ماجرای فوتبالیستی که برادرش را به قتل رساند
پسر فوتبالیست در پی دعوای ناخواسته با برادر کیک بوکسینگکارش او را با ضربه چاقو به قتل رساند. او میگوید تبعیضی که پدرش بین او و برادرش قائل شده بود، این جنایت را رقم زد.
به گزارش صدای ایران از جام جم، ساعت ۱۱ صبح سهشنبه هشتم مرداد امسال، بازپرس کامران رضوانی، بازپرس کشیک قتل دادسرای جنایی تهران در تماس ماموران کلانتری جوادیه تهرانپارس در جریان حادثه برادرکشی قرار گرفت. با دستور او تحقیقات ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران آغاز و معلوم شد که پسر جوان براثر اصابت ضربه چاقو به قفسه سینهاش از سوی برادر ۲۸ سالهاش زخمی و در بیمارستان فوت شده است.
تحقیقات نشان داد، درگیری این دو برادر در طبقه اول خانه پدریشان در شرق تهران رخ داده است. ماموران در آنجا حاضر شدند و برادر ۲۸ ساله را – که فوتبالیست و تعمیرکار موبایل بود – بازداشت کردند. در تحقیقات اولیه خانواده مقتول معلوم شد که هردو پسرشان تحصیلکرده بودند. مقتول، مدرس زبان انگلیسی بود و در خانه کلاس خصوصی برگزار میکرد. همچنین ورزشکار رشته کیکبوکسینگ بود. او هفت ماه قبل عقد کرده و قرار بود به زودی به خانه بخت برود.
عامل جنایت هم پسر دیگرشان بوده که مهندسی عمران خوانده و فوتبالیست است. متهم به برادرکشی دیروز به شعبه هشتم بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل شد و در تحقیقات به بازپرس پرونده گفت: پدرم اکثر مواقع میان من و برادرم تبعیض قائل میشد و گمان میکردم او را بیشتر از من دوست دارد، اما مادرم اینطور نبود پدرم حتی ۱۵۰ میلیون تومان به برادرم کمک مالی کرده و طبقه اول خانه را هم به نام او سند زده بود. اما به من کمکی نمیکرد. برسر همین موضوعات از دست برادرم عصبانی بودم. آن روز دعوایمان شد و ناخواسته با چاقو او را کشتم و خیلی پشیمانم.
همزمان با دستور قضایی قرار شد پسر فوتبالیست برای بررسی سلامت روانیاش به پزشکی قانونی منتقل شود.
متهم جوان فقط گریه میکرد و میگفت با مرگ برادرم من هم مردم. او را دوست داشتم و زودتر مرا اعدام کنید. او تازه داماد بود و داغ سنگینی بر دل خانوادهام گذاشتم. متهم در حاشیه جلسه بازپرسی در گفتگو با جامجم به تشریح این جنایت پرداخت که در ادامه میخوانید.
* تحصیلکرده هستی؟
بله. لیسانس مهندسی عمران دارم.
* از حرفه ات بگو.
تعمیر کار تلفن همراهم.
* خودت هم ورزشکاری؟
از دوران کودکی به فوتبال علاقه داشته و از نوجوانی آن را به طور حرفهای ادامه دادم. در تیمهای زیادی بودم و تاهمین چند وقت پیش به عنوان مهاجم دریکی از تیمهای لیگ دسته دوم فوتبال کشورمان بازی میکردم.
* با برادرت اختلاف داشتی؟
خیلی رفیق بودیم و همدیگر را دوست داشتیم. به ندرت دعوایمان میشود. مثل یک پدر همیشه کنارم بود و حمایتم میکرد. تنها اختلافمان برسراین بود که چرا پدرم که فردی پولدار، تحصیلکرده و مهندس است، این چنین میان ما دو برادر تبعیض قائل شده است. سند طبقه اول خانه را به نام او زده و به من کمک مالی نمیکرد. همین گلایهها را برای مادرم تعریف کردم. او نیز روز حادثه گلایهها را به پدرم گفت که برادرم شنید و از دستم ناراحت شد.
* بعد چه شد؟
آن روز برای برداشتن تعدادی از وسایل تعمیر تلفن همراه به خانه بازگشتم، مربی ورزشی برادرم را دیدم که میگفت نیم ساعته آمده، اما از برادرم خبری نیست. بالا که رفتم برادرم را دیدم. او ناراحت بود و درباره حرفهای گلایهآمیزی که به مادرم گفتم با من دعوا کرد. درگیری به راه پله کشیده شدو چند بار سرم را محکم به پله زد که زخمی و بیهوش شدم. روی تختخواب به هوش آمدم و مادرم بالای سرم بود.
* دوباره سراغ برادرت رفتی؟
حالم که بهتر شد، مادرم بیرون رفت و پدرم در حمام بود. دوست برادرم آمد و خواست با او آشتی کنم که قبول کردم. ترسیده بودم و چاقوی میوه خوری را از روی پیشخوان آشپزخانه برداشتم تا اگر اتفاقی افتاد برای دفاع از خودم استفاده کنم. اوبهمحض ورودم به طبقه اول، با چوبدستی دو ضربه به دستم زد. با هم درگیر بودیم که او روی کاناپه افتاد و من از شدت خشم و ناراحتی با چاقویی که داشتم ضربهای سمتش انداختم که به قفسه سینه او اصابت کرد و لباس برادرم خونی شد. ترسیدم، بغلش کرده و گریه کردم. او را با اورژانس به بیمارستان بردیم که فوت شد.