسی هم یاد گرفتی؟
میلاد: بله یاد گرتم و الان هم با بازیکن اوکراینی مان روسی صحبت می کنم.
* دانش جغرافیا چه کمکی به ما میکند؟
مهرداد: راستی من یک چیزی هم حفظ هستم، شما مدرک تحصیلی ات چیست؟
میثاقی: من ارشد هستم.
مهرداد: من دیپلم هم نگرفته ام، ببینیم کداممان بهتر جواب میدهیم. دانش جغرافیا چه کمکی به ما میکند؟
میثاقی: برای شناخت کشورها، شهرها، خاک و...
میلاد: نه، یک جواب اصولی بده.
مهرداد: من خودم جواب بدهم؟ میلاد تو از من بپرس.
میلاد: دانش جغرافیا چه کمکی به ما میکند؟
مهرداد: به ما کمک می کند محیط زندگی خود و دیگران را بشناسیم و از چگونگی زندگی دیگران در مناطق مختلف آگاه شویم.
میثافی: این را از کِی حفظی؟
مهرداد: از چهارم ابتدایی حفظم، مادرم گفت این را حفظ کن حتما معلمتان میپرسد. که اینطور هم شد و جایزه گرفتم.
* دیپلم را نگرفتید؟
مهرداد: من نگرفتم.
میلاد: من پول دادم و گرفتم. همه پول میدادند و میخریدند و ما هم گرفتیم.
* پرتغال چطور نوشته میشود؟
مهرداد: به خدا نمیدانم، روی غ شک دارم. من می گویم دو نقطه است.
میلاد: من هم میگویم دو نقطه است.
میلاد که در تیم خنت بلژیک بازی می کند در این مصاحبه گفت که در مسیر ازدواج و تشکیل خانواده است و مهرداد هم گفت که در شرف این کار است. البته بعد از میلاد پرسید: در شرف یعنی چی ؟!
خلاصه این گفت و گو را بخوانید:
* میلاد در دست چپت حلقه داری؟
میلاد: بله، یک ماه پیش متاهل شدیم! رفتیم خواستگاری و صحبت های اولیه انجام شد و بعد با خانواده رفتیم.
* مهرداد برای میلاد چه هدیه ای خریدی؟ خود در شرف ازدواجی؟
مهرداد: کادو هنوز چیزی نخریده ام. بله در شرفم (مکث چند ثانیه ای) در شرف یعنی چی؟
* یعنی نزدیکی به ازدواج؟
مهرداد: بله نزدیکم.
* مهرداد از رفتن به پرتغال و اروپا بگو.
مهرداد: من خیلی دوست داشتم به اروپا بروم، بعد از جمهوری چک پیشنهاد داشتم اما فکر نمیکردم از پرتغال پیشنهاد بیاید. اما ایجنتم زنگ زد و گفت که بازی هایت را از پرتغال میبینند، من هم خیلی خوشحال شدم و زور آخرم را زدم که بروم چون 25، 26 سال دارم. قبل از بازی با پرسپولیس در جام حذفی رفتم ترکیه قرارداد را بستم تا خیالم راحت شود. بعد آمدم با پرسپولیس بازی کردیم و رفتم دپورتیوو آوس.
* کجای پرتغال است؟
مهرداد: 30 کیلومتر با پورتو فاصله دارد و کوچک است. برای زندگی مناسب نیست اما یک شهری کنارش هست به اسم گیمارش که قدیمی ترین شهر پرتغال است. ایرانی اصلا نیست، فقط یک دوست دارم که اسمش شروین است.
میلاد: شروین؟! (خنده)
* میلاد، اسم دوست تو چه بود؟
میلاد: من یک دوست تاجیک به اسم عمرالله داشتم. زنگ میزد و میگفتم کجایی میگفت در کوچه! من هم می گفتم در خانه! (باخنده).
* اسمش چه بود؟
میلاد: عمرالله.
مهرداد: آخه شهر این ها همهش جنگی بود!
* از قرارداد جدیدت بگو.
میلاد: چند پیشنهاد از تیم های مختلف داشتم، با سرمربی تیم ملی صحبت کردم که گفت برو خنت. تیم خیلی خوبی است و امکانات و شرایط خوبی دارد. رستوران ایرانی هم دارد و این خیلی مهم است.
* کدامتان بهتر اوت میاندازد؟
میلاد: مهرداد!
مهرداد: خودت سلطانش هستی. راستی ممد آقا در پرتغال همه این را خداوکیلی میشناسند. در بازی با پرتغال که اوت دستی انداخت، هرکسی من را میبیند میخندد.
میلاد: بازی با اسپانیا بود، کجای کاری؟ ممدآقا این را بگذارید برود.
میلاد: صحبش مهرداد زنگ زد گفت اگر دوباره آن داستان پیش بیاید آن کار را میکنی؟ گفتم نه من میخواستم به تیم کمک کنم که گفت خاک بر سرت الان کل دنیا تو را میشناسند!
مهرداد: من داشتم میدیدم کپ کردم آن لحظه! ولی ممد آقا وقتی بالا و نیمکت را نگاه کرد من فهمیدم میخواهد یک حرکتی بزند!
