راز چرخش عربستان و امارات به سمت ایران
مجموعه نشانهها و قرائن و شواهد حاکی از این است که عربستان به همراه امارات، سیاست جدیدی را حداقل از نظر گفتاری و اعلامی، یعنی بیان مطالب در ارتباط با ایران در پیش گرفتهاند؛ هرچند از نظر عملیاتی هم بعضا قرائن و شواهدی وجود دارد که این تغییر سیاست حادث و ایجاد شده است.
به گزارش صدای ایران روزنامه همشهری نوشت: مجموعه نشانهها و قرائن و شواهد حاکی از این است که عربستان به همراه امارات، سیاست جدیدی را حداقل از نظر گفتاری و اعلامی، یعنی بیان مطالب در ارتباط با ایران در پیش گرفتهاند؛ هرچند از نظر عملیاتی هم بعضا قرائن و شواهدی وجود دارد که این تغییر سیاست حادث و ایجاد شده است. از نظر بیان مطالب، نماینده عربستان در سازمان ملل 2بار اعلام کرده که عربستان علاقهمند به حل مشکلات بین 2کشور است. البته شرط و شروطی هم مطرح کرده که بیشتر آبروداری است! همچنین مسئولان اماراتی هم عملا سلسله اقداماتی انجام دادهاند که بیانگر اتخاذ سیاست و رویکردی جدید نسبت به ایران است، لذا بهنظر میرسد از نظر عملیاتی، اماراتیها کمی جدیترند، چراکه با فرستادن یکی دو هیأت از مسئولان خود به ایران، ازجمله یکی از مقامات امنیتی این کشور، همچنین یکی از معاونان وزیر خارجه امارات در 2سفر جداگانه چندی پیش به ایران آمده و تصمیماتی در زمینه روابط دوجانبه و نیز مسائل منطقهای اتخاذ شده است. البته این موضوع علاوه بر ملاقاتی بود که هفته گذشته بین 2هیأت مرزبانی ایران و امارات که امری نسبتا روتین است صورت گرفت.
بنابراین مجموعهای از قرائن - مخصوصا آنچه در مطبوعات غربی دیده میشود- نشان از آن دارد که این دو کشور وارد فاز جدید و ترجیحا سیاسی با ایران شدهاند. ولی فکر میکنم بهتر است کمی دقت نظر داشته باشیم که هنوز چیزی شکل نگرفته و اینگونه مطالب باعث ایجاد انتظار غیرواقعی در افکار عمومی مردم کشورمان که طبیعتا بهدنبال ایجاد ثبات و امنیت در خلیجفارس هستند، نشود زیرا اگرچه تأثیر این ثبات و امنیت در زندگی مردم امری است که نمیتوان از آن چشمپوشی کرد، اما نباید بهگونهای برخورد کنیم و چیزی را تبلیغ کنیم که گویی سعودیها یا اماراتیها کوتاه آمدهاند یا تغییری استراتژیک در رویکردشان نسبت به ایران ایجاد شده است! البته علاوه بر نشانههایی که برشمرده شد، مجموعهای از اتفاقات، حوادث و تحولات منطقهای سبب شده که این دو کشور این رویکرد را اتخاذ کنند و چنین تحلیلهایی بر سر زبان بیفتد و چنین دیدگاههایی بهوجود بیاید که این دو کشور گویا این سیاست نزدیکی به ایران را اتخاذ کردهاند.
در 3-2 ماه گذشته اقداماتی همچون ساقطشدن پهپاد، منفعلشدن ترامپ در قبال ایران در این قضیه و هشداری که ایران به امارات در این زمینه داد و نیز مقوله نفتکشها و اقدامات دیگری ازجمله کاهش تعهدات برجامی ایران یا تحرکات سیاسی که به آن اشاره کردم، باعث شد که سعودیها و اماراتیها تا حدودی نسبت به سیاستهای آمریکا، درخصوص پشتیبانی ترامپ از آنها در رویارویی با ایران، دچار تشکیک شوند؛ یعنی بعد از این اتفاقات آنها دریافتند و تقریبا به این نتیجه رسیدند که برای حل مشکلاتشان با ایران، بهتر است که روند را به سمت تشدید تنشها نکشانده و امید چندانی نداشته باشند که کشورهای دیگری ازجمله آمریکا و ترامپ درصورت تشدید اوضاع امنیتی، از آنها در مقابل ایران حمایت کنند. که البته باید این را به فال نیک بگیریم! زیرا اماراتیها و مخصوصا دوبی، بهدلیل سرمایهگذاری خارجی، در زمینه ناامنی و افزایش تنش و درگیری خیلی آسیبپذیرند. در این زمینه دوبی بیش از سایرین آسیب پذیر است که تمامی این تلاشهای چنددهه اخیرش از بین برود. لذا بهنظر میرسد دومرتبه پرونده رابطه بین ایران و امارات از شیخ محمد بن زاید به شیخ محمد بن راشد -حاکم دوبی- منتقل شده است!
