عبدی» فاصله اصلاح طلبان و اصولگرایان زیاد است
عباس عبدی میگوید اصولگرایان و اصلاح طلبان بیشتر یک طیف هستند تا جریان سیاسی و فاصله دو سر طیف در هر کدام از این دو جریان آنقدر زیاد است که این دو را از حالت طیف خارج و به یک جریان سیال تبدیل کرده است.
عباس عبدی میگوید اصولگرایان و اصلاح طلبان بیشتر یک طیف هستند تا جریان سیاسی و فاصله دو سر طیف در هر کدام از این دو جریان آنقدر زیاد است که این دو را از حالت طیف خارج و به یک جریان سیال تبدیل کرده است.
به گزارش صدای ایران از الف، در تاریخ سه دهه گذشته هر کجای سپهر سیاسی ایران را که می نگریم رد پای دو جریان موسوم به اصولگرایی و اصلاح طلبی را می بینیم. دو جریانی که نبض اصلی دولت ها را در دست داشته اند و گاه در تعارض جدی با هم قرار داشتند اما در تمامی فراز و فرودهای سیاسی نامشان بوده و هست. نقدها بر سر عملکرد این دو جریان نیز کم و بیش بوده و هرچه که پیشتر می رویم برخی از درون همین جریانات حرف و سخن تازه ای مطرح می کنند و از یک رفرم یا بازسازی درون گفتمانی سخن می گویند. پرسش این است که چقدر امکان ظهور یک جریان سیاسی جدید از درون این دو گفتمان وجود دارد و آیا نیازی به این کار است؟ و آیا جوانگرایی می تواند پویایی و کارآمدی بیشتر این دو جریان منجر شود اینها پرسش هایی بود که با یکی از چهره های مطرح جریان اصلاحات، عباس عبدی، در میان گذاشتیم .
جریان های سیاسی محدود به اصلاح طلبی و اصولگرایی نیست
این فعال سیاسی اصلاح طلب معتقد است: «متن جامعه ایران متکثرتر از این است و به این دو جریان ختم نمیشود و اگر جریانهای دیگر تا به حال نتوانستند سازماندهی و تشکیلات پیداکنند به این علت است که یا در گذشته تعدادشان به اندازه کافی نبوده که از خود قدرتی نشان بدهند یا به خاطر تنشهایی است که در گذشته داشتند و این اجازه یا امکان برای آنها کمتر فراهم میشد تا بتوانند خودشان را سازماندهی کنند و بازیابند.»
عبدی می گوید: «جریان های سیاسی متنوعتر از این دو هست اگرچه حتی درون اصلاح طلبان و اصولگرایان میتوان شعب مختلفی را دید. هرکدام از این دو بیشتر یک طیف هستند تا یک جریان. البته همه احزاب در دنیا به شکل طیف هستند ولی بعضی طیفهای کشیده داریم که چپ و راست قضیه به هم نزدیک هستند ، بعضی طیف های گسترده نیز داریم که فاصله این ها از یکدیگر زیاد است. بنظرم در اصلاح طلبی و اصولگرایی فاصله دوسر طیف زیاد است. و از حالت طیف خارج شده و به یک جریان سیال تبدیل شدهاند.»
او در ادامه در مورد ارزیابی اش در سه دهه فعالیت سیاسی این دو جریان با اشاره به اینکه چنین ارزیابی دقیق و کاملی در یک گفتوگوی کوتاه ممکن نیست می گوید: «هرکدام از این دو جریان موفقیتها و شکستهایی داشتند اما بنظر من شاید یکی از مهمترین ارزیابی ها این است که این دو جریان کوشش نکردند نیروهای دیگری که در سایه آنها یا حامی آنها هستند مسیرشان را مستقل طی کنند.»
به گفته وی «این جریانها سعی کردند که پوششهای عام و فراگیری را به خود دهند به همین دلیل از اعتبار و خلوص آنها کاسته شد. وقتی بخواهیم جمعیت زیادی را گرد خود جمع کنیم و همه را به یک نام بنامیم به ناچار باید اهداف، ارزشها و اولویتهای آنها را درنظر گرفت و تبلیغ کرد در نتیجه این کار موجب کاهش خلوص آن جریان خواهد شد. به همین دلیل این دو جریان هرچه سعی کردند که قدرتمندتر بشوند به شکلی پارادوکسیکال خودشان را تضعیف کردند و در نتیجه نیروهایی که از درونشان انشعاب میکنند لزوما پیشتر نیز با آنها همراه نبودهاند.»
