سه‌شنبه ۰۱ آبان ۱۴۰۳ - 2024 October 22

پشت پرده حضور مقتدی صدر در ایران

کد خبر: ۲۳۳۶۳۶
تاریخ انتشار: ۲۳ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۶:۱۴
به گزارش صدای ایران زینب اسماعیلی در روزنامه شرق نوشت: انتشار تصاویر مقتدی صدر در مراسم عزاداری عاشورا در بیت رهبری، نشانه‌ای سیاسی بود. مقتدی صدر که چرخش سیاسی کم نداشت، حالا بار دیگر به ایران نزدیک شده است. برای تحلیل حضور او در ایران، به‌ویژه در مراسم بیت رهبری، با حسن رویوران، کارشناسی که سال‌ها مسائل عراق را دنبال می‌کند، به گفت‌وگو نشستیم.

مقتدی صدر گردش‌هایی سیاسی را تاکنون تجربه کرده، گاهی به ایران نزدیک و گاه از آن دور شده است. در تابستان 96 و بعد از ماجرای اعدام شیخ نمر، روحانی شیعه که منجر به غائله مقابل سفارت عربستان در ایران شد، مقتدی صدر به ریاض رفت و با محمدبن سلمان ملاقات کرد. همان تصاویر و ملاقات، بسیاری را بر این داشت که مقتدی از ایران دور و به سمت عربستان متمایل شده است، اکنون اما با حضور آقای صدر در تهران و مراسم بیت رهبری، گویا او دوباره به سمت تهران متمایل شده است. تحلیل شما درباره حضور مقتدی صدر در مراسم بیت رهبری چیست؟

ابتدا این را عرض کنم که من با این برداشت که جریان صدری به سمت عربستان متمایل شده است، موافق نیستم. خاندان صدر یک خاندان علمایی است و عالمان بسیار بزرگی از این خاندان به جهان شیعه وارد شده‌اند. آیت‌الله شهید محمد‌باقر صدر و سید محمد‌صادق صدر به عنوان پدر مقتدی، از علمای بزرگ معاصر این خاندان بوده و هستند. هم‌اکنون هم یک نفر از خاندان صدر، یعنی سیدحسین صدر، اعلام مرجعیت کرده است. خاندان صدر یک خاندان اصیل شیعی و همواره در صف اول مبارزه بوده و از تعریف و زمینه شیعی هیچ‌گاه خارج نشده است که الان بخواهیم از بازگشت آن سخن بگوییم.

اگرچه من می‌توانم مقتدی صدر را تا حدودی دمدمی‌مزاج توصیف کنم، اما این به معنی جدا‌شدنش از شیعه نیست. ائتلاف سائرون که جریانی متشکل از 9 ائتلاف موجود در عراق است، شامل جریان دینی صدر و جریان سوسیالیستی و کمونیستی این کشور است. این نشان می‌دهد که مقتدی خود را به عنوان یک جریان ملی و مذهبی تعریف کرده است تا جریانی کاملا مذهبی باشد. به‌طور خلاصه باید بگویم که جریان صدر همیشه و همواره در جریان شیعه بوده و هیچ‌گاه از آن جدا نشده است که بخواهد اکنون به آن بازگردد.

اجازه دهید این را یادآوری کنم که پرسش من دال بر چرخش‌های سیاسی جناب مقتدی صدر در برابر جمهوری اسلامی بود، اما پاسخ شما معطوف به دور‌نشدن او از جریان شیعی است. این دو مبحث مجزا است.

مقتدی صدر یک جریان ملی -یا بهتر است بگویم قومی- قومی و مذهبی است، پس به همین دلیل به دنبال این است که با عرب‌ها رابطه خوبی داشته باشد اما جداشده از جریان شیعی نیست. وقتی مقتدی به عربستان رفت، از او پرسیدند که آیا شما با عربستان هم‌پیمان شده‌اید؟ او پاسخ داد: «خیر، من در تلاشم تا هزینه‌های عراق را کم کنم». این نشان می‌دهد که پیش‌فرض او در ملاقات با عربستان این است که این کشور دشمن است و او در تلاش است تا آن را رام کند و از میزان دشمنی‌اش بکاهد.

از همین‌رو، باید بگویم که نوع رابطه صدر با ایران، رابطه وجودی است و قابل جداشدن نیست چون جریان صدر یک جریان شیعی است و قابل جداشدن از ایران شیعی نیست؛ همان‌طور که در برهه‌ای آقای صدر با هماهنگی رهبری چند سال برای تحصیل به قم می‌آید.

به یاد دارید چه سال‌هایی بود و وضعیت عراق آن زمان چگونه بود که رهبری صلاح می‌دیدند که مقتدی از فضای سیاسی بغداد به دور باشد؟

حدود سال‌های 84-85‌؛ زمانی که نیروهای جیش‌المهدی یعنی شاخه نظامی صدری‌ها با آمریکایی‌ها وارد جنگ شدند و درگیری آن‌چنان گسترده شد که آمریکایی‌ها جریان صدر را تا نجف و محیط حرم امام علی‌(علیه السلام) در نجف محدود کردند. آن زمان آیت‌الله سیستانی برای عمل قلب به لندن رفته بود و با اینکه در دوران نقاهت و نیازمند استراحت بود، به عراق بازگشت و در فرودگاه بصره فتوای معروف‌شان را دادند که الان بر هر شیعه واجب است که برای زیارت امیرالمؤمنین به نجف اشرف برود؛ بدون اینکه مناسبت خاصی باشد. به دنبال آن فتوا، نزدیک به 10 میلیون شیعه به سمت نجف اشرف به راه افتادند و این اتفاق موجب شد محاصره حرم امیرالمؤمنین شکسته شود و صدری‌ها نجات پیدا کردند. به دنبال آن ماجرا مقتدی صدر به قم آمد.