ولی هر تحلیلگری به مقتضای وزنی که به این تحولات و وقایع و حوادث میدهد، میتواند تحلیل متفاوتی ارائه دهد. برخی به مقولات نظامی ازجمله ساقط شدن پهپاد آمریکایی توسط سیستم پدافندی ایران، وزن بیشتری میدهند و برخی ممکن است به کاهش تعهدات وزن بیشتری بدهند.
به عقیده من، هرگونه وزنی که میخواهیم بدهیم نباید نتیجهاش منجر به راهی شود که ما برآورد اضافی داشته باشیم. درحقیقت ما باید شرایط را بهگونهای واقعی تحلیل کنیم که از این تحلیل یک راهکار درست و واقعی بیرون بیاید، نه اینکه با این اضافه برآورد به سمتی برویم که شرایط را در طرف مقابل برای حصول تفاهم سخت کند.
از سوی دیگر بخش دیگری که میتواند در تغییر رویکرد سیاسی این دو کشور مؤثر باشد و باید به آن توجه کرد، مسائل یمن است. درحقیقت طولانیشدن جنایت انسانی، مخصوصا توسط عربستان و امارات، به نوعی فشار افکار عمومی را بر این دو کشور افزایش داده. طبیعی است که برای برونرفت از این شرایط چه در مجامع بینالمللی، چه افکار عمومی و چه متون غربی یا عربی، یکی از اهرمها یا شرایطی است که در کنار موارد قبلیای که برشمردم، مثل پهپاد، نفتکش و کاهش تعهدات برجامی، میتواند نقش پررنگی در وزن دهی داشته باشد.
در کنار 4 عامل اشاره شده، عنصر تعیینکننده دیگری در سیاست خارجی عربستان شکل گرفته است و آن بزک کردن چهره عربستان برای اجلاس سال آینده جی 20 است؛ یعنی از آنجا که در اجلاس اوزاکا تصمیم بر این شد که در سال2020 این اجلاس در عربستان برگزار شود، بنابراین سعودیها باید به سمت استراتژی «تنش صفر» حرکت کنند. این موضوع باعث میشود که سعودیها نسبت به بعضی از خواستهای منطقهای خود، مخصوصا در تعامل با ایران تنازل کنند و شرایطی ایجاد کنند که آرامآرام از این وضعیت که بر روابط 2 کشور یا شرایط منطقهای حاکم است خارج شوند تا آنها بتوانند میزبانی آن اجلاس را که خیلی برایشان با اهمیت است برعهده بگیرند. طبیعی است اگر شرایط منطقهای، مخصوصا روابط خشن بین ایران و عربستان تداوم پیدا کند از نظر ذهنی و حتی عینی شرایط مطلوبی برای اجلاس 2020 حاکم نخواهد بود و چه بسا سعودیها نتوانند چنین اجلاسی را میزبانی کنند. بنابراین 4عامل برشمرده شده و این بستری که برای سیاست خارجی عربستان تدوین شده، در کنار سایر مسائلی که سعودیها با آن مواجه هستند اعم از مشکلات داخلی عربستان، بحث یمن که تأثیرات منطقهای و بینالمللی خاص خودش را دارد، مسائل بودجهای، تخصیص منابع و هزینه سنگین یمن و غیره، همه شرایطی را فراهم کرده است تا سعودیها به سمتی تمایل پیدا کنند که مسائل و مشکلاتشان با ایران را کاهش دهند یا به سمت حل آن پیش بروند. طبیعی است که در این راستا برنامه امارات هم به نوعی جدا شدن از سعودیها یا فاصله گرفتن از عربستان در استراتژی با یمن و تعاملشان با ایران است که باعث شده سعودیها احساس تنهایی کنند، بهطوری که هفته گذشته شاهد حملات مطبوعات سعودی علیه امارات در این زمینه بودیم. بنابراین مجموعه این شرایط، تحولات را به سمتی میبرد که 2کشور سعی کنند مسائلشان را با ایران حل کنند. البته بازهم تأکید میکنم که ما نباید اضافه برآورد داشته باشیم بلکه باید تحلیل واقعی از شرایط منطقهای و فرامنطقهای را مورد توجه قرار دهیم. قرار نیست این دو کشور در قدم اول تغییراتی استراتژیک در رابطهشان با ایران بدهند و نباید از نقش تخریبی آمریکا و رژیم صهیونیستی هم در این زمینه غافل بود. بههرحال در سطح داخلی و ملی، امارات و سعودیها با مشکلاتی در زمینه توازن قوا مواجه هستند.