سرمایه های اجتماعی ناتوان در برابر مشکلات
عباس عبدی در خصوص عملکرد این دو جریان در جذب سرمایه های اجتماعی نظام در این سالها با تاکید بر منحصر نبودن جامعه و ساخت قدرت در ایران به این دو جریان میگوید:« خود نظام هم علیرغم آنکه در مقاطعی گرایش قوی به یکی از این دو جریان داشته موجودیت قدرتمند و مستقلی از خود نشان می داد حتی میباید گفت که این موجودیت بسیار قدرتمندتر از این دو جریان است. این دو جریان وابستگیهای بیشتری به ساخت قدرت دارند تا عکس این ماجرا. بنابراین نمیتوان فقط این دو جریان سیاسی را مسئول افول شدید سرمایه اجتماعی دانست. به نظر میرسد که سرمایه اجتماعی جامعه ما آن حدی نیست که بتواند از پس مشکلات و مسائل حاد احتمالی خود برآید.»
این فعال رسانهای اصلاح طلب در خصوص راهکارهای ممکن برای کارآمدتر شدن این دو جریان سیاسی بر وجود خلوص در برنامهها و اهداف این دو جریان تاکید دارد و معتقد است «اگر هم این دو جریان میخواهند فراگیری بیشتری پیداکنند باید به سمت ائتلاف و اتحاد با نیروهای دیگر بروند نه اینکه همه را زیر یک چتر مشترک جمع کنند.»
جوانگرایی به تنهایی مطلوب نیست
آیا جوانگرایی میتواند روح جدید و تازهای به این دو جریان سیاسی بدمد و موجب کارآمدتر شدن آنها شود؟ این پرسشی بود که عباس عبدی در پاسخ به آن اشاره ای به شکاف عمیق میان این دو جریان با نسل جوان خود کرد و گفت: « جوانگرایی به تنهایی مطلوب نیست و کمک چندانی هم نمیتواند به حل مشکلات اینها کند بنابراین اگر جوانها بیایند اتفاقهای دیگری رخ خواهد داد که ممکن است شرایط انان را بدتر نماید. البته این حرف به این معنا نیست که جوانها نیایند بلکه منظور این است که مساله اصلی انان چیز دیگری است. این دو جریان باید خلوص سیاسی بیشتری پیداکنند. باید معیارهای کارآمدی را برای ارتقاء افراد در نظر بگیرند خواه جوان باشد خواه پیر، هرچه میخواهد باشد در غیر این صورت اگر این معیارها و خلوص درنظر گرفته نشود جوان هایی میآیند که فرق چندانی با این پیرها ندارند. البته اگر معیارهای مناسب باشد، گردش نخبگان و حضور جوانان به راحتی محقق خواهد شد»
به گزارش صدای ایران از الف، در تاریخ سه دهه گذشته هر کجای سپهر سیاسی ایران را که می نگریم رد پای دو جریان موسوم به اصولگرایی و اصلاح طلبی را می بینیم. دو جریانی که نبض اصلی دولت ها را در دست داشته اند و گاه در تعارض جدی با هم قرار داشتند اما در تمامی فراز و فرودهای سیاسی نامشان بوده و هست. نقدها بر سر عملکرد این دو جریان نیز کم و بیش بوده و هرچه که پیشتر می رویم برخی از درون همین جریانات حرف و سخن تازه ای مطرح می کنند و از یک رفرم یا بازسازی درون گفتمانی سخن می گویند. پرسش این است که چقدر امکان ظهور یک جریان سیاسی جدید از درون این دو گفتمان وجود دارد و آیا نیازی به این کار است؟ و آیا جوانگرایی می تواند پویایی و کارآمدی بیشتر این دو جریان منجر شود اینها پرسش هایی بود که با یکی از چهره های مطرح جریان اصلاحات، عباس عبدی، در میان گذاشتیم .
جریان های سیاسی محدود به اصلاح طلبی و اصولگرایی نیست
این فعال سیاسی اصلاح طلب معتقد است: «متن جامعه ایران متکثرتر از این است و به این دو جریان ختم نمیشود و اگر جریانهای دیگر تا به حال نتوانستند سازماندهی و تشکیلات پیداکنند به این علت است که یا در گذشته تعدادشان به اندازه کافی نبوده که از خود قدرتی نشان بدهند یا به خاطر تنشهایی است که در گذشته داشتند و این اجازه یا امکان برای آنها کمتر فراهم میشد تا بتوانند خودشان را سازماندهی کنند و بازیابند.»