* این حس بازی کنار هم چطور است؟
میلاد: خیلی خوب است، وقتی به زمین آمد خیلی خوشحال بودم که با داداشم برای تیم ملی بازی میکنیم. وقتی گل را هم که زد انقدر خوشحال شدم... رشید مظاهری هم گفت که وقتی مهرداد گل زد من فقط حواسم به تو بود.
مهرداد: به من هم گفت که وقتی گل زدی میلاد از تو خوشحال تر بود.
* خانواده هم بازی را دید؟
میلاد: بله، قطعا خانواده و آشنایان هم خوشحال میشوند وقتی برای تیم ملی بازی میکنیم.
مهرداد: بچه محل ها هم وقتی دیدند خیلی خوشحال شدند.
* چقدر تا حالا شیرینی دادید؟
مهرداد: شیرینی؟ خیلی وقت آنچنانی نداشتیم که برویم محل ممد آقا. ولی داداشم خیلی شیرینی میدهد.میگوید ورشکست شده ایم!
* آسنسیو میگفت یکی از کنار من رد میشد صدا میداد.
میلاد: آقا میثاقی من وقتی میدوام یک صدای ناخواسته ی «امممممم» از من در میید.
* در استارت یا پایان؟
در استارت اول که یهو می خوام برم همچین صدایی میاد. آن لحظه هم آسنسیو برگشت یک نگاهی به من کرد...
مهرداد: اممممممم، یک صدای اینطوری.
* گوشی ات را بخواهی باز کنی با چهره مهرداد باز میشود؟
میلاد: بله مهرداد قفل گوشی ام را با فیس باز کرد تمام عکس های ناموسی ام را دیده!
مهرداد: من گوشی مدل بالا نمیخرم تا میلاد قفلش را باز نکند.
* مهرداد الان گوشی ات چیست؟
میلاد: 1100! مگر ماشین است که مدل بالا باشد؟
* لیگ پرتغال بهتر است یا بلژیک؟
میلاد: هر دو خوب هستند، لیگ پرتغال هم خوب است و جنگنده بازی میکنند. لیگ بلژیک هم انصافا سخت است و جلوی استاندارد لیژ، کلوب بروژ و ... که بازی میکنی واقعا خیلی حساس میشود.
مهرداد: لیگ پرتغال 3-4 تیم خیلی بزرگ دارد، بقیه هم سخت و نزدیک به هم هستند.
میلاد: لیگ پرتغال یعنی خوب است؟
مهرداد: نه بلژیک خوب است! (خنده)
* خانه تان در اروپا چند متر است؟
مهرداد: 250-60 متر است.
میلاد: چرا خالی میبندی من زنگ زدم گفتی 100 متر است.
* تو هم که از یخبندان بالاخره فرار کردی.
میلاد: اوه اوه اوه ممد آقا یک بازی داشتیم دمای هوا -17 بود، خیلی سرد بود. روز قبلش دما -2 بود و چمن وضعیت خوبی داشت اما روز بازی به -17 رسید و چمن یخ زده بود. ما فکر کردیم بازی لغو میشود اما برگزار شد. در نیمه دوم توپ را آوردم روی پای راست تا سانتر کنم اما توپ خورد گل شد، خودم اصلا هیچی حواسم نبود انقدر سرد بود. دیدم همه بازیکنان با خنده به سمتم میآیند.
* آنجا دوستت داشتند، رفیق شده بودی. روسی هم یاد گرفتی؟
میلاد: بله یاد گرتم و الان هم با بازیکن اوکراینی مان روسی صحبت می کنم.
* دانش جغرافیا چه کمکی به ما میکند؟
مهرداد: راستی من یک چیزی هم حفظ هستم، شما مدرک تحصیلی ات چیست؟
میثاقی: من ارشد هستم.
مهرداد: من دیپلم هم نگرفته ام، ببینیم کداممان بهتر جواب میدهیم. دانش جغرافیا چه کمکی به ما میکند؟
میثاقی: برای شناخت کشورها، شهرها، خاک و...
میلاد: نه، یک جواب اصولی بده.
مهرداد: من خودم جواب بدهم؟ میلاد تو از من بپرس.
میلاد: دانش جغرافیا چه کمکی به ما میکند؟
مهرداد: به ما کمک می کند محیط زندگی خود و دیگران را بشناسیم و از چگونگی زندگی دیگران در مناطق مختلف آگاه شویم.
میثافی: این را از کِی حفظی؟
مهرداد: از چهارم ابتدایی حفظم، مادرم گفت این را حفظ کن حتما معلمتان میپرسد. که اینطور هم شد و جایزه گرفتم.
* دیپلم را نگرفتید؟
مهرداد: من نگرفتم.
میلاد: من پول دادم و گرفتم. همه پول میدادند و میخریدند و ما هم گرفتیم.
* پرتغال چطور نوشته میشود؟
مهرداد: به خدا نمیدانم، روی غ شک دارم. من می گویم دو نقطه است.
میلاد: من هم میگویم دو نقطه است.
نظر شما