مشکلات منطقهای و فرامنطقهای باعث شده که بهدلیل جاهطلبی، امیال و طمعهای آنها، ایجاد اجماع در نیروهای فرامنطقهای، اعم از آمریکایی، اروپایی و از جمله انگلیس و حتی روسیه و چین برای حضور در منطقه در دوران جدید در حال شکلگیری است. اگرچه انگلیسیها دارای مشکلات عدیدهای مخصوصا در زمینه برگزیت و سیاست خارجیشان هستند ولی بهنظر میرسد که آنها نیز علاقه جدیدی برای حضور مجدد در منطقه دارند که امارات هم نقشآفرینی 4-3 سال اخیر را به نیابت از آنها طی این مدت داشته است. بنابراین همه این وزندهی به این عناصر و معادلات و تحولات میتواند سناریوسازی جدیدی از تحولات منطقهای و نقش ما در آن داشته باشد. ما باید با هوشیاری و انتخاب روش محاسبه درست و دوری از اضافه برآورد، این شرایط را به نفع منافع ملی و مصالح کشورمان رقم بزنیم.
بنابراین مجموعهای از قرائن - مخصوصا آنچه در مطبوعات غربی دیده میشود- نشان از آن دارد که این دو کشور وارد فاز جدید و ترجیحا سیاسی با ایران شدهاند. ولی فکر میکنم بهتر است کمی دقت نظر داشته باشیم که هنوز چیزی شکل نگرفته و اینگونه مطالب باعث ایجاد انتظار غیرواقعی در افکار عمومی مردم کشورمان که طبیعتا بهدنبال ایجاد ثبات و امنیت در خلیجفارس هستند، نشود زیرا اگرچه تأثیر این ثبات و امنیت در زندگی مردم امری است که نمیتوان از آن چشمپوشی کرد، اما نباید بهگونهای برخورد کنیم و چیزی را تبلیغ کنیم که گویی سعودیها یا اماراتیها کوتاه آمدهاند یا تغییری استراتژیک در رویکردشان نسبت به ایران ایجاد شده است! البته علاوه بر نشانههایی که برشمرده شد، مجموعهای از اتفاقات، حوادث و تحولات منطقهای سبب شده که این دو کشور این رویکرد را اتخاذ کنند و چنین تحلیلهایی بر سر زبان بیفتد و چنین دیدگاههایی بهوجود بیاید که این دو کشور گویا این سیاست نزدیکی به ایران را اتخاذ کردهاند.
در 3-2 ماه گذشته اقداماتی همچون ساقطشدن پهپاد، منفعلشدن ترامپ در قبال ایران در این قضیه و هشداری که ایران به امارات در این زمینه داد و نیز مقوله نفتکشها و اقدامات دیگری ازجمله کاهش تعهدات برجامی ایران یا تحرکات سیاسی که به آن اشاره کردم، باعث شد که سعودیها و اماراتیها تا حدودی نسبت به سیاستهای آمریکا، درخصوص پشتیبانی ترامپ از آنها در رویارویی با ایران، دچار تشکیک شوند؛ یعنی بعد از این اتفاقات آنها دریافتند و تقریبا به این نتیجه رسیدند که برای حل مشکلاتشان با ایران، بهتر است که روند را به سمت تشدید تنشها نکشانده و امید چندانی نداشته باشند که کشورهای دیگری ازجمله آمریکا و ترامپ درصورت تشدید اوضاع امنیتی، از آنها در مقابل ایران حمایت کنند. که البته باید این را به فال نیک بگیریم! زیرا اماراتیها و مخصوصا دوبی، بهدلیل سرمایهگذاری خارجی، در زمینه ناامنی و افزایش تنش و درگیری خیلی آسیبپذیرند. در این زمینه دوبی بیش از سایرین آسیب پذیر است که تمامی این تلاشهای چنددهه اخیرش از بین برود. لذا بهنظر میرسد دومرتبه پرونده رابطه بین ایران و امارات از شیخ محمد بن زاید به شیخ محمد بن راشد -حاکم دوبی- منتقل شده است!
ولی هر تحلیلگری به مقتضای وزنی که به این تحولات و وقایع و حوادث میدهد، میتواند تحلیل متفاوتی ارائه دهد. برخی به مقولات نظامی ازجمله ساقط شدن پهپاد آمریکایی توسط سیستم پدافندی ایران، وزن بیشتری میدهند و برخی ممکن است به کاهش تعهدات وزن بیشتری بدهند.
به عقیده من، هرگونه وزنی که میخواهیم بدهیم نباید نتیجهاش منجر به راهی شود که ما برآورد اضافی داشته باشیم. درحقیقت ما باید شرایط را بهگونهای واقعی تحلیل کنیم که از این تحلیل یک راهکار درست و واقعی بیرون بیاید، نه اینکه با این اضافه برآورد به سمتی برویم که شرایط را در طرف مقابل برای حصول تفاهم سخت کند.