زمینه سیاسی پیشنهاد سفرشان به قم چه بود؟

سیدمحمد صادق صدر، پدر مقتدی صدر، گفته بودند که اگر بعثی‌ها من را کشتند، مردم به سمت آقای هاشمی‌شاهرودی یا سید‌مرتضی حائری رجوع کنند. سید‌مرتضی حائری، از مراجع عراق در قم هستند که رهبری پیشنهاد دادند مقتدی صدر برای گذراندن دوره تحصیلی به کلاس‌های مرتضی حائری بروند. رهبری به مقتدی صدر گفته بودند که شما فرزند خاندان بزرگی هستید و بهتر است که تحصیل کنید؛ ازاین‌رو، مقتدی برای دوره‌ای حدود سه‌سال‌و‌نیم برای تحصیل به قم رفت. این نشان می‌دهد که مقتدی صدر اگر اختلافی هم با ایران داشته باشد، هر آن ممکن است در بیت رهبری پیدایش شود و این نشان می‌دهد که ارتباطش با ایران قوی‌تر از این بحث‌هاست. در تصاویر، مقتدی بین رهبری و سرلشکر سلیمانی نشسته است که آن هم خود تفاسیر سیاسی و پیام خاص خودش را دارد.

عراق با همه کش‌وقوس‌هایش در تلاش است تا به این چند دهه سرگردانی سیاسی پایان دهد. با‌ وجود تهدیدهای خارجی رفاقت‌هایش با ایران و تلاش برای رفاقت‌های جدید ادامه دارد. جایگاه مقتدی در این سپهر سیاسی کجاست؟ آیا با دولت مستقر در عراق همسو است؟

همان‌طور که پیش‌تر گفتم، مقتدی اکنون در رأس یک ائتلاف به نام سائرون است، حاکمیت عراق نیز تقریبا در دست ائتلاف سائرون و فتح است که فتح ترکیبی از حشد الشعبی، عصائب اهل حق و حزب‌الله و... است که به طور طبیعی با ایران هم‌پیمان است؛ اما ائتلاف سائرون اگرچه از نظر سیاسی به ایران وابسته نیست؛ اما آمدن مقتدی به ایران نشان می‌دهد که نزدیکی‌های سیاسی کتمان‌ناپذیر است. همچنین امیدواری کشورهای عربی منطقه و عربستان مبنی بر اینکه جریان صدر از ایران دور شده، نقش‌بر‌آب شده است. سائرون و فتح هر دو هم‌پیمان ایران هستند؛ چون ماهیت مذهبی مشترک دارند. اگرچه ممکن است گاهی فاصله کمی بگیرند.

شما در بخشی از مصاحبه مقتدی را دمدمی‌مزاج توصیف کردید. من می‌خواهم این را بپرسم که آیا مقتدی را دارای بلندپروازی سیاسی نمی‌بینید؟ بالاخره او می‌خواهد در یکی، دو دهه آینده سیاسی عراق نقش ویژه‌ای داشته باشد.

برای پاسخ به این سؤال من باید کمی به عقب بازگردم. در زمان صدام حسین، حوزه علمیه نجف به دو قسمت تقسیم شد؛ یک قسمت در دست آقای خویی و قسمت دیگر در دست آیت‌الله صدر بود. خود صدری‌ها روی این گروه‌های سیاسی این‌گونه اسم‌گذاری کرده بودند؛ حوزه ناطق و حوزه صامت. خودشان را حوزه ناطق و جریان مقابل را حوزه صامت می‌دانستند. آنها خود را نشانه اسلام پویا می‌دانستند و دیگری را اسلام متحجر و جمودی. این انشعاب از زمان صدام وجود داشت تا زمانی که صدام سقوط کرد. زمانی که آقای خویی به رحمت خدا رفتند، آقای سیستانی به‌نوعی وارث این طیف شدند؛ اما در درگیری نجف بین این دو طیف به‌نوعی آشتی ایجاد شد. از آن زمان تاکنون فاصله آنها بیشتر در حال پر‌شدن است؛ اما در پاسخ به این سؤال شما که آیا مقتدی جاه‌طلبی دارد یا نه؟ باید بگویم بله؛ اما مانند گذشته نیست. او اکنون وارد ائتلاف می‌شود و پخته‌تر شده؛ در‌حالی‌که قبلا تنها تمایل داشت که نیروی سیاسی و قدرت در اختیار داشته باشد.

از زمانی که پدر مقتدی به همراه دو برادرش ترور شدند، مقتدی که پسر کوچک بود و پدر برنامه‌ریزی سیاسی خاصی روی او نکرده بود، وارد عرصه سیاسی شد و ابتدا ماجراجویی‌هایی داشت؛ اما اکنون وضعیت پایدارتری دارد و استراتژی روشن‌تری از قبل، پیدا کرده است؛ اما همچنان بلندپروازی‌های سیاسی در ذهن دارد.
نظر شما