عبدی می گوید: «جریان های سیاسی متنوعتر از این دو هست اگرچه حتی درون اصلاح طلبان و اصولگرایان میتوان شعب مختلفی را دید. هرکدام از این دو بیشتر یک طیف هستند تا یک جریان. البته همه احزاب در دنیا به شکل طیف هستند ولی بعضی طیفهای کشیده داریم که چپ و راست قضیه به هم نزدیک هستند ، بعضی طیف های گسترده نیز داریم که فاصله این ها از یکدیگر زیاد است. بنظرم در اصلاح طلبی و اصولگرایی فاصله دوسر طیف زیاد است. و از حالت طیف خارج شده و به یک جریان سیال تبدیل شدهاند.»
او در ادامه در مورد ارزیابی اش در سه دهه فعالیت سیاسی این دو جریان با اشاره به اینکه چنین ارزیابی دقیق و کاملی در یک گفتوگوی کوتاه ممکن نیست می گوید: «هرکدام از این دو جریان موفقیتها و شکستهایی داشتند اما بنظر من شاید یکی از مهمترین ارزیابی ها این است که این دو جریان کوشش نکردند نیروهای دیگری که در سایه آنها یا حامی آنها هستند مسیرشان را مستقل طی کنند.»
به گفته وی «این جریانها سعی کردند که پوششهای عام و فراگیری را به خود دهند به همین دلیل از اعتبار و خلوص آنها کاسته شد. وقتی بخواهیم جمعیت زیادی را گرد خود جمع کنیم و همه را به یک نام بنامیم به ناچار باید اهداف، ارزشها و اولویتهای آنها را درنظر گرفت و تبلیغ کرد در نتیجه این کار موجب کاهش خلوص آن جریان خواهد شد. به همین دلیل این دو جریان هرچه سعی کردند که قدرتمندتر بشوند به شکلی پارادوکسیکال خودشان را تضعیف کردند و در نتیجه نیروهایی که از درونشان انشعاب میکنند لزوما پیشتر نیز با آنها همراه نبودهاند.»
سرمایه های اجتماعی ناتوان در برابر مشکلات
عباس عبدی در خصوص عملکرد این دو جریان در جذب سرمایه های اجتماعی نظام در این سالها با تاکید بر منحصر نبودن جامعه و ساخت قدرت در ایران به این دو جریان میگوید:« خود نظام هم علیرغم آنکه در مقاطعی گرایش قوی به یکی از این دو جریان داشته موجودیت قدرتمند و مستقلی از خود نشان می داد حتی میباید گفت که این موجودیت بسیار قدرتمندتر از این دو جریان است. این دو جریان وابستگیهای بیشتری به ساخت قدرت دارند تا عکس این ماجرا. بنابراین نمیتوان فقط این دو جریان سیاسی را مسئول افول شدید سرمایه اجتماعی دانست. به نظر میرسد که سرمایه اجتماعی جامعه ما آن حدی نیست که بتواند از پس مشکلات و مسائل حاد احتمالی خود برآید.»
این فعال رسانهای اصلاح طلب در خصوص راهکارهای ممکن برای کارآمدتر شدن این دو جریان سیاسی بر وجود خلوص در برنامهها و اهداف این دو جریان تاکید دارد و معتقد است «اگر هم این دو جریان میخواهند فراگیری بیشتری پیداکنند باید به سمت ائتلاف و اتحاد با نیروهای دیگر بروند نه اینکه همه را زیر یک چتر مشترک جمع کنند.»
جوانگرایی به تنهایی مطلوب نیست
آیا جوانگرایی میتواند روح جدید و تازهای به این دو جریان سیاسی بدمد و موجب کارآمدتر شدن آنها شود؟ این پرسشی بود که عباس عبدی در پاسخ به آن اشاره ای به شکاف عمیق میان این دو جریان با نسل جوان خود کرد و گفت: « جوانگرایی به تنهایی مطلوب نیست و کمک چندانی هم نمیتواند به حل مشکلات اینها کند بنابراین اگر جوانها بیایند اتفاقهای دیگری رخ خواهد داد که ممکن است شرایط انان را بدتر نماید. البته این حرف به این معنا نیست که جوانها نیایند بلکه منظور این است که مساله اصلی انان چیز دیگری است. این دو جریان باید خلوص سیاسی بیشتری پیداکنند. باید معیارهای کارآمدی را برای ارتقاء افراد در نظر بگیرند خواه جوان باشد خواه پیر، هرچه میخواهد باشد در غیر این صورت اگر این معیارها و خلوص درنظر گرفته نشود جوان هایی میآیند که فرق چندانی با این پیرها ندارند. البته اگر معیارهای مناسب باشد، گردش نخبگان و حضور جوانان به راحتی محقق خواهد شد»
نظر شما