از سوی دیگر بخش دیگری که میتواند در تغییر رویکرد سیاسی این دو کشور مؤثر باشد و باید به آن توجه کرد، مسائل یمن است. درحقیقت طولانیشدن جنایت انسانی، مخصوصا توسط عربستان و امارات، به نوعی فشار افکار عمومی را بر این دو کشور افزایش داده. طبیعی است که برای برونرفت از این شرایط چه در مجامع بینالمللی، چه افکار عمومی و چه متون غربی یا عربی، یکی از اهرمها یا شرایطی است که در کنار موارد قبلیای که برشمردم، مثل پهپاد، نفتکش و کاهش تعهدات برجامی، میتواند نقش پررنگی در وزن دهی داشته باشد.
در کنار 4 عامل اشاره شده، عنصر تعیینکننده دیگری در سیاست خارجی عربستان شکل گرفته است و آن بزک کردن چهره عربستان برای اجلاس سال آینده جی 20 است؛ یعنی از آنجا که در اجلاس اوزاکا تصمیم بر این شد که در سال2020 این اجلاس در عربستان برگزار شود، بنابراین سعودیها باید به سمت استراتژی «تنش صفر» حرکت کنند. این موضوع باعث میشود که سعودیها نسبت به بعضی از خواستهای منطقهای خود، مخصوصا در تعامل با ایران تنازل کنند و شرایطی ایجاد کنند که آرامآرام از این وضعیت که بر روابط 2 کشور یا شرایط منطقهای حاکم است خارج شوند تا آنها بتوانند میزبانی آن اجلاس را که خیلی برایشان با اهمیت است برعهده بگیرند. طبیعی است اگر شرایط منطقهای، مخصوصا روابط خشن بین ایران و عربستان تداوم پیدا کند از نظر ذهنی و حتی عینی شرایط مطلوبی برای اجلاس 2020 حاکم نخواهد بود و چه بسا سعودیها نتوانند چنین اجلاسی را میزبانی کنند. بنابراین 4عامل برشمرده شده و این بستری که برای سیاست خارجی عربستان تدوین شده، در کنار سایر مسائلی که سعودیها با آن مواجه هستند اعم از مشکلات داخلی عربستان، بحث یمن که تأثیرات منطقهای و بینالمللی خاص خودش را دارد، مسائل بودجهای، تخصیص منابع و هزینه سنگین یمن و غیره، همه شرایطی را فراهم کرده است تا سعودیها به سمتی تمایل پیدا کنند که مسائل و مشکلاتشان با ایران را کاهش دهند یا به سمت حل آن پیش بروند. طبیعی است که در این راستا برنامه امارات هم به نوعی جدا شدن از سعودیها یا فاصله گرفتن از عربستان در استراتژی با یمن و تعاملشان با ایران است که باعث شده سعودیها احساس تنهایی کنند، بهطوری که هفته گذشته شاهد حملات مطبوعات سعودی علیه امارات در این زمینه بودیم. بنابراین مجموعه این شرایط، تحولات را به سمتی میبرد که 2کشور سعی کنند مسائلشان را با ایران حل کنند. البته بازهم تأکید میکنم که ما نباید اضافه برآورد داشته باشیم بلکه باید تحلیل واقعی از شرایط منطقهای و فرامنطقهای را مورد توجه قرار دهیم. قرار نیست این دو کشور در قدم اول تغییراتی استراتژیک در رابطهشان با ایران بدهند و نباید از نقش تخریبی آمریکا و رژیم صهیونیستی هم در این زمینه غافل بود. بههرحال در سطح داخلی و ملی، امارات و سعودیها با مشکلاتی در زمینه توازن قوا مواجه هستند.
مشکلات منطقهای و فرامنطقهای باعث شده که بهدلیل جاهطلبی، امیال و طمعهای آنها، ایجاد اجماع در نیروهای فرامنطقهای، اعم از آمریکایی، اروپایی و از جمله انگلیس و حتی روسیه و چین برای حضور در منطقه در دوران جدید در حال شکلگیری است. اگرچه انگلیسیها دارای مشکلات عدیدهای مخصوصا در زمینه برگزیت و سیاست خارجیشان هستند ولی بهنظر میرسد که آنها نیز علاقه جدیدی برای حضور مجدد در منطقه دارند که امارات هم نقشآفرینی 4-3 سال اخیر را به نیابت از آنها طی این مدت داشته است. بنابراین همه این وزندهی به این عناصر و معادلات و تحولات میتواند سناریوسازی جدیدی از تحولات منطقهای و نقش ما در آن داشته باشد. ما باید با هوشیاری و انتخاب روش محاسبه درست و دوری از اضافه برآورد، این شرایط را به نفع منافع ملی و مصالح کشورمان رقم بزنیم.
نظر شما